1. چنانكه می دانیم قرآن و وحی با
اقرأكه به معنای خواندن از
رو است شروع می شود، همان طوری كه خود اسلام از علم و یقین
شروع می شود، زیرا اساس دین اعتقاد و معرفت است و در معرفت
جز عقل و علم هیچ چیزی معتبر نیست.
2. رسول اكرم فرمود:
جلد ششم . ج6، ص: 319
من حق الولد علی الوالد ان یحسن اسمه و ان یعلمه الكتابة و ان
یزوجه اذا بلغ.
3. در اسلام تعلیمات عمومی واجب است. حالا چرا با این همه
دستورهای اكید، عملی نشده مطلبی است و برای روحانیین
خاطرات غم انگیزی دارد.
4. آدم بی سواد واقعاً و عملاً جزء جامعه نیست و در تمدن
شركت ندارد، جزء ابزارهای تمدن بشر هست ولی شریك در تمدن
نیست، همان طوری كه اسب و گاو و الاغ و شتر هم به جامعه خدمت
می كنند و در اصطلاحی فقهی به آنها «عوامل» گفته می شود اما در
تمدن شریك نیستند، زیرا تمدن علم و فرهنگ است. تمدن و علم و
فرهنگ همان است كه معناً افراد حاضر را به گذشته و آینده، و
خودشان را روحاً و معناً به یكدیگر پیوند می دهد. آدم جاهل و
بی سواد چون با اندیشه های علمی و فكری نسلهای گذشته و حاضر
آشنا نیست، در تمدن شریك نیست
[1]. مسلمانان كه چهارصد و یا
پانصد میلیون هستند به دلیل اینكه نود درصد آنها بی سوادند و یا
بیشتر، پس در واقع چهل میلیون بیشتر نیستند. از آن چهل میلیون هم
اكثر سواد عمیق ندارند. پس در حدود كمتر از یك میلیون آنها
هستند كه در تمدن شریكند. روی این حساب، راست است اگر
بگوییم كه یهودیها با آنكه عددشان كم است بیشتر از ما در تمدن
شركت دارند.
5. آندره موروا در مقاله ی «رسالت كتابخانه» ترجمه ی اسماعیل
سعادت (راهنمای كتاب آذرماه 40) می گوید:
كتابها درهای گشوده ای بر اندیشه های دیگر و بر ملتهای
دیگرند. شبی را در كار خواندن كتابهایی بزرگ بسر آوردن
جلد ششم . ج6، ص: 320
برای جان همان قدر مفید است كه گردش در كوهستانها برای
تن.
قرآن ما را به سیر در ارض و تاریخ و شناختن علل ترقیها و
انحطاطها امر می كند. آیا مردم جاهل كه اصلاً تمدن و پیشرفت و
انحطاط را نمی فهمند می توانند این امر را فرمان ببرند؟ البته نه، زیرا به
قول آندره موروا:
تنها كتاب است كه وسیله ی شناختن اعصار گذشته و بهترین
وسیله ی وقوف بر احوال اجتماعاتی است كه از دسترس ما
بیرون است.
بعد مثال می زند به چخوف و تولستوی كه روسیه را با كتاب به
مردم شناساندند و سن سیمون كه با خاطرات خود فرانسه ی مرده را بار
دیگر برای ما زنده می كند.
اروپاییان اول سواد عمومی پیدا كردند و بعد به وسیله ی
نویسندگان و خطبای بزرگ توانستند انقلاب روحی پیدا كنند.
آندره موروا می گوید:
ما در زمانی زندگی می كنیم كه در بسیاری از كشورها كه
شماره شان رو به فزونی است همه ی مردم از حقوق مساوی
برخوردارند و در سازمان حكومت شركت می جویند و افكار
عمومی آنان است كه از راه تأثیر در اعمال زمامداران در
آخرین مرحله، سرنوشت صلح و جنگ و عدل و ستم و
خلاصه زندگی یك قوم یا همه ی جهانیان را تعیین می كند. این
قدرت ملتها كه همان دموكراسی است، مستلزم آن است كه
توده ها كه اینك سرچشمه ی قدرتند از همه ی مشكلات بزرگ
جهان آگاه شوند.
