در
کتابخانه
بازدید : 2836413تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ما چون درباره ی قرآن گفتگو می كنیم لازم است دلایل حجیت عقل را از خود قرآن استخراج نماییم. قرآن به انحاء مختلف- بخصوص تأكید می كنم كه به انحاء مختلف- سندیت عقل را امضا كرده است. تنها در یك مورد می توان از حدود شصت هفتاد آیه ی قرآن نام برد كه در آنها به این مسئله اشاره شده است كه «این موضوع را طرح كرده ایم تا درباره ی آن تعقل كنید. » به عنوان مثال از یك تعبیر شگفت انگیز قرآن برایتان نمونه می آورم. قرآن می فرماید:
اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذینَ لایَعْقِلونَ [1].
بدترین جنبنده ها [2] كسانی هستند كه كر و گنگ و لایعقل اند.
البته واضح است كه منظور قرآن از كر و لال، كر و لال عضوی نیست، بلكه منظور آن دسته از مردم است كه حقیقت را نمی خواهند بشنوند و یا می شنوند و به زبان اعتراف نمی كنند. گوشی كه از شنیدن حقایق عاجز است و صرفاً برای شنیدن مهملات و خزعبلات آمادگی دارد از نظر قرآن كر است و زبانی كه تنها برای چرندگویی به كار می افتد به تعبیر قرآن لال است.
اَلَّذینَ لایَعْقِلونَ نیز كسانی هستند كه از اندیشه ی خویش سود نمی گیرند. قرآن این گونه افراد را كه نام انسان زیبنده ی آنها نیست، در سلك حیوانات و به نام چهارپایان مخاطب خویش قرار می دهد [3].
در یك آیه ی دیگر ضمن طرح یك مسئله ی توحیدی در مورد توحید افعالی و توحید فاعلی، می فرماید:
وَ ما كانَ لِنَفْسٍ اَنْ تُؤْمِنَ اِلّا بِاِذْنِ اللّهِ.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 59
هیچ كس را نرسد كه ایمان بیاورد مگر به اذن الهی.
به دنبال طرح این مسئله ی غامض كه هر ذهنی ظرفیت تحمل و درك آن را ندارد و براستی انسان را تكان می دهد، آیه را چنین دنبال می كند:
وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لایَعْقِلونَ [4].
و بر آنان كه تعقل نمی كنند پلیدی قرار می دهد.
در این دو آیه كه به عنوان نمونه ذكر كردم، قرآن به اصطلاح اهل منطق به دلالت مطابَقی دعوت به تعقل نموده است. آیات بسیار دیگری نیز وجود دارند كه قرآن به دلالت التزامی سندیت عقل را امضا می كند [5]. به عبارت دیگر سخنانی می گوید كه پذیرش آنها بدون آنكه حجیت عقل پذیرفته شده باشد امكان پذیر نیست. مثلاً از حریف استدلال عقلی می طلبد:
قُلْ هاتوا بُرْهانَكُمْ [6].

به دلیل التزام می خواهد این حقیقت را بیان كند كه عقل، سند و حجت است.
و یا اینكه رسماً برای اثبات وحدت واجب الوجود قیاس منطقی ترتیب می دهد:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 60
لَوْ كانَ فیهِما الِهَةٌ اِلَّا اللّهُ لَفَسَدَتا [7].
در اینجا قرآن یك قضیه ی شرطیه تشكیل داده؛ مقدّم را استثنا كرده و تالی را نادیده گرفته است.
قرآن با این همه تأكید بر روی عقل می خواهد این حرف بعضی از ادیان را كه می گویند ایمان با عقل بیگانه است و برای مؤمن شدن باید فكر را تعطیل كرد و تنها قلب را به كار انداخت تا نور خدا در آن راه یابد، ابطال نماید.

[1] . انفال / 22.
[2] . دابّه به معنای جنبنده، علاوه بر چهارپایان شامل حشرات هم می شود. اما در زبان عربی دایره ی استعمال این لغت محدود شده و تنها به چهارپایان نظیر اسب و الاغ و گاو و استر اطلاق می شود.
[3] . سعدی در این بیت زیبا همین مضمون را بیان كرده است:
به نطق آدمی بهتر است از دواب
دواب از تو به گر نگویی صواب
[4] . یونس / 100.
[5] . هرگاه وجود امری ما را به امر دیگری راهنمایی كند، اسم دلالت بر آن می گذاریم. دلالت انواع گوناگون دارد كه یكی از آنها دلالت لفظی است و به سه صورت امكان پذیر است:
اول: دلالت مطابقه یعنی آنكه لفظ بر تمام معنی خود دلالت می كند، مثل وقتی كه می گوییم: «اتومبیل» و منظور تمام اجزای آن است.
دوم: دلالت تضمّن یعنی لفظ بر جزئی از معنی خود دلالت می كند. مثلاً می گوییم: «اتومبیل اینجاست» و از آن می فهمیم كه اتاق و یا موتور آن نیز اینجاست.
سوم: دلالت التزام كه در آن لفظ بر امری خارج از معنی خود دلالت می كند، مثل اینكه اسم «حاتم» را می شنویم و جود و سخا به خاطرمان می آید.
[6] . بقره / 111 [بگو دلیلتان را بیاورید. ]
[7] . انبیاء / 22 [اگر خدایان متعدد غیر از ذات احدیت وجود می داشت، آسمان و زمین تباه شده بودند. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است