در
کتابخانه
بازدید : 2837164تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی انفال</span>تفسیر سوره ی انفال
Expand تفسیر سوره ی انفال (1) تفسیر سوره ی انفال (1)
Expand تفسیر سوره ی انفال (2) تفسیر سوره ی انفال (2)
تفسیر سوره ی انفال (3)
تفسیر سوره ی انفال (4)
Expand تفسیر سوره ی انفال (5) تفسیر سوره ی انفال (5)
Expand تفسیر سوره ی انفال (6) تفسیر سوره ی انفال (6)
Expand تفسیر سوره ی انفال (7) تفسیر سوره ی انفال (7)
تفسیر سوره ی انفال (8)
Expand تفسیر سوره ی انفال (9) تفسیر سوره ی انفال (9)
تفسیر سوره ی انفال (10)
Expand تفسیر سوره ی انفال (11) تفسیر سوره ی انفال (11)
Expand تفسیر سوره ی انفال (12) تفسیر سوره ی انفال (12)
Expand تفسیر سوره ی انفال (13) تفسیر سوره ی انفال (13)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی توبه</span>تفسیر سوره ی توبه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعضی ها این جورند كه حرف همه را گوش می كنند و چون حرفها ضد و نقیض است طبعاً اینها از خودشان تصمیمی ندارند یعنی رأی و فكرشان به دست دیگران است.

درباره ی بعضی افراد، گاهی مضمون می گویند كه فلان كس عقیده اش عقیده ی آخرین كسی است كه با او ملاقات كرده، یعنی آخرین كسی كه با او ملاقات كرده و حرفهایی به او تلقین كرده عقیده ی او فعلاً همان عقیده ی آن شخص است، و اگر كسی دیگر رفت یك حرف دیگر زد باز عقیده ی او را پیدا می كند. این جور اشخاص اشخاص ضعیفی هستند و این روش روش بسیار بدی است. چنین كسی نمی تواند رهبر باشد، ملعبه ای است در دست افراد.
یك عده نقطه ی مقابل هستند كه شخصیت افراد را به هیچ نحو به حساب نمی آورند و برای هیچ كسی هیچ گونه احترامی قائل نیستند، حرف هیچ كس را به هیچ شكل گوش نمی كنند؛ اصلاً افراد كوچكترند از اینكه حرفی بزنند و اینها به حرف آنها گوش كنند. این روش هم روش بسیار بدی است و برای یك رهبر عیب بزرگی است و اگر رهبری چنین باشد نمی تواند رهبر باشد؛ رهبری كه مردم، تابعهای او، افرادی كه تحت نظر او هستند اصلاً امید ندارند كه او به حرفشان گوش كند و او از افراد فقط اطاعت می خواهد و بس.
رهبر واقعی آن كسی است كه به حرفها گوش می كند ولی در تصمیم خودش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 373
آنچنان تصمیم می گیرد كه باید بگیرد، یعنی در تصمیم خودش دیگر تابع نظر و میل و تلقینات این و آن نیست، تابع واقعیت امر است. تاریخ درباره ی پیغمبر اكرم این حالت سوم را نشان می دهد، یعنی هر دو خصوصیت را نقل می كند. یكی اینكه بی اعتنا به اصحابشان نبودند. هركس كه می آمد و می گفت من حرفی دارم، حرفش را گوش می كرد. حتی وقتی هم كه می دانست حرف او دروغ و خلاف است باز تو ذوقش نمی زد؛ اگر حرفش دروغ و بی اساس هم بود البته ترتیب اثر به آن نمی داد ولی تو ذوقش هم نمی زد و ناراحتش نمی كرد. و بالاتر، آن خصوصیت هم نقل شده كه پیغمبر اكرم در تصمیم خودشان به قدری استقلال نظر داشتند و مستقل بودند كه احدی نمی توانست دخالت كند. قبل از آنكه در كاری تصمیم بگیرد، خوب نظر افراد را می خواست. ولی آن وقتی كه تصمیم می گرفت، دیگر كسی نمی توانست رأی ایشان را بزند و او را منصرف كند. این دیگر در تاریخ پیغمبر اكرم مطلبی نیست كه فقط ما مسلمانان بگوییم؛ در كتابهایی كه خارجیها راجع به ایشان نوشته اند آنها پیغمبر اكرم را به عنوان مردی كه فكر فوق العاده بلندی داشته است و فوق العاده واقع بین بوده و فوق العاده خصایص رهبری در او جمع بوده است معرفی كرده اند.

