در
کتابخانه
بازدید : 887694تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد ششم
مقدمه
Expand حرف شحرف ش
Expand حرف صحرف ص
Expand حرف طحرف ط
Expand حرف ظحرف ظ
Expand حرف عحرف ع
Expand حرف غحرف غ
Collapse حرف فحرف ف
Expand حرف قحرف ق
Expand حرف كحرف ك
Expand حرف گحرف گ
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. همان طوری كه برای یك فرد لازم است اعتماد به نفس داشته باشد در عمل، و اراده و استقلال فكر داشته باشد در كارها، خودش مدیر و مدبر در كار خود باشد، برای جامعه نیز حس اعتماد به نفس و قیام به ذات و استقلال فكری لازم است. استقلال فكری یعنی اینكه از خود فلسفه ای و اصولی و مبادئی در زندگی داشته باشد و به آن ایمان
جلد ششم . ج6، ص: 415
و اعتماد داشته باشد و در روحش نوعی حماسه نسبت به او وجود داشته باشد.

2. یك جامعه همان طور كه لازم است استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی داشته باشد، سیاستش دست نشانده و اقتصادش نیازمند به غیر نباشد، لازم است از لحاظ افكار و عقاید از خود عقیده و مبانی محكمی داشته باشد و عقیده ی خود را برتر بداند و نسبت به آن حماسه داشته باشد، غرور فكری داشته باشد و این جهت برای او مسلّم باشد كه فلسفه ای كه او در زندگی پیروی می كند بهترین فلسفه هاست.

3. ما از شما سؤال می كنیم: آیا ایران احتیاج دارد به استقلال فكری یا احتیاج ندارد، و اگر احتیاج ندارد آیا می تواند استقلال سیاسی و اقتصادی داشته باشد یا نه؟ اگر احتیاج دارد آیا شما یك فلسفه ی زندگی دیگری غیر از اسلام سراغ دارید یا سراغ ندارید؟ و آیا اسلام را به شكل یك فلسفه ی زندگی قبول دارید یا ندارید؟ 4. وقتی كه استقلال فكری نباشد یك روز پیشنهاد تغییر خط می شود، یك روز پیشنهاد تغییر لباس و یك روز یك تغییر دیگر.

تبعیت از مد و لباس و غذا خوردن و گفتن بای بای و گودبای و اسم فرنگی روی بچه گذاشتن، غذای فرنگی خوردن و لباس فرنگی پوشیدن نشانه ی عدم استقلال فكری است. اهمیت ندادن به شعارهای ملی و دینی و پذیرفتن شعارهای دیگران دلیل بر عدم استقلال فكری است.

5. لازمه ی استقلال فكری این نیست كه حقایق علمی كه از ناحیه ی دیگران آمده نگیریم و یا تمدن خارجی را اقتباس نكنیم. علم و صنعت و دین، وطن ندارد. استقلال فكری این است كه كسی كه از خود فلسفه ای در زندگی دارد، چرا از دیگران كوركورانه پیروی كند؟ چرا عید ژانویه را ملت ایران بیش از عید ملی و مذهبی خودشان اهمیت می دهند؟ 6. آیه یان اللّه لایغیر ما بقوم. . . تنها این نیست كه تا تغییر اخلاقی و
جلد ششم . ج6، ص: 416
روحی در مردم پیدا نشود، تغییری پیدا نمی شود. مقصود این است: تا ابتكار تغییرات را (در جهت صلاح) خود در دست نگیرند، فضل الهی شامل حالشان نمی شود.

7. تبلیغات خطرناك فرنگی مآبی. (ورقه های تمدن خارجی) 8. مَثَل فلسفه ی مستقل زندگی مَثَل یك پیكر سالم است كه از غذای دیگران استفاده می كند و هضم می برد، همان طوری كه اسلام فرهنگهایی را هضم برد.

9. ما باید ایمان راسخ به استقلال فكری خودمان داشته باشیم، به قول اقبال پاكستانی گل كوزه ی خودمان را به دست خودمان تهیه كنیم نه به دست دیگران. موسولینی گفته: آدم تا آهن دارد نان دارد، اقبال گفته: آدم تا آهن هست نان دارد. موسولینی توجهش به زور است و اقبال به استحكام روحی و فلسفه ی نیرومند زندگی.

10. ما ایمان راسخ داریم به استقلال فكری خودمان در فلسفه ی كلی و در فلسفه ی اجتماعی. عبدالرحمن بدوی در كنگره ی اسلامی هند كه در اواخر سال گذشته (1342) تشكیل شد به آقای دكتر نصر گفته است: تا ایران هست ما خاطرمان از لحاظ فلسفه جمع است.

ما فقه مستقل داریم، تفسیر مستقل داریم، فلسفه ی مستقل داریم، عرفان مستقل داریم، فلسفه ی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مستقل داریم، همه ی مسلمانها را می توانیم با خود همراه كنیم.

11. دست دراز كردن در اصول زندگی پیش دیگران خیانت به روحیه ی ملت است. كارشناس اقتصادی از اسرائیل آوردن غیر از این است كه از لهستان مهندس برای نصب كارخانه ی مشهد یا كرمانشاه فی المثل می آورید. متخصص این باید یك عالم مسلمان ایرانی باشد.

