در
کتابخانه
بازدید : 2836121تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی انفال</span>تفسیر سوره ی انفال
Expand تفسیر سوره ی انفال (1) تفسیر سوره ی انفال (1)
Expand تفسیر سوره ی انفال (2) تفسیر سوره ی انفال (2)
تفسیر سوره ی انفال (3)
تفسیر سوره ی انفال (4)
Expand تفسیر سوره ی انفال (5) تفسیر سوره ی انفال (5)
Expand تفسیر سوره ی انفال (6) تفسیر سوره ی انفال (6)
Expand تفسیر سوره ی انفال (7) تفسیر سوره ی انفال (7)
تفسیر سوره ی انفال (8)
Expand تفسیر سوره ی انفال (9) تفسیر سوره ی انفال (9)
تفسیر سوره ی انفال (10)
Expand تفسیر سوره ی انفال (11) تفسیر سوره ی انفال (11)
Expand تفسیر سوره ی انفال (12) تفسیر سوره ی انفال (12)
Expand تفسیر سوره ی انفال (13) تفسیر سوره ی انفال (13)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی توبه</span>تفسیر سوره ی توبه
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
قُلْ اَنْفِقوا طَوْعاً اَوْ كَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ اِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقینَ. وَ ما مَنَعَهُمْ اَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ اِلّا اَنَّهُمْ كَفَروا بِاللّهِ وَ بِرَسولِهِ وَ لا یَأْتونَ الصَّلوةَ اِلّا وَ هُمْ كُسالی وَ لا یُنْفِقونَ اِلّا وَ هُمْ كارِهونَ [1].
آیاتی كه در هفته ی پیش خواندیم [2] درباره ی منافقین بود. عرض كردیم كه منافقین كسانی هستند كه به حسب ظاهر در زمره ی مسلمین محسوب می شوند از باب اینكه مانند مسلمین دو شهادت (شهادتین) را به زبان می آورند و حتی اعمال اسلامی را هم انجام می دهند یعنی نماز می خوانند، زكات می دهند و كارهای دیگر را انجام می دهند اما اینها كسانی هستند كه اسلامشان اسلام ظاهری است، در عمق باطنِ روحشان ایمان ندارند و لهذا در مواقع سختی كه پیش می آید عقب می كشند و احیاناً با دشمنان مسلمین همكاری می كنند. قرآن كریم با این طبقه دارد صحبت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 360
می كند، طبقه ای كه چیزی هستند و چیز دیگری خود را می نمایانند؛ و گفتیم از این نظر قهراً سه طبقه هستند: طبقه ی مؤمنین، طبقه ی كافرین، طبقه ی منافقین. طبقه ی مؤمنین كسانی هستند كه واقعاً مؤمن هستند و مؤمن هم می نمایانند. كافران كسانی هستند كه واقعاً كافرند و خودشان را هم كافر می نمایانند. پس این دو طبقه هردو چیزی هستند و همان چیزی كه هستند خود را می نمایانند. ولی منافقین طبقه ای هستند كه خودْ چیزی هستند و خود را چیز دیگر می نمایانند، خود در واقع كافرند ولی خود را مسلمان می نمایانند و به همین دلیل خطر اینها برای عالم اسلام از خطر كافران یعنی كسانی كه كافر هستند و كافر هم می نمایانند خیلی بیشتر است. اینها خودشان را مسلمان می نمایانند و اظهار اسلام می كنند و طبق قانون اسلام هر كسی كه به ظاهر بگوید من از مسلمانها هستم، شهادتین را بگوید، اعمال مسلمین را انجام بدهد، مسلمین وظیفه ندارند كه او را از خودشان طرد كنند ولی وظیفه دارند كه از چنین كسانی احتیاط كنند.