جلد ششم . ج6، ص: 321
قبلاً گفتیم كه آدم جاهل در تمدن شركت ندارد. حالا اضافه
می كنیم و می گوییم آدم جاهل چون در سازمان حكومت عملاً
نمی تواند شركت داشته باشد و فكرش جزء افكار عمومی نیست
(زیرا فكر و نظر ندارد و نمی تواند در روش زمامداران تأثیر داشته
باشد و زمامداران آنچه را بخواهند كه ملت می خواهد و هم نمی تواند
قدرتی را تشكیل بدهد) پس در تمدن شركت ندارد؛ همان طوری كه
اسبها و قاطرها نیز نه از افكار عمومی بهره دارند و نه قدرت ملی و
دموكراسی و نه در سازمان تشكیلات اجتماعی شركت دارند و نه در
اعمال زمامداران، حتی در اعمال صاحب خودش شركت ندارد، و به
همین دلایل در تمدن شركت ندارند و جزء جامعه شمرده نمی شوند
در عین اینكه خدمتگزار جامعه اند. دهقان و كشاورز و كارگر و عمله ی
بی سواد نیز همین طور است. در ایران خود ما همه اعتراف دارند كه
دهقانان [را] در دهات و عمله ها را در شهرها مثل گوسفند به پای
صندوقها می برند و از این جهت عده ای می گویند بی سواد بهتر است
حق رأی نداشته باشد
[2]. چرا در اسلام یك عالم بر هزارها و
صدهزارها عابد جاهل ترجیح داده شده؟ زیرا جاهل در واقع جزء
جامعه و شریك در فرهنگ و تمدن نیست.
6. مسائل روز. آندره موروا برای لزوم كتابخانه های عمومی كه
هر روز اندیشه های نو را در اختیار بگذارد و مخصوصاً بزرگسالان و
فارغ التحصیل ها را همیشه در جریان بگذارد، می گوید:
میهن فرزند آزاده ای می خواهد كه وظایف خود را با هشیاری
تمام بجا آورد، باید در سراسر زندگی یك دم از آموختن
نیاساید. جهان آن روز كه ما مدرسه را به پایان می رسانیم از
حركت باز نمی ایستد، بلكه تاریخ پیوسته در كار پدید آمدن
جلد ششم . ج6، ص: 322
است و هر زمان مسائلی پیش می آورد كه سرنوشت جهانیان
به آنها باز بسته است. اگر به این مسائل واقف نباشیم چگونه
می توانیم از آیینهای نیكو هواخواهی و پاسداری كنیم یا با
دیوانگیهای جنایت بار به ستیزه برخیزیم؟ . . . در طی پنجاه سال
گذشته، مردم جهان به دانشهای تازه ای دست یافته و بنیان
دانشهای كهن را درهم ریخته اند. كی مردان و زنان را از این
دگرگونیها كه حاكم بر زندگی و بهروزی آنان است آگاه خواهد
كرد؟ كتاب و تنها كتاب.
این قسمت قابل نقل است.
می گوید:
كتابخانه ی عمومی باید به كودكان و جوانان و مردان و زنان امكان
دهد تا در همه ی زمینه ها پا به پای زمان گام بردارند. باید با كمال
بی غرضی و خیرخواهی آثاری را كه معرف عقاید متضاد است
در دسترس آنان بگذارد تا خود صاحب نظر شوند و در كارهای
عمومی بینش انتقادی و سازنده ی خود را كه بدون آن آزادی
معنی ندارد، به كار اندازند.
ایضاً سخنی از كتابخانه های عمومی روستایی به میان می آورد
و می گوید:
كتابخانه ی عمومی روستایی هرجا دست اندركار است موفقیت
شگرفی در میان مردم به دست آورده است
[3]
جلد ششم . ج6، ص: 323
بعد می گوید:
تنها كتاب و خواندن است كه نشر تمدن را میسر می سازد.
درست گفته اند كه حقِ خواندن در روزگار ما از حقوق مسلّم
آدمی است.
در حدیث است:
اذا مات ابن ادم انقطع عنه عمله الاّ عن ثلاث: . . . او ورقة علم
ینتفع به.
[1] رجوع شود به صفحه ی 321، شماره ی 5.
[2] [همان گونه كه خواننده ی محترم مستحضر است این یادداشتها قبل از پیروزی
انقلاب شكوهمند اسلامی نوشته شده است. ]
[3] در صورتی كه اغلب شهرستانهای ما كتابخانه ی عمومی و لااقل كتابخانه ی عمومی
خوب ندارند. قم كتابخانه ی عمومی ندارد! ! !