در
کتابخانه
بازدید : 80681تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اسلام یك دین اجتماعی است. اسلام، هم دین است هم دنیا، هم آخرت است هم زندگی، هم مقررات معنوی و الهی و روحی دارد و هم مقررات اجتماعی. در جمیع شئون زندگی بشر مقررات دارد و ایدئولوژی اسلام همه چیز دارد؛ قانون اقتصادی دارد، قانون سیاست دارد، قانون اجتماعی دارد، قانون قضایی دارد، فرهنگ دارد، اخلاق دارد، خداشناسی دارد. اسلام به حكم اینكه یك دین اجتماعی است به این مسئله قانع نیست كه من و شما مسلمان باشیم برای خودمان. من خودم برای خودم كه زندگی می كنم شخصاً یك آدم مسلمان هستم، یعنی معتقَداتم معتقَدات اسلامی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 362
است و به مقررات اسلامی عمل می كنم. عبادات اسلامی را، نماز و روزه را در موقع خودش بجا می آورم. قوانین به اصطلاح خانوادگی، ازدواج و طلاقم براساس موازین اسلام است. قوانین تجاری من براساس موازین اسلام است. قوانین اخلاقی من براساس موازین اسلام است. پس من مسلمانم. نه، اسلام گذشته از این مسائل، به حكم اینكه محتوای اجتماعی دارد و می خواهد همیشه به صورت یك واحد اجتماعی زندگی كند، از این نوع دستورها هم دارد و از آن جمله یك سلسله شعارها دارد، شعارهایی كه یك مسلمان باید با این شعارها زندگی كند، یعنی باید زندگی خودش را با این شعارها توأم كند و همیشه با این شعارها اعلام كند من مسلمانم، نه به زبان بگوید من مسلمانم. شما اگر در یك كشور خارجی حركت می كنید و روی اتومبیل خودتان پرچم سه رنگ زده اید، به زبان نمی گویید من ایرانی هستم ولی با عملتان می خواهید به همه اعلام كنید من ایرانیم، من وابسته به ایرانم، من ابایی و ننگی ندارم از اینكه ایرانی باشم، افتخار هم می كنم كه ایرانی باشم. همان پرچم را كه شما نصب می كنید وابستگی خودتان را به ایران اعلام می كنید.
ما علاوه بر همه ی مقررات و دستورهایی كه داریم كه باید تهذیب نفس كنیم، باید خداشناس باشیم، باید نماز بخوانیم، باید روزه بگیریم، باید حج كنیم، باید ربا نخوریم، باید شراب نخوریم، باید دروغ نگوییم و راست بگوییم، باید امین باشیم، دستورهای لایتناهایی كه در اسلام هست، علاوه بر همه ی این دستورها ما باید وقتی كه زندگی می كنیم یك نوع برداشتهای دیگری هم در زندگی داشته باشیم كه در آن برداشتها عملاً داریم می گوییم من مسلمانم. این برداشتها در لباس ما باید ظاهر باشد، در قیافه ی ما باید ظاهر باشد، در مجالس ما باید ظاهر باشد، در شروع ما به كارها باید ظاهر باشد، در نامگذاریهای ما برای بچه های خود باید ظاهر باشد، در تابلوهایی كه در خانه های خودمان نصب می كنیم باید ظاهر باشد، در استیل ساختمانهای ما و در شهر ما باید ظاهر باشد، در همه ی شئون زندگی ما باید ظاهر باشد؛ یعنی خانه ی ما باید بگوید من خانه ی یك نفر مسلمانم. اگر كسی از كوچه عبور می كند، یك نشانه ای باید روی خانه ی ما باشد كه آن خانه بگوید من خانه ی یك نفر مسلمانم. در لباس پوشیدن ما لااقل یك نشانه باید وجود داشته باشد كه بگوید به این نشانه من مسلمانم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 363
ما در این مسائل نه شعار ملی باقی گذاشته ایم نه شعار اسلامی، هیچ كدام، نه زن ما و نه مرد ما. اگر بیایند ببینند، نه یك زن ما را روی قیافه و خانه و این جور چیزها می توانند بفهمند كه ایرانی است یا مسلمان است و نه یك مرد ما را؛ یعنی دیگر هیچ شعاری در شئون زندگی خودمان باقی نگذاشته ایم. جمیع حركات و سكنات ما باید اعلام بكند. ما اگر این شعارها را حفظ كنیم می توانیم روح اسلامی خودمان را در شعائر اسلامی و روح ملی خودمان را در شعائر ملی حفظ كنیم و الّا اگر شعارهای خودمان را از دست بدهیم، مخصوصاً اگر شعارهای دیگران و رنگ دیگران را بگیریم- كه شعار هر قومی رنگ آن قوم است- بگوییم ما مسلمانیم، ما ایرانی هستیم اما شعار فرنگیها را بگیریم، معنایش این است: بنده یك لقمه ی آماده ای هستم برای حلق فرنگیها كه ما را بخورند، هضم ببرند، از هضم رابع خودشان هم رد كنند.
