نهج البلاغه، حكمت 229:
جلد ششم . ج6، ص: 436
كفی بالقناعة ملكاً و بحسن الخلق نعیماً.
سعدی:
كنج آزادگی و گنج قناعت ملكی است
كه به شمشیر میسر نشود سلطان را
در نامه ی دانشوران ضمن احوال شیخ الرئیس می نویسد:
شیخ در ایام وزارت روزی به كنّاسی گذشت، شنید كه با خود
زمزمه می كند:
گرامی داشتم ای نفس از آنت
كه آسان بگذرد بر دل جهانت
شیخ پیش رفت و گفت كه حقیقتاً از این بهتر نمی شود نفس را
گرامی داشت كه تو داشته ای. كنّاس نگاهی كرد و دانست كه
وزیر است و گفت: در عالم همت، نان از شغل خسیس خوردن
به كه بار منت رئیس بردن. بوعلی غرق عرق شد و با شتاب
تمام بگذشت.