رهبری خصیصه ای است كه در كمتر افرادی پیدا می شود. روحیه ی افراد را اداره كردن و به حركت آوردن و افراد را تابع تصمیم و اراده ی خود قرار دادن چیزی است كه كار هركس نیست. در آیه ای از آیات قرآن چنین می خوانیم:
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَی اللّهِ [1].
(آن آیه از نظر محتوا و مفهوم با این آیه خیلی مربوط است. ) ای پیامبر! تو به موجب رحمتی كه از طرف خداوند به تو افاضه شده است برای مؤمنین نرم هستی. این از خصایص رهبری است و مخصوصاً در پیغمبر اكرم. در مقابل اصحاب آنچنان نرم بود كه همه او را از خود می دانستند. یك رهبر خشن نبود كه وقتی افراد در مقابلش قرار می گیرند حساب رعب و ترس در كار باشد. هستند در میان رهبران سیاسی كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 374
حسابشان حساب رعب و ترس است، مثل نادر، و افراد بیشتر از جنبه ی ترس تحت نفوذشان هستند. پیغمبر اكرم ابا و امتناع داشت كه مردم مرعوبش باشند و اگر احیاناً می دید افراد مرعوب شده اند كاری می كرد كه رعبشان بریزد.
نوشته اند كه مردی آمد با حضرت صحبت كند. با خودش فكر كرد پیغمبر است و چنین قدرتی! زبانش به لكنت افتاد، خودش را باخت. پیغمبر اكرم فوراً آن مرد را در آغوش گرفت و گفت: از چه می ترسی؟ لَسْتُ بِمَلِكٍ من كه پادشاه نیستم كه از من می ترسی، من پسر آن زنی هستم كه با دست خودش بز را می دوشید، هرچه دلت می خواهد بگو.
این نرمشی بود كه پیغمبر اكرم داشت. لِنْتَ لَهُمْ لیّن و نرم هستی. وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضّوا مِنْ حَوْلِكَ. باز آن خصیصه ی رهبری را ذكر می كند. اگر آدم تندخوی سنگدلی می بودی مردم از دور تو پراكنده می شدند. فَاعْفُ عَنْهُمْ بنابراین اینها بدی می كنند، تو گذشت داشته باش. وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ نسبت به خدای تبارك و تعالی معصیت می كنند، تو برای آنها طلب مغفرت كن. وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ در كار و اداره ی امور با مردم مشورت كن، از آنها نظر بخواه. فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَی اللّهِ اما اینها قبل از آن است كه در كاری تصمیم بگیری، وقتی كه تصمیم گرفتی دیگر همه از حساب بیرونند، توكل و اعتماد و اتكایت به خدا باشد و بس.
پیغمبر اگر در كاری تصمیم می گرفتند، دیگر حرفی را گوش نمی كردند و جای گوش كردن هم نبود. در جنگ احد پیغمبر اكرم اصحاب را جمع كرد و فرمود: به ما خبر رسیده كه قریش می آیند برای اینكه مدینه را محاصره كنند، به نظر شما چه بكنیم بهتر است؟ ما در داخل مدینه بمانیم، در حصار با آنها بجنگیم، یا لشكر بیرون بزنیم در صحرا با آنها روبرو شویم؟ بیشترِ پیرمردها و تجربه دارها كه مجموعاً به اوضاع و احوال آگاه بودند نظرشان این بود كه اگر ما در مدینه بمانیم موفقتر هستیم، اینها می آیند نمی توانند فتح كنند، مدتی می مانند، بعد اوضاع برایشان سخت خواهد شد، خودشان برمی گردند. پیغمبر اكرم هم همین نظر را اصلح می دانستند. جوانها كه به آنها برمی خورد، گفتند: ما اینجا در مدینه محصور باشیم آنها بیایند ما را در محاصره قرار دهند؟ ! خیر، بیرون می رویم. اكثریت هم با اینها بود. رسول اكرم فرمود: بسیار خوب، حالا كه این جور است پس بیرون می رویم. یك وقت دیدند پیغمبر اكرم مسلح و سلاح پوشیده بیرون آمد، علامت اینكه لشكر حركت كند. تازه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 375
جوانها به فكر افتادند، با خود گفتند پیغمبر نظر خودش این بود كه بماند، نكند ما برخلاف نظر پیغمبر حرفی زدیم! آمدند گفتند: یا رسولَ اللّه! اگر شما نظرتان این است كه بمانید، ما تمرد و مخالفت نمی كنیم. چون خود شما از ما نظر خواستید ما نظرمان را گفتیم، بنابراین الآن هم اگر شما مایل هستید كه بمانیم ما می مانیم. فرمود:

نه، پیغمبری پس از آنكه اسلحه پوشید دیگر سلاح را از تن خودش بیرون نمی آورد.

حالا كه گفتیم بیرون می رویم، دیگر بیرون می رویم.
بعضی از منافقین خیال می كردند پیغمبر اگر بخواهد خیلی باشخصیت باشد باید به حرف اشخاص گوش نكند؛ یك كسی كه می خواهد حرفی بزند، بگوید برو گم شو، نمی خواهد حرف بزنی. چون می دیدند به حرف همه گوش می كند، می گفتند این چه جور آدمی است؟ ! این كه سراپا گوش است و به حرف همه گوش می كند! اما در آیه به نكته ای اشاره شده است. می فرماید: یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ .

[1] . آل عمران / 159.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است