من مثالهای ساده ی نسبتاً كوچكی عرض می كنم ولی كوچك نیست؛ از نظر معنا بزرگ است، از نظر ظاهر كوچك است. ما موحدیم، خداپرستیم. خداپرستی یك حقیقت است. خداپرستی شعار نیست، حقیقت است. خداشناسی حقیقت است. ما خدا را می شناسیم، به خدا ایمان داریم و در عمل هم تكیه مان به خداست و خدا را پرستش می كنیم. این حقیقت مطلب. اما این توحید یك شعارهایی هم دارد، یعنی یك مسائلی هم در اسلام وجود دارد كه شعار توحید است و ما با این شعارها می خواهیم عملاً اعلام بكنیم من موحدم، من خداپرستم، من خداشناسم.
نبوت به نوبه ی خودش حقیقتی است. نبوت یعنی من جمیع پیغمبران خدا تا وجود مقدس خاتم الانبیاء را اذعان و به همه اعتراف دارم و به وجود مقدس محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به عنوان آخرین پیامبران و به قرآن به عنوان آخرین كتاب آسمانی ایمان دارم. این یك حقیقتی است، ولی یك شعارهایی هم دارد كه با آن شعارها اعلام می كنیم كه ما به نبوّت ایمان و اعتقاد داریم (ممكن است ما موحد باشیم ولی نبوّت را مثلاً باور نداشته باشیم) .
امامت و ولایت هم همین جور است. ما كه شیعه هستیم یك بینش خاصی در مسائل پیشوایی و امامت در اسلام داریم كه از نظر ما جزء اصول دین است. امامت خودش یك حقیقتی است كه ما به آن حقیقت ایمان و اعتراف داریم، و یك شعارهایی هم در میان خودمان داریم كه با آن شعارها نشان می دهیم كه ما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 364
مسلمانیم مانند دیگران، موحدیم مانند دیگران، به رسالت پیغمبر اعتقاد و ایمان داریم مانند دیگران، ولی ما به امامت هم اعتقاد داریم، ما شیعه هستیم. یك چیزهایی هم شعار تشیع است.
اسلام یك دین اجتماعی است، به عدالت به عنوان یك اصل مسلّم قطعی اجتماعی اعتراف دارد بلكه پیامبران را مأمور اجرای آن می داند و یكی از دو هدف ارسال پیغمبران را برقراری عدالت می داند. عدالت خودش یك حقیقتی است ولی اسلام شعارهایی دارد كه به موجب آن شعارها ما می خواهیم بگوییم در دین ما اصلِ عدالت هست، در دین ما اصلِ انصاف هست، در دین ما اصلِ مبارزه ی با ظلم و زیر بار ظلم نرفتن هست، یعنی وابستگی خودمان را به این اصل اعلام می كنیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است