در
کتابخانه
بازدید : 887721تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد ششم
مقدمه
Expand حرف شحرف ش
Expand حرف صحرف ص
Expand حرف طحرف ط
Expand حرف ظحرف ظ
Collapse حرف عحرف ع
عادت، صناعت، اتفاق
عادت
عادت و رسم و ترك عادت ناشی از عبادت
عاطفه ی اجتماعی، غمخوارگی، اهتمام به امور مسلمین
عاطفه ی اجتماعی- احسان، عدل، بغی (ظلم) یا ایثار، ادای حقوق، تجاوز به حقوق
عاطفه به فرزند
عاطفه ی اجتماعی
عاطفه ی اجتماعی- احبب للناس ما تحب لنفسك
عاطفه- عواطف اجتماعی
عاطفه ی اجتماعی- پنج چیزی كه اگر نباشد انسان قابل معاشرت نیست و پنج چیز كه اگر نباشد خوشی زندگی پیدا نمی شود (آداب معاشرت)
كفران و حق ناسپاسی (عاطفه ی اجتماعی)
عبادت و فلسفه ی آن
عبادت
عبادت احرار
یادداشت عبادت (ماهیت عبادت)
عبادت علی علیه السلام- توصیف ضرار از علی
عبادت تكوینی
عبادت بی روح
عبادت- اخلاص
عبادات- چرا اسلام عبادات را سرلوحه ی تعلیمات خود قرارداده است؟
فلسفه ی تشریع عبادات
عبادت و دعا
فلسفه و راز عبادت
حقیقت عبادت و دعا- سخن اینشتین و سخن اقبال
فلسفه و راز عبادت
عبادت
عبادت از نظر تربیت فردی و اجتماعی
یادداشت عبادات
عبادت- بازیافتن خود واقعی
عبادت، ذكر خدا، خلوت برای بازیافتن خود
عباسیان
عبده، شیخ محمد و نظریات اصلاحی اش
عثمان
عجب زاهد
عدل و جود
عدل
عدل- داد
آیات قرآن- عدل
عدل و توحید
عدل یا توازن
آثار عدل و ظلم
عدالت اجتماعی- شكایت از روزگار
عدالت
عدالت و حكومت
اصل عدالت در اسلام
عدالت اجتماعی در اسلام
عدالت اجتماعی
عدل الهی- منابع و مدارك
عمل- تجسم اعمال (عدل الهی)
عدل الهی- مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی
عدل الهی- چاپ هشتم
عدل الهی- سؤالات
عدل الهی- انقیاد و عناد ملاك ثواب و عقاب است
عدل الهی- مرگ
عدل الهی- تفاوتهای دنیا و آخرت
یادداشت عدل الهی
عدل الهی و شعرا
عدل
عدل الهی
عدل الهی- عمل، خلود
عدل الهی، چاپ سوم- شرور غایت بالعرض اند
عدل الهی
یادداشت عدل الهی
عدل الهی
عدل الهی به مفهوم حكیمانه
یادداشت مقدمه ی عدل الهی- چاپ دوم
عدوی
عرف و عادت
عزت نفس و اجتناب از نیم خورده ی دیگران
عزلت و انزوا
عزلت و خلوت
عزلت
عقل و علم یا علم مطبوع و علم مسموع
عقل و طمع- اجر رسالت و مزد تبلیغ در كار دین و تأثیرآن در انحراف
عقل و عشق
عقل و اسارت هوای نفس
عقل در قرآن- كافر مرتجع
عقل و جنون در قرآن
عقل- آنجا كه احمقی فضیلت می شود
عقل و مصلحت اندیشی یا جبن و ترس
داستان موسی و عابد كم عقل، مجازات به حسب عقل
عقل و دین
عقل یا كانون روشنایی، و دل یا كانون محركات، و تأثیرآنها در یكدیگر
عاقل و جاهل
عقل و نقش آن در اسلام
عقل- تعقل نوعی تجارت است- تجزیه پذیری عقل
رابطه ی عقل و تقوا
عقل- انسان كامل
علم
علم، خواندن و كتاب
علم، آموزش، فرهنگ
علم نه برای عمل- عالم بی عمل
مسئله ی تضاد علم و دین
علم- تعریف، حدود، فرق علم و فلسفه و دین
علم- تعلم زبان
علما و فقها
علم- تفقه
علم- قلم و كتابت
علم و جهل، خطر علم اندك، كمالی كه موجب عقب افتادگی می شود
علم ناقص
علم و علما
فریضه ی علم
قداست علم
علم و جهل و مضاعف بودن گناه عالم
علم و جهل
سؤال از عالم
طلب علم و سؤال علم
علم و علما
وسعت نظر اسلام در باب علم اخذ علم از غیر مسلمان
علم
علم و ایمان
عالم در میان جهان
علم- علم مفید
علم و یقین- تصدیق و تكذیب باید مبنای علمی و قطعی داشته باشد
علم- علم دین
عُمَر- كلام ابن ابی الحدید
عُمْر- وقت طلاست
قدر عمر و وقت و فرصت را دانستن
اغتنام عمر و فرصت
عمر و معاویه
عمر و فاطمه علیهاالسلام
عمر- سیره و سیاست او
عمر- خشونت عمر، فلاكت در جاهلیت، سختگیری بر عمّال
عمل و اصالت آن
عمل
عمل- تجسم اعمال
عمل- گریز از عمل
عمل در اسلام- اباحیت
عمل مؤمن باللّ?ه و آخرت، و قبول در آخرت
اصل عمل در اسلام
عمل خوب و بد و آثار آنها
عمل و كار و نقش آن در ساختن انسان
اصل عمل در اسلام- عمل یا سرزمین
بازگشت اثر عمل خوب و بد به انسان
عمل در اسلام- عقیده ی مرجئه و خوارج و معتزله و شیعه
عمل
عمل در اسلام
عمل و قول- محاكمه ی باز و بلبل
عهد و وفای به آن
عیب بینی
توجه به عیب خود از عیب دیگران
Expand حرف غحرف غ
Expand حرف فحرف ف
Expand حرف قحرف ق
Expand حرف كحرف ك
Expand حرف گحرف گ
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. در باب عبادت از دو جهت باید بحث كرد. یكی از جهت اینكه ریشه ی عبادت چیست؟ عبادت و پرستش به طور مسلّم از قدیمی ترین تجلیات و فعالیتهای روحی بشر است كه به شكلهای مختلفی وجود داشته است.

