در
کتابخانه
بازدید : 2836672تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نور</span>تفسیر سوره ی نور
Expand تفسیر سوره ی نور (1) تفسیر سوره ی نور (1)
Collapse تفسیر سوره ی نور (2) تفسیر سوره ی نور (2)
Expand تفسیر سوره ی نور (3) تفسیر سوره ی نور (3)
Expand تفسیر سوره ی نور (4) تفسیر سوره ی نور (4)
Expand تفسیر سوره ی نور (5) تفسیر سوره ی نور (5)
Expand تفسیر سوره ی نور (6) تفسیر سوره ی نور (6)
Expand تفسیر سوره ی نور (7) تفسیر سوره ی نور (7)
Expand تفسیر سوره ی نور (8) تفسیر سوره ی نور (8)
Expand تفسیر سوره ی نور (9) تفسیر سوره ی نور (9)
Expand تفسیر سوره ی نور (10) تفسیر سوره ی نور (10)
Expand تفسیر سوره ی نور (11) تفسیر سوره ی نور (11)
Expand تفسیر سوره ی نور (12) تفسیر سوره ی نور (12)
Expand تفسیر سوره ی نور (13) تفسیر سوره ی نور (13)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال چرا قرآن این داستان را خیر می داند نه شر و حال آن كه داستان بسیار تلخی بود؛ داستانی برای مفتضح كردن پیغمبر اكرم ساخته بودند و روزهای متوالی (حدود چهل روز) گذشت تا این كه وحی نازل شد و تدریجاً اوضاع روشن گردید. خدا می داند [در این مدت ] بر پیغمبر اكرم و نزدیكان آن حضرت چه گذشت!
این را به دو دلیل قرآن می گوید خیر است: یك دلیل این كه این گروهِ منافق شناخته شدند. در هر جامعه ای یكی از بزرگترین خطرها این است كه صفوفْ مشخص نباشد، افراد مؤمن و افراد منافق همه در یك صف باشند. تا وقتی كه اوضاع آرام است خطری ندارد؛ یك تكان كه به اجتماع بخورد، اجتماع از ناحیه ی منافقینِ خودش بزرگترین صدمه ها را می بیند. لهذا مطلقِ حوادثی كه برای جامعه رخ می دهد كه در نتیجه آزمایش پیش می آید و باطنها آشكار می شود، مؤمنها در صف مؤمنین قرار می گیرند و منافقها پرده ی نفاقشان دریده می شود و در صفی كه شایسته ی آن هستند قرار می گیرند، یك خیر بزرگ برای جامعه است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 406
آن منافقینی كه این داستان را جعل كرده بودند، آنچه برایشان- به تعبیر قرآن- ماند «اثم» بود (اثم یعنی داغ گناه) . داغ گناه روی اینها ماند و تا زنده بودند، دیگر اعتبار پیدا نكردند [و همه می گفتند: ] شما همان منافقهایی هستید كه آن داستان را جعل كردید. این یك فایده.
فایده ی دوم: گفتیم كه سازندگان داستان، این داستان را آگاهانه جعل كردند نه ناآگاهانه، ولی عامّه ی مسلمین ناآگاهانه ابزار این «عُصبه» قرار گرفتند. اكثریت مسلمین با این كه مسلمان بودند، با ایمان و مخلص بودند و غرض و مرضی نداشتند، بلندگوی این «عصبه» قرار گرفتند ولی از روی عدم آگاهی و عدم توجه، كه خود قرآن مطلب را خوب تشریح می كند.