قرآن درباره ی خصوصیات زیاد منافقین در این سوره بسیار بحث كرده است. از جمله این است كه تكلیف اعمال این طبقه چه می شود؟ فرض این است كه اینها می آیند مانند مسلمین نماز می خوانند و مانند مؤمنین واقعی احیاناً پول خرج می كنند، انفاق می كنند، آیا عمل اینها قبول است یا قبول نیست؟ در این آیه بحث درباره ی این مطلب است. قُلْ اَنْفِقوا طَوْعاً اَوْ كَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ ای پیغمبر به اینها بگو می خواهید انفاق كنید از روی رضا و رغبت و می خواهید انفاق كنید از روی اجبار، به هر گونه انفاق كنید از شما قبول نمی شود. اینكه می فرماید «از روی رضا و رغبت» با توجه به اینكه اینها در باطن ایمان ندارند، مقصود آن رغبتی كه یك مؤمن دارد نیست. گاهی اینها از روی رضا انفاق می كنند ولی آن هم به خاطر مصلحتی است كه به نظرشان می رسد: فعلاً مصلحت این است كه ما در اینجا این پول را بدهیم، كسی مجبورشان نكرده؛ و گاهی ممكن است مأمور بیاید و به زور از آنها بگیرد. قرآن می گوید به هرحال عمل شما مقبول نیست، شما چه به دست خودتان و به عنوان مصلحت اندیشی بدهید و چه به زور، به هر حال عمل شما قبول نیست. لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ هرگز از شما قبول نخواهد شد، چرا؟ در جمله ی بعد دلیلش را ذكر می كند و در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 361
آیه ی بعد بیشتر توضیح و تفصیل می دهد. می فرماید: اِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقینَ به دلیل اینكه شما مردمی فاسق و فاجر و خارج هستید، خدا از فاسقان كه قبول نمی كند، مگر نه این است كه قرآن فرمود: اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ [3] خدا تنها از متقین می پذیرد. آیه ی بعد را هم بخوانم و بعد توضیح بیشتری درباره ی قبول عمل عرض بكنم كه عمل از چه كسی قبول می شود و از چه كسی قبول نمی شود.
در این آیه همین قدر قرآن می فرماید كه عمل شما، انفاق شما، پولی كه شما به حسب ظاهر در راه خدا خرج می كنید، پولی كه در راه به ظاهر خیر مصرف می كنید این پولها قبول نمی شود به دلیل اینكه شما فاسق هستید. در آیه ی بعد این جور می فرماید: وَ ما مَنَعَهُمْ اَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ اِلّا اَنَّهُمْ كَفَروا بِاللّهِ وَ بِرَسولِهِ هیچ چیزی مانع از قبول عمل اینها نیست مگر این چیزها: كَفَروا بِاللّهِ وَ بِرَسولِهِ به خدا ایمان ندارند و به رسول خدا هم ایمان ندارند، نسبت به خداوند كفر و عناد می ورزند و نسبت به رسول خدا هم همچنین؛ یعنی شرط قبول عمل ایمان است. در قرآن همیشه می فرماید: «اَلَّذینَ امَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» كسانی كه ایمان دارند و عملشان صالح است، یعنی عمل صالح به تنهایی كافی نیست، ایمان هم به تنهایی كافی نیست.

ایمان شرط قبول عمل است، باید ایمان باشد كه بر اساس آن ایمان انسان عمل صالح انجام بدهد. بعد قرآن چیز دیگر هم ذكر می كند: وَ لا یَأْتونَ الصَّلوةَ اِلّا وَ هُمْ كُسالی وَ لا یُنْفِقونَ اِلّا وَ هُمْ كارِهونَ. بعد از ایمان، دو عمل است كه اینها ركن هستند:

یكی نماز است و دیگری زكات، مال را در راه خدا دادن. قرآن می گوید دلیل دیگرِ این كه خدا [انفاق را] از اینها نمی پذیرد این است: اینها هر وقت كه می خواهند نماز بخوانند نماز را از روی كسالت و بی میلی و بی نشاطی و از روی زور می خوانند، كأنه این یك عمل خیلی شاقّی است كه به اینها تحمیل شده است. این علامت نفاق است.