آیا اول خداپرستی بوده و بعد بت پرستی؟ :

و اما اینكه در عبادت، اول خداپرستی بوده و بعد بت پرستی و شرك و یا برعكس بوده است، عقیده ی ما طبق آثار دینی این است كه اول خداپرستی بوده و بعد بت پرستی، و عقیده ی مادیین خلاف این است، كه اول بت پرستی بوده و بعد به موازات پیشرفت و توسعه ی زندگی و عوامل اقتصادی خداپرستی پیدا شده است. از نظر ما علاقه به پرستش و تقدیس و احترام به برتر و بزرگتر، غریزی و فطری بشر است. بشر بی معبود نمی تواند زندگی كند، بی تقدیس ولو آنكه یك پهلوان را شكل افسانه ای بدهد، یك دانشمند را شكل افسانه ای بدهد چاره ای ندارد. ماركس به دیگران گفت: من به اندازه ی شما ماركسیست نیستم. می گویند ماركسیستها و كمونیستها به پیشروان خود جنبه ی الوهیت و پیغمبری داده اند، چاره ای از این ندارند. وقتی كه هر معبودی را از او بگیری بالاخره از سنگ، از
جلد ششم . ج6، ص: 157
آدم، از حیوان، از مسلك، از پرچم، از وطن، از آب و خاك، از زبان، از هرچه شده است این حاجت به تقدیس و احترام را ارضاء می كند.

ایستادن سران كمونیست در مقابل پرچم كمونیستی به علامت احترام، انجام وظیفه ی تكوینی عبادت است.

اگر انبیا نبودند مردم بت پرست بودند نه اینكه هیچ چیز را نمی پرستیدند.

