در
کتابخانه
بازدید : 2836850تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
منطقیین می گویند ما سه گونه دلالت داریم: 1. دلالت قراردادی 2. دلالت طبیعی 3.

دلالت عقلی.
«دلالت قراردادی» یعنی آنكه چیزی را نشانه ی چیزی قرار بدهند به طوری كه اگر قرارداد خلافش می بود برخلاف دلالت می كرد. مثل دلالت الفاظ بر معانی.

«نان» به حسب قرارداد اسم این موجود خوردنی است و «آب» اسم آن آشامیدنی.

در حالی كه اگر به عكس قرار داده بودند یعنی آب را به جای نان و نان را به جای آب وضع نموده بودند همان طور دلالت می كرد و هیچ اشكالی به وجود نمی آمد.

یعنی بین لفظ «آب» و آن مایع و بین نان و آن ماده ی خوردنی هیچ گونه رابطه ی ذاتی نیست.
و نیز مثل دلالت علائم راهنمایی. مثلاً دلالت چراغ سبز بر عبور آزاد یك دلالت قراردادی است و اگر آن را علامت «ایست» نهاده بودند همان طور دلالت می كرد.
آیا دلالت معجزه بر صدق نبوت بدین گونه است؟ یعنی خدا با مردم قبلاً قراردادی بسته است كه هر وقت این اعمال را از كسی دیدند بدانند او از طرف من آمده است و هرچه می گوید راست است؟ !
مسلّم این طور نیست، زیرا خداوند هرچه بخواهد به مردم برساند از طریق انبیا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 188
می رساند و ما اینك در مقام اثبات خود انبیا هستیم.
«دلالت طبیعی» یعنی دلالت تجربی مثل دلالت سرفه بر درد سینه و یا حركت سریع نبض بر تب. اینها علائم طبیعی و تجربی است یعنی علائمی است كه در اثر تجربه به دست آمده است.
دلالت معجزه، از این نوع نیز مسلّماً نیست چون جزء مسائل تجربی بشر نیست.
«دلالت عقلی» یعنی دلالتهای استدلالی، مثل دلالت معلول بر علت. وقتی عقل حدوث چیزی را می بیند، با توجه به اینكه پیدایش چیزی را بدون علت محال می داند، بلافاصله پی به علت آن می برد و این موضوع هیچ احتیاج به قرارداد و یا تجربه ندارد.
دلالت معجزه از این گونه دلالتهاست و برای توضیح آن باید بگوییم:
نحوه ی دلالت معجزه دو گونه ممكن است بیان شود. متكلمین معمولاً گفته اند كه معجزه یك نوع دلالت عقلی به نحو عملی است. مثل مواردی كه عقل انسان از عمل شخصی پی به رضایت او می برد و یا از سكوت او كشف رضا می نماید. تقریر معصوم كه در فقه حجت شمرده شده نیز از این قبیل است؛ می گویند همان طور كه اگر معصوم صریحاً ترتیب وضو گرفتن را به كسی می گفت و یا خودش وضو می گرفت برای ما حجت بود، همین طور اگر در پیش روی او كسی به نحوی وضو بگیرد و معصوم ایرادی بر او نگیرد، به دلالت عقلی معلوم می شود كه نحوه ی وضو گرفتن همان است، به این استدلال كه اگر صحیح نبود حتماً معصوم اعتراض می كرد و چون اعتراض نكرد پس حتماً در نظر او صحیح بوده است. و اگر كسی سؤال كند كه چرا اگر صحیح نبود معصوم ایراد می گرفت، خواهیم گفت این كار اغراء به جهل است یعنی مردم را وادار به جهالت كردن است و این عمل زشت و ناپسند است و معصوم چنین عملی را مرتكب نمی گردد.
این عده می گویند دلالت معجزه بر صدق نبوت از این قبیل است، به این بیان كه وقتی شخصی می آید و می گوید: مردم! من از طرف خدا هستم، با توجه به اینكه خداوند بر همه ی افعال بشر آگاه است، ادعای این شخص در حضور خداوند انجام شده است. هنگامی كه برای اثبات مدعای خود كار خارق العاده ای انجام داد، حال یا به خودش نسبت داد و یا به خداوند، حتماً دلیل صدق او خواهد بود چون اگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 189
دروغ بگوید خداوند نباید بگذارد این كار انجام گیرد، زیرا اگر او دروغگو باشد عملاً او را تأیید كرده و مردم را اغراء به جهل نموده است.
این بود بیان نظریه ای كه معمولاً متكلمین درباره ی معجزه ابراز داشته اند. ولی عده ای از دانشمندان معتقدند كه متكلمین حقیقت معجزه را درك نكرده اند، زیرا آنان گمان كرده اند كه معنای معجزه این است كه خدا مستقیماً كاری را به دست یك پیغمبر جاری می كند بدون آنكه پیغمبر در آن دخالتی داشته باشد بلكه آن پیغمبر یك چهره ی ظاهری بوده و در حقیقت یك خیمه شب بازی است. خدا كار را می كند به دست پیغمبر. عیسی می آید بر بالین مرده می نشیند ولی خدا مرده را زنده می كند.