12. به طور كلی هر ملت از فلسفه ی زندگی خودش پیروی كند بهتر است كه از دیگران پیروی كند. شما می گویید این فلسفه كهنه است؛ اولاً كهنه نیست، ثانیاً:
كهن جامه ی خویش پیراستن
به از جامه ی عاریت خواستن
13. استقلال فكر با اقتباس خوبیهای ملل دیگر منافات ندارد.
جلد ششم . ج6، ص: 417
تاریخ در قرآن برای اقتباس و احتراز است. اقتباس صفات خُلقی عالی از قبیل صبرها و مقاومتها و حریتها و ایمانها و دیگر [اینكه ] وضع سعادتمندانه ی برخی ملل را ذكر می كند. و اما احترازها عبارت است از احتراز از صفات بد، تبعیتهای كوركورانه ی تابعین از متبوعین و غرورها و فسادها و غیر ذلك. تاریخ در قرآن به منظور تحلیل بردن قومی در قوم دیگر نیست.

14. جامعه نیروهایی دارد و قائم به آن نیروهاست: منابع ثروت، اسلحه و نیروی نظامی، افراد فداكار و مجاهد و سرباز، رجال علم و هنر و صنعت، اخلاق عمومی و شخصیت اخلاقی، از همه بالاتر معتقَدات خاص خود و فلسفه ی زندگی از خود داشتن. همین قدر كه ما یك شعر حكمت اخلاقی از خودمان داریم و از سعدی و نظامی و مولوی و سناییِ خود ما نقل می كنیم، به ما نیرو می دهد و عزت می دهد و در ما شخصیت ایجاد می كند و به ما حماسه و غرور ملی می دهد، تا چه رسد كه ما از خودمان فلسفه ی خاص زندگی و مكتب خاص داشته باشیم.

موسولینی گفته است: هركس آهن دارد نان دارد، اقبال پاكستانی گفته: هركس آهن است نان دارد. اقبال می گوید: گل كوزه ی خودمان به دست خودمان باید تهیه شود.

15. و لاتجعل مصیبتنا فی دیننااهمیت باختنِ روح و فلسفه ی زندگی را نشان می دهد، زیرا از دست دادن مال و ثروت و اسلحه و سرباز و شهر و رودخانه به منزله ی خرابی بدن است و از دست دادن روح زندگی به منزله ی مردن است كه در عین سلامت ظاهری بدن متلاشی می شود.

16. مال و ثروت، اسلحه، سرباز، وسایل ساختمانی، اجزاء كارخانه و بالاخره هر نیرویی خریدنی و قرض كردنی و قابل استعانت و استمداد است الاّ مكتب فكری كه آن دیگر قابل عاریه كردن و یا خریدن نیست. نمی توان مغز مفكّر از دیگران عاریه كرد و یا خرید، نمی توان رشد عقلی عاریه كرد.

17. همان طوری كه در دفتر 89 گفته ایم گناه عامه فكر نكردن
جلد ششم . ج6، ص: 418
است.

18. در گفتار ماه، جلد 2، صفحه. . . می گوید: بالاترین استعمارها استعمار فكری است، از قول مالك بن نبی الجزایری در كتاب پدیده های قرآنی [نقل می كند] كه استعمار فكری از استعمار سیاسی و اقتصادی با همه ی رنج و تلخی كه دارند خطرناكتر است. چون استعمارشده حس نمی كند كه استعمارزده است- بیماری جهل است كه ام الامراض است- دیگر نمی تواند با آن مبارزه كند.

19. رسالت ما از همه مشكلتر است، زیرا با استعمار فكری و استسباع فكری اروپایی می خواهیم مبارزه كنیم و شخصیت ملت را به خودش باز دهیم.

استسباع بالاتر است از استعمار فكری، زیرا حیوان مستسبع تمام مشاعر و ادراكاتش تابع بلااراده ی آن سبع می شود. مثلاً خرگوش یا اسب كه مستسبع یك درنده می شود، نه تنها ابتكار را از دست می دهد و نمی تواند برای خود نقشه ی فرار یا دفاعی بكشد و نه تنها به جای خود میخكوب می شود و عملاً فرار نمی كند، بلكه بی اختیار به طرف آن سبع می رود، یعنی طعمه به طرف خورنده می رود.

20. رمز اینكه الجزایریها بعد از 150 سال استعمار توانستند خود را با دادن یك میلیون و نیم قربانی خلاص كنند این بود كه به فلسفه ی زندگی مستقلی یعنی اسلام اعتماد و ایمان راسخ داشتند. در اواخر، فرانسه ی متمدن حاضر بود حقوق مساوی با فرانسویها به آنها بدهد و الجزایر جزء فرانسه بماند، قبول نكردند، با آنكه از سرمایه ی علمی الجزایریها در این مدت كاسته شده بود، باسواد كمتر داشتند، مدرسه كمتر داشتند، سرمایه ی مالی شان هم كه بكلی به تاراج رفته بود.

و همچنین ویت كنگهای ویتنام كه اكنون با آمریكا می جنگند، دارای حماسه و حیات اجتماعی هستند، هرچند فاقد علوم و اسباب و ابزارند.

رجوع شود به ورقه های حماسه ی حسینی خصوصاً شماره ی 30،
جلد ششم . ج6، ص: 419
آنچه از كتاب اقبال شناسی نقل و اقتباس كرده ایم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است