انبیا پرستش را نیاوردند
:

اگر انبیا نبودند همه ی مردم بت پرست بودند، نه اینكه هیچ چیزی را نمی پرستیدند، چرا؟ چون فطرت عبودیت بود ولی راهنما كه او را به اصل كمال و جمال هدایت كند نبود، خود را در مظاهر سرگردان معطل می كرد.

بحث دیگر در آثار و فواید عبادت است از لحاظ روحی و اخلاقی و اجتماعی.

2. در قسمت اول باید بگوییم حقیقت پرستش و عبودیت [1] عبارت است از تعظیم و تقدیس و خضوع و خشوع احترام آمیز و تحسین آمیز و مقرون به ثنا و تذلّل و تخشّع عابد در مقابل معبود، و این بستگی دارد با توحید ذاتی و فطری بودن آن كه در ورقه های اقسام توحید آن را گفته ایم، رجوع شود.

لذت و بهجت عبادت:

3. اگر عبادت از قبیل تواضع اجباری در مقابل زورمندان باشد، خود به خود بهجت و شكفتگی روحی ندارد [2]، فی حدذاته مطلوب نیست، وسیله است برای جلب مطامع و دفع خطرات و لهذا عبادة العبید عبادت واقعی نیست.

4. كلمه ی «ذوق» در اصطلاح عرفا و بعضی حكما مثل بوعلی در اواخر اشارات به اعتبار فطری بودن سیر و سلوك است.

جلد ششم . ج6، ص: 158
5. داستان حضرت رضا علیه السلام و مأمون:
نعی نفسی الی نفسی المشیب
و عند الشیب یتعظ اللبیب
فقد ولّی الشباب الی مداه
فلست اری مواضعه تؤوب
سأبكیه و اندبه طویلا
و ادعوه الیّ عسی یجیب
و هیهات الذی قد فات منه
تمنینی به النفس الكذوب
وداع الغانیات بیاض رأسی
و من مدّ البقاء له یشیب
اری البیض الحسان یحدن عنی
و فی هجرانهن لنا نصیب
فان یكن الشباب مضی حبیباً
فان الشیب ایضاً لی حبیب
سأصحبه بتقوی اللّه حتی
یفرق بیننا الاجل القریب
6. اشعار شهید:
عظمت مصیبة عبدك المسكین
فی نومه عن مهر حور العین
الاولیاء تمتعوا بك فی الدجی
بتخشع و تخضع و حنین
فطردتنی عن قرع بابك دونهم
اتری لعظم جرائمی سبقونی
ا وجدتهم لم یذنبوا فرحمتهم
ام اذنبوا فعفوت عنهم دونی
ان لم یكن للعفوعندك موضع
للمذنبین فاین حسن ظنونی
7. وسائل جلد 1، صفحه ی 13:

عشق به عبادت:

عن ابی عبداللّه علیه السلام قال: قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: افضل الناس من عشق العبادة فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها فهو لایبالی علی ما اصبح من الدنیا علی عسرام علی یسر [3] 8. گفت پیغمبر صباحی زید را. . .
9. اگر لذت ترك لذت بدانی
دگر لذت نفس لذت نخوانی
جلد ششم . ج6، ص: 159
هزاران در از خلق بر خود ببندی
گرت باز باشد دری آسمانی
سفرهای علوی كند مرغ جانت
گر از چنبر آز بازش برانی
گر از باغ انست گیاهی بیاید
گیاهت نماید گل بوستانی
10. ان اللّه تعالی جعل الذكر جلاء للقلوب. (نهج البلاغه) 11. به قول ویلیام جیمز در ما غرایزی هست كه ما را به دنیای دیگر پیوند می دهد، همان طور كه غرایزی هست كه به این دنیا پیوند می دهد.