یكی از علائم نفاق همین است كه انسان هر وقت كه به عبادت برمی خیزد- و در رأس همه ی عبادتها نماز خواندن است- می بیند كه قلبش رغبتی به نماز خواندن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 362
ندارد، روحش میلی به نماز خواندن ندارد و با كسالت و ناراحتی و بدون نشاط نماز را می خواند. این چطور علامت نفاق است؟ معلوم است: اگر انسان به خدا ایمان داشته باشد قهراً به كمالات الهی هم ایمان دارد یعنی خدا را رحمن، رحیم، ربُّ العالمین و مالك یوم الدین می داند كه ما در سوره ی حمد می خوانیم: اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِكِ یَوْمِ الدّینِ. سپاس اختصاصاً مال ذات خداوندی است، آن كه پرورش دهنده و تربیت كننده و به كمال برنده ی همه ی جانهاست، و آن كه رحمن است یعنی عالم را كه خلق كرده است به رحمت خود آفریده است، و رحیم است، مخلوقات خودش را و انسان را باز با رحمت خودش به سوی كمال می برد، و مالك روز جزاست، صاحب اختیار روز جزاست، پادشاه صاحب قدرتِ منحصرِ روز جزاست. معنی ایمان به خدا این است. حال آیا ممكن است انسان به خدا با همین صفات ایمان داشته باشد یعنی به اللّه كه رب العالمین است ایمان داشته باشد، به رحمانیت اللّه ایمان داشته باشد، به رحیمیت اللّه ایمان داشته باشد، به مالك یوم الدین بودن اللّه ایمان داشته باشد و بخواهد دو ركعت نماز برای این اللّه بخواند و به درگاه این اللّه نیاز ببرد و از او چیز بخواهد، آنوقت با كسالت و ناراحتی و بی نشاطی و بی رغبتی؟ چنین چیزی امكان ندارد. پس حتماً ایمانش خراب است، ایمانش ظاهری است، از روی عادت می آید [نمازی می خواند. ] خیال می كند ایمان دارد، در آن ته دلش ایمان ندارد. ایمان اگر در ته دل انسان باشد انسان را از روی رغبت به عبادت می كشاند.
وَ لا یُنْفِقونَ اِلّا وَ هُمْ كارِهونَ در مسئله ی زكات و انفاق در راه خدا آیا ممكن است انسان به خدا ایمان داشته باشد [و این كار را با كراهت انجام دهد؟ ] معنای اینكه به خدا ایمان داشته باشد این است كه [ایمان داشته باشد كه ] هرچه در عالم هستی است از خداست و هرچه من دارم نعمتی است كه خدا تفضل كرده به من داده است، پس اگر او به من امر می كند كه از مال و ثروت خودت در راه خیر مصرف بكن، همان چیزی را كه خودش به من تفضل كرده می گوید بده. این مثل این است كه شما فقیر و مفلوك باشید، یك كسی اهل خیر پیدا بشود همه چیز به شما بدهد، خانه بدهد، لباس بدهد، پول و ثروت بدهد، بعد هم به شما بگوید یك مقداری از آنچه كه من به تو دادم بده به فلان كس. شما اگر یك ذره وجدان داشته باشید آیا از این كار ناراحت می شوید؟ می گویید هرچه من دارم از تو دارم، تو نصف این چیزی را هم كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 363
به من داده ای اگر بگویی بده به غیر، من باید بدهم؛ چون ایمان دارید كه هرچه دارید از اوست و او به شما داده. هر مقدار را به شما بگوید بده به فلان كس یا به فلان مصرف، هرگز احساس ناراحتی نمی كنید چون ایمان دارید كه هرچه دارید از او دارید. حال آیا ممكن است كسی به خدا ایمان داشته باشد و طبعاً ایمان داشته باشد كه هرچه دارد از خدا دارد و خدا به او امر كند از آنچه كه من به تو داده ام مقدار ناچیزی را در راه خیر بده، آنوقت او كراهت داشته باشد، ناراضی و ناراحت باشد؟ نه. اگر احساس كرد ناراحت است، اگر خواست وجوهات مالش را بدهد بعد دید از این كار ناراحت است، باید بفهمد ایمانش درست نیست یعنی چیزی از نفاق در قلب و روح او هست.
قرآن می گوید چه دلیلی بر نفاق شما بالاتر از این كه وقتی كه می خواهید بیایید به نماز، با ناراحتی و كسالت می آیید، چهار ركعت نماز كه بخواهید بخوانید می گویید چه خوب است زودتر تمام شود. شندرغاز اگر می خواهید به یك مورد صحیحی، به یك مستحق شرعی بدهید، شیطان گویی دست شما را گرفته و پی درپی می گوید نده. این علامت این است كه ایمان شما ایمان نیست.