عیسی هیچ نقشی نداشته بلكه یك وسیله است. یعنی معجزه مستقیماً عمل خداست و همان طور كه من و شما در انجام امر معجزه دخالت نداریم پیامبران نیز دخالت ندارند.
ولی خیر، مطلب از اینها بالاتر است. بین معجزه و شخص معجزه آور یك نوع رابطه ی واقعی برقرار است به طوری كه صدور این عمل از غیر او ممكن نخواهد بود.
معجزه نمایانگر كمال روحی و معنوی ولیّ خداست. هنگامی كه ولیّ اللّه اعجاز می كند نیروی بشری اش متصل به نیروی الهی است، یعنی خدا به او اراده، قدرت و نیرویی مافوق بشری عنایت فرموده است.
از بیاناتی كه در مطالب قبل گذشت روشن شد كه ولیّ خدا در اثر اطاعت كامل از خداوند و ریاضتهای عملی به جایی می رسد كه چنان اراده ی نیرومندی دارا می گردد كه می تواند بر طبیعت غلبه كند. به عبارت دیگر بشر می تواند در سایه ی عبادت و اطاعت چنان به خداوند نزدیك گردد كه نمونه ی كامل خداوند بر روی زمین باشد.
با این بیان، وقتی كه اولیاء خدا امور خارق العاده انجام می دهند، آنان خودشان كار می كنند ولی با یك توانایی مافوق بشری.
این جریان معروف است كه هنگامی كه علیّ بن ابی طالب درِ قلعه ی خیبر را كه چهل یا پنجاه نفر به زحمت می توانستند از جا بكنند با یك دست از جا كند و به یك طرف پرتاب كرد گفت:
وَ اللّهِ ما قَلَعْتُ بابَ خَیْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدانِیَّةٍ بَلْ بِقُوَّةٍ اِلهِیَّةٍ.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 190
به خدا سوگند من درِ خیبر را با یك قوه ی جسمانی نكندم بلكه یك قوه ی الهی مرا تأیید كرد؛ یعنی این بازوی انسانی و بشری علی توانایی چنان كاری را نداشت، یك نیروی الهی او را تأیید كرد به طوری كه اگر ده مقابل آن هم بود باز قادر می بودم.
پس علی علیه السلام می گوید من كندم، نه اینكه من نكندم، بلكه من دستم را به در گذاشتم و خدا در را كند و پرتاب كرد. من كندم، ولی با یك قوه ی خدادادی. پس معجزه معنایش این است كه اگر عیسی مرده زنده می كند، نه بشر با قوه ی بشری مرده زنده كرده و نه خدا مستقیماً بدون دخالت بشر، بلكه بشر با قوه ی خدایی مرده را زنده كرده است.
بنابراین روشن شد كه دلالت معجزه بر صدق نبوت، یك دلالت عقلی است اما نه دلالت عقلی به آن شكلی كه متكلمین می گویند بلكه یك نوع دلالت عقلی صددرصد منطقی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است