12. الهی ما عبدتك خوفاً من نارك. . . هبنی صبرت علی عذابك. . . قوّ علی خدمتك جوارحی. . . 13. سعدی:
دوش مرغی به صبح می نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یكی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم كه تو را
بانگ مرغی چنین كند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح خوان و من خاموش
14. خلاصه ی بحث اول [4]این است كه عبادت یك حالت روحانی و معنوی است، یعنی مبدأ و مقصد غیر مادی دارد. انسان با عبادت به یك احساس معنوی و غیر مادی خود پاسخ می دهد، حتی آنجا كه یك امر مادی و خاكی را مورد پرستش قرار می دهد. این احساس
جلد ششم . ج6، ص: 160
عبارت است از میل به خدمت و تقدیس موجودی برتر و والاتر كه مستحق این خدمت است و شخص تقدیس كننده بدون آنكه هدف و پاداشی از او بخواهد، او را تقدیس و احترام و ستایش می كند. در آن وقتی كه انسان موجود پست تر از خود را عبادت می كند، تحت تأثیر همین حس است. وطن پرستی و قهرمان پرستی و بت پرستی و بالاخره همه ی پرستشها تحت تأثیر همین احساس واقع می شود. چیزی كه هست چون راه توجه به مافوق و حقیقتی كه به تعبیر امیرالمؤمنین «اهل للعبادة» است بر او بسته است متوجه مادون می شود، درست عكس آنچه روان شناسان آن را «تصعید» می گویند.

بت پرستی ضد تصعید است:

تصعید توجه یك غریزه ی پست و منحرف شدن او به سوی بالاست، و بت پرستی و هرچه پرستش غیر خدا توجه و انحراف یك غریزه ی عالی به سوی پایین است. نام این را باید مثلاً «تهبیط» گذاشت.

15. در كتاب فرویدیسم با اشاراتی به ادبیات و عرفان صفحه ی 315 می نویسد:

باید دانست كه نمی توان تنها با شكستن سنن زیان رسان اجتماعی و ابداع آموزش و پرورش شایسته تمام كامهای انسانی را ارضا كرد و از تشكیل وازدگی جلو گرفت، زیرا بسیاری از وازدگیهای ما زاده ی محدودیتهای طبیعی و لازمه ی زندگانی اجتماعی است. برای جلوگیری از مزاحمت این گونه وازدگیها كه برای بشر ضرورت دارند و اساساً پرهیزناپذیرند، باید طرح دیگری ریخت. دبستان فروید برخلاف دبستان یونگ باور دارد كه نمی توان و نباید اهرم حركت جامعه را به عقب برد، قرون وسطی را باز گردانید و با احیای معتقدات لاهوتی یعنی ناخوشیهای روانی دسته جمعی، ناخوشیهای روانی فردی را پیشگیری كرد. به نظر اینان یگانه وسیله ی مؤثر رفع وازدگیهای غیرقابل اجتناب این است كه از سنین كودكی با فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی آشنا شویم و بیاموزیم كه
جلد ششم . ج6، ص: 161
انرژی را در این معابر به جریان بیندازیم. .

رابطه عبادت و نفی پوچی زندگی:

در پاورقی صفحه ی 316 می گوید:

فروید و یونگ هر دو معترفند كه شكستن سنن لاهوتی یكی از علل بزرگ یأس و بدبینی و پریشانی و بیماری انسان معاصر است، ولی یونگ از این رویداد بزرگ غم می خورد و فروید شادی می كند.

سخن یونگ:

یونگ می نویسد: «پا به پای انحطاط دینی اختلال روانی افزایش می یابد، در حدود ثلث بیماران من گرفتار اختلال روانی معینی نیستند بلكه از بی معنایی و پوچی زندگانی خود رنج می برند. . . اینان از آن جهت بیمار بودند كه از آنچه ادیان زنده در همه اعصار به هواداران خود عطا می كرد بهره ای نداشتند، هیچ یك از اینان براستی بهبود نیافتند مگر هنگامی كه وجهه ی دینی خود را بازیافتند. . . متأسفانه فروید این حقیقت را در نیافته است كه بشر هنوز نمی تواند به تنهایی خود را در مقابل قدرتهای ظلمت- یعنی قدرتهای ناخودآگاه نگه دارد» .