پس قرآن می گوید آدمی كه روحش چنین روحی است آیا توقع دارد كه اگر احیاناً [مالی را] داد خدا عملش را قبول كند؟ نه، ایمان نداری، در نتیجه عملت هم قبول نیست. وَ ما مَنَعَهُمْ اَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ هیچ چیزی مانع نمی شود از اینكه نفقات اینها یعنی انفاقاتشان، همین پولهایی كه در به اصطلاح راه خیر مصرف می كنند قبول بشود مگر اینكه اینها به خدا ایمان ندارند، به پیغمبر هم ایمان ندارند؛ دلیلش این است: نماز هم كه می خوانند با بی نشاطی و بی رغبتی می خوانند، پولی هم كه می خواهند در راه خیر بدهند از روی كراهت می دهند. بنابراین عمل چنین كسانی هرگز قبول نمی شود.
از اینجا انسان باید بفهمد كه چه عملهایی قبول می شود چه عملهایی قبول نمی شود.

شرط قبول عمل، شرط اینكه عمل انسان بالا برود این است كه انسان ایمان داشته باشد، چرا؟ علتش واضح است. انسان اگر به خدا ایمان نداشته باشد و اگر به روز قیامت ایمان نداشته باشد و اگر به پیغمبر و دستور پیغمبر ایمان نداشته باشد آیا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 364
امكان دارد كه كاری را برای خدا بكند؟ او كه به خدا ایمان ندارد چطور كار را برای خدا می كند؟ ! انگیزه اش در كار هرگز خدا و رضای خدا نخواهد بود. انسان انگیزه اش هرچه باشد به سوی همان چیز رفته است و همان را باید بخواهد. ما اگر كاری را برای خدا انجام می دهیم از خدا اجر باید بخواهیم ولی اگر كاری را برای مردم انجام می دهیم، برای ترس انجام می دهیم، برای مصلحت اندیشی های دنیایی خودمان انجام می دهیم آنوقت توقع داریم كه این عمل در نزد خدا قبول بشود؟ ! به ما بگویند این عملت نزد خدا رسید؟ ! من برای خدا عمل نكردم كه عمل من برود پیش خدا.
فرض كنید كسی می آید مدرسه ای یا بیمارستانی می سازد، هدفش چیست؟ مثلاً زمینهای زیادی می خرد، بعد می خواهد قیمت این زمینها بالا برود، برای اینكه قیمت این زمینها بالا برود باید كاری كرد كه مردم رغبت كنند به اینجا بیایند. یك مقدارش را اختصاص می دهد به یك مدرسه، یك مقدارش را اختصاص می دهد به یك بیمارستان، یك مقدارش را اختصاص می دهد به یك مسجد، چون هركسی كه می آید در یك محل جدیدی زمین بخرد و خانه بسازد فكر می كند من اگر بیایم اینجا آیا مدرسه ای خواهد بود كه بچه ام آنجا مدرسه برود؟ آن مالك می گوید ما این زمین را اختصاص داده ایم به مدرسه، وقتی آمدید اینجا مدرسه ساخته می شود.

مسجد چطور؟ ما به محلی كه می رویم از مسجد كه نباید دور باشیم. می گوید ما این زمین را اختصاص داده ایم به مسجد كه شما وقتی كه بیایید اینجا مسجد هم دایر خواهد شد. بیمارستان چطور؟ ما در این محل فكر بیمارستان را هم كرده ایم، احیاناً اگر اهل این محل مریض بشوند نخواهند به نقطه های دوردست بروند. آنوقت می تواند قیمت زمین را بالا ببرد. كار خیر هم كرده، مدرسه ساخته، مسجد ساخته، بیمارستان ساخته؛ اما این مدرسه را برای چه ساخته؟ آیا برای خدا ساخته تا این مدرسه در نزد خدا قبول بشود؟ این را ساخته برای اینكه قیمت زمینهایش بالا برود، قیمت زمینهایش هم بالا می رود، مزدش را هم گرفته است.
شرط قبول عمل این است كه عمل قابل بالا رفتن به سوی خدا باشد. عملی قابل بالا رفتن به سوی خدا هست كه انسان انگیزه اش از این عمل خدا باشد یعنی از این عمل رضای خدا را بطلبد. وقتی انسان از عملش رضای خدا را بطلبد به رضای خدا هم می رسد. انسان به آن چیزی می رسد كه طالب آن و به دنبال آن است. امكان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 365
ندارد انسان به دنبال یك چیز برود، بعد چیز دیگری كه دنبالش نبوده به او بدهند.