این یك خطر بزرگ است برای یك اجتماع كه افرادش ناآگاه باشند. دشمن اگر زیرك باشد خودِ اینها را ابزار علیه خودشان قرار می دهد: یك داستان جعل می كند، بعد این داستان را به زبان خود اینها می اندازد تا خودشان قصه و حرف و سخنی را كه دشمنشان علیه خودشان جعل كرده بازگو كنند. این علتش ناآگاهی است و نباید مردمی اینقدر ناآگاه باشند كه حرفی را كه دشمن ساخته، ندانسته بازگو كنند؛ این یكی می گوید چنین حرفی را شنیده ام، دیگری می گوید من هم شنیده ام، و همین طور. اینها نمی دانند حرفی كه دشمن جعل می كند وظیفه ی شما این است كه همان جا زیرپایتان دفنش كنید. اصلاً دشمن می خواهد این حرف بین مردم پخش بشود. شما باید دفنش كنید و به یك نفر هم نگویید، تا به این وسیله با توطئه ی [1] سكوتْ نقشه ی دشمن را نقش بر آب كنید [2].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 407
فایده ی دوم این داستان این بود كه اشتباهی كه مسلمین كردند [موجب بیداری آنها شد. ] مسلمین حرفی را كه یك عُصبه (یك جمعیت و یك دسته ی بهم وابسته) جعل كردند، ساده لوحانه و ناآگاهانه از آنها شنیدند و بعد كه به هم رسیدند، گفتند:

چنین حرفی را شنیده ایم؛ آن یكی گفت: نمی دانم، خدا عالم است، من هم شنیده ام؛ دیگری گفت: عجب! من كه نمی دانم راست است یا دروغ، خدا عالم است اما شنیده ام؛ باز این برای او نقل كرد، او برای دیگری نقل كرد و. . . نتیجه این شد كه جامعه ی مسلمان، ساده لوحانه و ناآگاهانه بلندگوی یك جمعیت هفت هشت نفری شد.
این داستان «افك» كه پیدا شد یك بیدار باش عجیبی بود. همه، چشمها را به هم مالیدند و گفتند نه تنها آنها را شناختیم، خودمان را هم شناختیم، ما چرا چنین اشتباه بزرگی را مرتكب شدیم، چرا ابزار دست و بلندگوی اینها شدیم؟ !

[1] . [به معنی نقشه ]
[2] . مثلاً زمانی شایع بود و شاید هنوز هم در میان بعضیها شایع است و یك وقتی دیدم كسی می گفت: شنیده ام این فلسطینیها ناصبی هستند. «ناصبی» یعنی دشمن علی علیه السلام. ناصبی غیر از سنّی است. سنّی یعنی كسی كه خلیفه ی بلافصل را ابوبكر می داند و علی علیه السلام را خلیفه ی چهارم می داند و معتقد نیست كه پیغمبر شخصی را بعد از خود به عنوان خلیفه نصب كرده است؛ می گوید پیغمبر كسی را [به خلافت ] نصب نكرد و مردم هم ابوبكر را انتخاب كردند. سنّی برای امیرالمؤمنین احترام قائل است، چون او را خلیفه و پیشوای چهارم می داند و علی را دوست دارد. ناصبی یعنی كسی كه علی را دشمن می دارد. سنّی مسلمان است ولی ناصبی كافر و نجس است. ما با ناصبی نمی توانیم معامله ی مسلمان بكنیم. حال یك كسی می آید می گوید: شنیده ام این فلسطینیها ناصبی هستند. شنونده به یكی دیگر می گوید، او هم یك جای دیگر تكرار می كند، و همین طور هر كسی می گوید: شنیده ام این فلسطینیها ناصبی هستند. معلوم است، اگر فلسطینیها ناصبی باشند كافرند و در درجه ی یهودیها قرار می گیرند. هیچ فكر نمی كنند كه این، حرفی است كه یهودیها جعل كرده اند. در هر جایی حرفی جعل می كنند برای این كه احساس همدردی نسبت به فلسطینیها را از بین ببرند. می دانند مردم ایران شیعه اند و شیعه دوستدار علی است و معتقد است هر كس دشمن علی باشد كافر است؛ برای این كه احساس همدردی را از بین ببرند، این دروغ را جعل می كنند. در صورتی كه در یكی از سفرهایی كه به مكه رفته بودیم و فلسطینیها را زیاد می دیدیم، یكی از آنها آمد به من گفت: فلان مسئله از مسائل حج حكمش چیست؟ بعد گفت: من شیعه هستم، این رفقایم سنّی اند. معلوم شد بین اینها شیعه هم وجود دارد. بعد خودشان می گفتند: بین ما شیعه و سنّی هست، شیعه هم زیاد داریم. همین لیلا خالد* معروف شیعه است. در چندین نطق و سخنرانی خودش در مصر گفته من شیعه ام. ولی دشمن یهودی یك عده مزدور خود را مأمور می كند و می گوید: شما پخش كنید كه اینها ناصبی اند. قرآن بیان كرده كه در این موارد- اگر چنین نسبتهایی نسبت به افرادی كه جزو شما هستند و مثل شما شهادتین می گویند شنیدید- وظیفه تان چیست.
* [چریك فلسطینی كه در چند عملیات هواپیما ربایی شركت داشت. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است