آیا انسان می رسد به جایی كه از تسلای دینی بی نیاز باشد؟ :

فروید در پاسخ او می گوید: «من با شما موافق نیستم. شما احتجاج می كنید كه انسان به طور كلی نمی تواند بدون تسلای پندار دینی بسر برد و بدون آن، آلام حیات و خشونت واقعیت را تاب آورد. البته این سخن درباره ی انسانی كه شما این زهر شیرین- یا تلخ و شیرین- را از كودكی به او تزریق كرده اید صادق است، اما درباره ی انسانی كه قائم به ذات خود بار آمده است چطور؟ شاید چنین انسانی كه بیمار روانی نیست، نیازی به چنین مخدری نداشته باشد. راست است كه در این حال آدم خود را در وضع دشواری می یابد و ناگزیر است كه به ناتوانی كامل خود، به سهم ناچیزی كه در گردش كائنات دارد اقرار نماید، ناگزیر از این اعتراف است كه وی مركز خلقت نیست و
جلد ششم . ج6، ص: 162
از تیمار و مهر و مشیتی نیكخواه برخوردار نمی باشد. (در این حال) به كودكی می ماند كه كاشانه ی گرم و نرم خود را ترك گفته است، لكن با اینهمه آیا نباید بالاخره بر طفولیت غالب آمد؟ آدم نمی تواند تا ابد كودك بماند. . . آدم چون از دنیای دیگر چشم توقع برگیرد و انرژیهای آزادشده ی خود را در این حیات خاكی متمركز سازد. . . محتملاً به جایی خواهد رسید كه زندگانی برای همه كس قابل تحمل خواهد بود و دیگر كسی از تمدن قهر و بیداد نخواهد دید. » 16. خلاصه اینكه اولاً: عبادت احساسی است طبیعی و فطری و عمومی.

ثانیاً: لازمه ی هر احساس طبیعی این است كه پاسخ دادن به آن موجب لذت و ابتهاج است و علیهذا پایه ای از پایه های سعادت بشر را تشكیل می دهد.

ثالثاً: هر چیزی كه پاسخگوی یك احساس طبیعی باشد، فی حدذاته مطلوب است و لازم نیست اثری ماورای خود داشته باشد.

رابعاً: حكما به دلایلی اثبات كرده اند كه لذات معنوی، اعم از وهمی و عقلی، از لذات حسی نیرومندترند به شرط آنكه انسان آن لذت معنوی را به اصطلاح «ذوق» كرده باشد، چنانكه بوعلی در نمط هشتم اشارات در آن بحث كرده است.

خامساً: وقایع و مشهودات اهل عبادت خود دلیل و گواه صادقی است بر این مدعا.

سادساً: چقدر كسانی كه مبدأ و مقصد حركات بشر را از لحاظ طبیعی از حدود شكم و زیر شكم بالاتر نمی دانند، مقام بشریت را پست و به انسانیت توهین ناروا روا داشته اند و چقدر مقام انسان را نشناخته اند! سابعاً: فرض كنیم كسی به این سطح عالی از عبادت كه از آن لذت ببرد نرسیده است و حتی آن را درك هم نمی كند، از استغراق و
جلد ششم . ج6، ص: 163
مناجات و حلاوت ذكر و انس چیزی نمی فهمد. مطلب را در سطح پایین تر، در سطحی كه عبادتْ خود فی حدذاته مطلوب نیست مورد بحث قرار می دهیم ببینیم آیا عبادت اگر فرضاً هدف خوب و مسرت بخشی برای بشر نیست، وسیله ی خوب و مفیدی برای زندگی فردی و اجتماعی بشر هست یا نیست؟ اول زندگی اجتماعی بشر را مورد توجه قرار می دهیم.

17. مطلب را از یك نظر می توان از اینجا شروع كرد كه چرا اسلام عبادات را سرلوحه ی تعلیمات و برنامه ی تربیتی خود قرار داده است؟ معنی این سؤال این است كه اولاً عبادات جزء برنامه ی تربیتی اسلام است و ثانیاً سرلوحه ی تمام تعلیمات و دستورهای اسلام است و هر دو درست است.

یعنی اولاً نباید عبادات را از تربیت اخلاقی و اجتماعی جدا دانست و آن را از بقایای اعمال فردی گوشه گیران و راهبان و به عبارت دیگر از بقایای رهبانیت دانست، چنانكه شاید تصور بسیاری از افراد اینچنین باشد وتوجه به عبادت را به منزله ی اعراض از خوب و بد دنیا و مستقل از خوب و بد زندگی تلقی كنند. تصور غالب متصدیان تعلیم و تربیت هم همین است كه نماز یك وظیفه ی مخصوص میان بنده و خداست و به هر حال ربطی، نفیاً یا اثباتاً، به تربیت افراد ندارد الاّ اینكه مقداری وقت شخص را می گیرد.