خدا را كه نمی شود گول زد. بله مردم كه ظاهر را می بینند می گویند این كار كار خیر بود و حال آنكه بدیهی است آدمی كه دنبال منفعتش رفته به كار خیر مربوط نیست.

كار خیر آنوقت كار خیر است كه انسان عمل خیر را به خاطر خیر بودنش انجام بدهد. یكی یك كار خیر انجام می دهد بعد عكسش را در روزنامه ها چاپ كنند تا مردم به او اعتماد پیدا كنند، وقتی اعتماد پیدا كردند در كارها بیایند به او مراجعه كنند، مثل همینهایی كه می بینیم در روزنامه ها عكسهایشان را چاپ می كنند. كار خیر كه این حرفها را ندارد.
داستان معروفی هست كه بهلول كه مرد عاقلی بود ولی خودش را به دیوانگی زده بود و به همان عالم دیوانگی سر به سر بزرگان و اكابر می گذاشت و شوخی شوخی حقایق را به آنها می گفت (می گویند قوم و خویش و پسرعموی هارون هم بود) می رفت و به هارون به همان عالم دیوانگی اش حرفهایی را كه هیچ عاقلی جرأت نمی كرد بگوید می زد. یك وقتی از جایی می گذشت، دید كه دارند مسجدی می سازند. رفت به آن بانیان مسجد گفت كه چكار می كنید؟ گفتند: مسجد می سازیم.

گفت: مسجد برای چه می سازید؟ گفتند: مسجد را برای خدا می سازیم. محرمانه رفت دستور داد تابلویی را روی سنگی درست كردند به نام مسجد بهلول. همین كه این سنگ را درست كردند یك شب نصف شب- كه كسی نفهمید- رفت آن را در سردر مسجد زد، یك تابلوی خیلی بزرگی: مسجد بهلول. فردا صبح مردم آمدند نگاه كردند دیدند در سردر این مسجد تازه ساز نوشته مسجد بهلول. خود صاحب كارها آمدند و دیدند. ناراحت و عصبانی شدند، زدند تابلو را كندند و ریختند دور.

بهلول را گیر آوردند، كتكش زدند و گفتند: این چه كاری بود كه كردی؟ چرا نوشتی مسجد بهلول؟ گفت: چه عیبی داشت؟ گفتند: این همه پول ما خرج كردیم كه مسجد به نام تو باشد؟ ! گفت: برای كی خرج كردید؟ برای خدا خرج كردید یا برای مردم؟ اگر برای خدا خرج كردید كه خدا اشتباه نمی كند. اگر من نوشتم «مسجد بهلول» آیا خدا در حسنات من می نویسد؟ خدا در حسنات شما می نویسد. و اما اگر برای مردم كردید پس چرا می گویید كه ما برای خدا كردیم. پس بر خودتان مطلب را مشتبه نكنید.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 366
امكان ندارد كه انسان به خدا ایمان نداشته باشد (و حتی در آیات دیگر مسئله ی ایمان به قیامت هم هست) ، به قیامت ایمان نداشته باشد و عملش قابل قبول باشد. آدمی كه به خدا و قیامت ایمان ندارد كاری را برای آنجا انجام نمی دهد تا آنجا بیایند به او مزد و اجر بدهند. كارش را برای اینجا انجام می دهد، اگر مزدی هم باشد همین جا به او می رسد. كارهای اینجا هم قرآن فرموده [به نتیجه رسیدن آن ] صددرصدی نیست. كارهای قیامت صددرصدی است. اگر انسان برای قیامت كار كند یعنی برای خدا كار كند خدا وعده ی صددرصدی داده است كه به نتیجه برساند: وَ مَنْ اَرادَ الْاخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولئِكَ كانَ سَعْیُهُمْ مَشْكوراً [4]. اما اگر كسی برای دنیا كار كند چنین قولی به او داده نشده است كه صددرصد به نتیجه برسد چون دنیا دار تزاحم است، خیلی وقتها انسان برای مقصدی كار می كند و نمی رسد. البته بیشتر به آن مقصد می رسد: مَنْ كانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ [5] هر كسی كه قصدش دنیا باشد همان دنیا را ما به او می دهیم اما نمی گوییم به همه می دهیم و به آن كسی هم كه می دهیم هرچه می خواهد می دهیم، ولی می دهیم. قانون این عالم این است كه هر كسی دنبال هرچیزی برود ما او را در راهی كه می رود كمك كنیم: كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هؤُلاءِ [6]. ما این عالم را مانند مزرعه ای ساخته ایم كه هر بذری در آن بپاشند همان بذر را به عمل می آورد. اگر انسان دنبال دنیا برود و بذر دنیا بكارد دنیا به او می رسد، اگر بذر خیر و آخرت بكارد آخرت به او می رسد. ولی در مورد دنیا صددرصدی نیست، یك وقت هم شما بذر را در این دنیا می كارید آفت می آید آن را از بین می برد یا نزدیكِ به بار نشستن محصول سیلی می آید آن را از بین می برد. ولی [به نتیجه رسیدن عمل ] نسبت به آخرت صددرصد است.
پس امكان ندارد كه انسان به خدا ایمان نداشته باشد و همچنین به رسول خدا ایمان نداشته باشد [و عملش به سوی خدا بالا برود. دلیل این كه ایمان به رسول خدا هم لازم است این است: ] رضای خدا را ما از كجا بفهمیم در چیست؟ من به خدا ایمان دارم، به قیامت و آخرت هم ایمان دارم، ولی من از كجا بفهمم كه رضای خدا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 367
در چیست؟ من كه مستقیم با خدا ارتباط ندارم، به عالم آخرت هم كه من را نبرده اند كه آنجا را به من نشان بدهند، من اگر بخواهم عمل كنم باید بفهمم رضای خدا در چیست و سخط خداوند در چیست، پس باید پیغمبرش را هم بشناسم و به گفته ی پیغمبر هم ایمان داشته باشم كه وقتی عمل می كنم، هم ایمان به خدا داشته باشم و هم ایمان داشته باشم كه كاری كه انجام می دهم رضای خدا در همین كار است. از این جهت من باید به پیغمبر ایمان داشته باشم.
این است كه می فرماید: وَ ما مَنَعَهُمْ اَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ اِلّا. . . خدا بخل ندارد و از روی بخل رد نمی كند. عمل اینها قابل قبول نیست نه اینكه قابل قبول است ولی خدا رد می كند، چنان كه گاهی یك چیز خوب و قابل قبولی به یك انسان می دهند، از روی عصبانیت آن را طرد می كند. مانع و نقصش در خود اینهاست، عمل اینها لایق قبول نیست. هیچ چیزی مانع نمی شود كه خدا قبول كند انفاقاتی را كه اینها به اصطلاح در خیریه ها می كنند، در كارهایی كه به حسب ظاهر خیر است و بالاخره نفع عموم در آن است، جز اینكه اینها كَفَروا بِاللّهِ به خدا ایمان ندارند وَ بِرَسولِهِ و به رسول خدا هم ایمان ندارند. بعد دو چیز دیگر ذكر می كند كه علامت است برای این كه لااقل بر خودشان ثابت بشود و از اینجا بفهمند [كه نفاقی در آنها وجود دارد] چون بعضی از نفاقها هست كه واقعاً خود انسان هم نمی داند منافق است. آدم منافق است و خودش خیال می كند مؤمن است، یعنی در عمق دلش شكها، شبهه ها، بی ایمانی ها، انكارها وجود دارد و خودش خیال می كند مؤمن است. می فرماید:

وَ لا یَأْتونَ الصَّلوةَ اِلّا وَ هُمْ كُسالی وَ لا یُنْفِقونَ اِلّا وَ هُمْ كارِهونَ. این دو ركن را كه قرآن همیشه ذكر می كند: اَقیمُوا الصَّلوةَ وَ اتُوا الزَّكوةَ این به اصطلاح عبادت بدنی و آن عبادت مالی، اینها اگر ایمان می داشتند- از خودشان بپرسید- نماز را این قدر با بی رغبتی نمی خواندند و زكات و انفاق در راه خدا را با این كراهت و با این زور نمی دادند. همان طوری كه عرض كردم لازمه ی ایمان به اللّهِ ربّ العالمینِ رحمنِ رحیمِ مالك یوم الدین این است كه انسان با رغبت نماز بخواند و لازمه ی ایمان به اینكه من هرچه دارم از خداست این است كه هرچه خدا به او امر می كند از روی رغبت بدهد.