نماز در عین اینكه مبیّن و مظهر یك رابطه ی فطری میان مخلوق و خالق است و مظهر تسلیم در مقابل امر خالق است و در حقیقت تسلیم به فرمان فطرت است، تسلیم به الهامات قلب است، تسلیم به راستی و تقوا و امانت و عفت و عدالت و احسان است، خود پشتوانه ی اخلاق و پشتوانه ی عدالت اجتماعی است.

اما پشتوانه ی اخلاق است از آن نظر كه در ورقه های اخلاق گفته ایم كه اساس اصلی اخلاق خروج از خودی است و این جهت بدون ایمان و اعتقاد به خدا میسر نیست، و این ایمان و اعتقاد و ارتباط و اتصال به وسیله ی عبادات محكمتر و تازه می شود و مانع
جلد ششم . ج6، ص: 164
فراموشی می گردد.

و اما پشتوانه ی قانون است به جهت آنكه عدالت را رعایت كردن مستلزم تحمل محرومیت است، و این فقط در قدرت ایمان است. علم و تمدن كاری كه كرده است مظالم را از روی پرده به پشت پرده برده است.

آیه یضرب اللّه مثلاً كلمة طیبة. . . می خواهد بگوید تمام ثمرات خوب وابسته است به ایمان و قهراً به آنچه این رابطه را محكم می كند.

این اشتباه است كه عبادت به جز خدمت خلق نیست.

ما به تقلید فرنگیها عبادات را از تعلیم و تربیت و از قضاوت و از سایر شئون زندگی جدا كردیم، در صورتی كهلاینال عهدی الظالمینو عدالت اسلامی شامل عبادات هم هست.

چرا در صدر اسلام زنان و مردانی پیدا می شدند و می آمدند و خودشان تقاضای اجرای حدود می كردند؟ (كافی جلد 7، صفحه ی 186) 18. چقدر فرق است میان كاری كه با نام خدا و تواضع در برابر حق شروع و ختم می شود و كاری كه با جمله ی «خانمها و آقایان» و دست پشت كمر زدن آغاز می شود. ما از اهمیت شروع به نام خدا و به كار بردن جمله ی ان شاء اللّه و استمداد از عنایت خدا غافلیم. چقدر اشتباه بزرگی است كه كم كم به عنوان پیشرفت و تمدن، بسم اللّه الرحمن الرحیماز اول كتابها و اول كارها برداشته شده است. آیا جمله ای عالیتر و راقی تر ازبسم اللّه الرحمن الرحیمدارید؟
[1] پرستش عبارت است از تعظیم و تقدیس نهایی یك انسان در مقابل چیز دیگر كه او را برتر و شایسته ی خدمت و خود را نسبت به او شایسته ی خدمتگزاری می داند، به طوری كه كمال خود را در خدمت به او و تفانی در راه او می داند، خود را برای او فدا كردن [را] كمال می داند. جمله ی مولی: بل وجدتك اهلاً للعبادةزبان این احساس داخلی است. مقصود از تقدیس نهایی یعنی تنزیه كردن ذاتی كه او حقیقت مطلق و موجود مطلق و كمال مطلق و جمیل مطلق است و در مقابل او همه چیز لاشی ء است و این همان معنایی است كه گفتیم ریشه ی تقدیس و تنزیه، توحید ذاتی است.
[2] ولی همان طور كه الكسیس كارل در كتابنیایشمی گوید: اساس دعا فقر و عشق است. در اسلام دعا انس و مجالست با حق است.
[3] رجوع شود به ورقه های حقیقت عبادت و دعا، سخنان اینشتین، اقبال و ویلیام جیمز.
[4] رجوع شود به ورقه های دعا و به كتابنیایشاز نشریات حسینیه ی ارشاد، تألیف دكتر شریعتی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است