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی اَلْحَیاةِ اَلدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 368
هُمْ كافِرونَ ای پیغمبر [7] اموال و اولاد اینها تو را به شگفت نیاورد [8]، اگر می بینی كه خدا به اینها مال فراوان و اولاد فراوان داده است به شگفت در نیایی و نگویی اگر اینها مردمان بدبختی هستند پس این همه خوشبختی (ثروت زیاد، فرزندان زیاد) چرا به اینها رو آورده است؟ نه، ثروت و مال اسباب خوشبختی می شوند اما خوشبختی نیستند یعنی در افراد فرق می كند، گاهی همان مال و اولاد وبال انسان و اسباب بدبختی انسان می شوند. اینها كه به خدا و پیغمبر ایمان ندارند همین مال و همین فرزندان سبب عذاب و رنج اینها در همین دنیا خواهد شد و خدا گاهی افرادی را به عقوبت اعمال بدی كه كرده اند و به دلیل اینكه از نظر الهی ساقط شده اند و به دلیل اینكه مستحق كرامت خدا نیستند مال و فرزند و اسباب و وسائل را برایشان زیاد قرار می دهد تا بیشتر بدبخت و معذب بشوند.
آیه ی دیگری در قرآن هست كه همان آیه را وجود مقدس زینب كبری در مجلس یزید برای یزید خواند. فرمود: یزید! تو خیال نكن حالا كه این مُلك و این ثروت و این مال و این خدم و حشم و این همه وسائل برایت فراهم شده [مشمول لطف خدا هستی، ] بگویی پس معلوم می شود خدا من را خیلی دوست دارد، این دلیل این است كه خدا به من عنایت دارد؛ خدا خیلی من را دوست دارد كه این همه اسباب و وسائل داده. بدان كه منطق دیگری در كار است كه قرآن آن را بیان كرده و آن این است كه گاهی افراد به دلیل اینكه دیگر از چشم خدا افتاده اند یعنی مستحق كرامت خدا نیستند بلكه مستحق عقوبت خدا هستند خدا برای اینها وسائل فراهم می كند تا در آن راهِ گمراهی كه رفته اند بیشتر بروند و بیشتر مستحق عذاب خدا بشوند.

وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَروا أنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِاَنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادوا اِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ [9]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 369
كافران خیال نكنند كه اگر ما آنها را «مَلی» و صاحب همه چیز قرار دادیم این برایشان خیر است نه، چون كافرند وقتی كه دیدند [اسباب و وسائل فراهم شد، در راه گمراهی به كار می برند و گمراه تر می شوند. ]
قرآن نمی خواهد بگوید كه برای هر كسی كه مال و ثروت آمد این جور است.

برای آدم كافر، برای آدمی كه نمی تواند از این وسائل در راه حق و در راه سعادت واقعی بهره برداری كند، برای او وبال است. آن یگانه سرمایه ای كه با آن سرمایه تو باید از همه چیز در راه سعادتت استفاده كنی نداری. اساس این است كه تو باید ایمان داشته باشی كه اگر ایمان داشته باشی از سلامتت برای سعادتت استفاده می كنی، از عمر و وقتت برای سعادتت استفاده می كنی، از مال و ثروتت برای سعادتت استفاده می كنی، از فرزندانت برای سعادتت استفاده می كنی، از علمت برای سعادتت استفاده می كنی. اما وقتی كه آن سرمایه ای را كه با آن می شود از اسباب و وسائل استفاده كرد نداری هرچه بیشتر داشته باشی بدبخت تری.
این است كه می گویند اگر كسی یك وقت دید كه هیچ وقت ضرر به او وارد نمی شود درباره ی خودش شك كند كه نكند من از نظر لطف الهی آنقدر ساقط شده ام كه خداوند برای من مصائب به وجود نمی آورد؛ چون مصائب اغلب اسباب تنبّه انسان است.
معروف است كه پیغمبر اكرم به خانه ی كسی رفتند. یك تخم مرغی روی طاقچه ای گذاشته شده بود. این تخم مرغ از آن طاقچه افتاد روی زمین سخت و نشكست. پیغمبر اكرم تعجب كردند. او گفت: یا رسولَ اللّه در خانه ی ما تعجب ندارد.

اصلاً خیلی از این بلایایی كه برای دیگران رخ می دهد برای ما رخ نمی دهد. پیغمبر اكرم وحشت كرد، فرمود معلوم می شود تو اصلاً مورد عنایت الهی نیستی.
انسان باید انسان باشد تا از وسائل زندگی خوب استفاده كند. این است كه می گویند در دنیای امروز اسباب و وسائل خوب پیش رفته اما انسانها همان جا مانده اند بلكه كمی عقب رفته اند و در نتیجه با اینكه این همه تمدن پیش رفته است سعادت بشر فرقی نكرده اگر نگوییم بشر از نظر سعادت و خوشبختی بدبخت تر شده، چرا؟ برای اینكه تمدن معنایش اسباب و وسائل زندگی است، آن مایه ی اصلی انسانها هستند، انسان باید از اسباب و وسائلْ خوب استفاده كند. وقتی كه انسان انسان نباشد از اسباب و وسائل هم بد استفاده می كند، همان اسباب و وسائل اسباب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 370
بدبختی بشریت می شود.
فَلا تُعْجِبْكَ اَمْوالُهُمْ حالا كه خود اینها را شناختی بنابراین در شگفت نباش از ثروت فراوان اینها و از فرزندان فراوان اینها. خدا این ثروتها و این فرزندان را كه به اینها داده است برای این نبوده كه اینها مشمول لطفش بوده اند بلكه برای این بوده كه اینها مشمول غضبش بوده اند. می گویند گاهی خداوند لطف خفی دارد و قهر جلی، یعنی خداوند گاهی به انسان لطف می كند به صورت قهر، یعنی یك سختی برای انسان به وجود می آورد ولی آدم می بیند در باطن این سختی لطف خدا بوده؛ و گاهی خداوند قهر خفی دارد و لطف جلی، یعنی یك چیزی به ظاهرْ آدم خیال می كند لطف است ولی قهر الهی در باطن آن مخفی است. اِنّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها خدا نخواسته به این وسیله به اینها لطف كند بلكه اینها را به همین وسیله مشمول قهرش قرار داده و خواسته اینها را با همین اموال و فرزندان در این دنیا معذب كند؛ همین بچه ها اسباب بدبختی اش بشوند، همین ثروت اسباب بدبختی اش بشود، آسایش نداشته باشد، یك قطره آب خوش از گلویش پایین نرود، یك خواب راحت نداشته باشد، یك غذای راحت نخورد. این عذاب دنیاست. وَ تَزْهَقَ اَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرونَ و روحهای اینها از بدنشان خارج شود در حالی كه كافرند. دیگر عاقبت این را همه می دانیم كه چیست، انسانْ كافر از دنیا برود چه بر سرش می آید. خداوند همه ی ما را از این حالت كه قرآن كریم فرمود- كه نامش نفاق است- محفوظ بدارد.
خدایا عاقبت امر همه ی ما را ختم به خیر بفرما، ما را از زمره ی كافران و منافقان قرار نده، ما را از زمره ی اهل ایمان واقعی قرار بده.
خدایا به ما آن شایستگی را بده كه نماز را از روی رغبت انجام بدهیم، آن شایستگی را عنایت كن كه وظایف مالی كه به ما امر كرده ای با كمال رغبت و میل انجام بدهیم.
خدایا عاقبت همه ی ما را ختم به خیر بفرما، اموات همه ی ما را غریق رحمت بفرما.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 371

[1] . توبه / 53 و 54.
[2] . [نوار جلسه بلكه جلسات قبل در دست نیست. ]
[3] . مائده / 27.
[4] . اسراء / 19.
[5] . اسراء / 18.
[6] . اسراء / 20.
[7] . خطاب به پیغمبر اكرم است ولی در این جور خطابها بیشتر منظور دیگران هستند. حدیث است كه تعبیرات قرآن به «اِیّاكَ اَعْنی وَ اسْمَعی یا جارَةُ» نازل شده یعنی خطاب به پیغمبر است اما مردم! شما بفهمید، مقصود شما هستید كه بفهمید، خود پیغمبر اینها را می داند.
[8] . اعجاب یعنی به شگفت آوردن از سرور و خوشحالی؛ وقتی كه انسان چیزی را می بیند و از عظمت و بزرگی اش خوشحال می شود به طوری كه شگفت انگیز است.
[9] . آل عمران / 178.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است