در
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ولی در آن زمان هنوز مردم درك نمی كردند، روابط و ارتباطات این قدر زیاد نبود، [می گفتند] یزید هم یك آدمی است كه آمده خلیفه شده است. و لهذا بعد از شهادت امام حسین، همین امام حسینی كه از مدینه بیرون آمد و از اهل مدینه كسی او را یاری نكرد [1] مدینه تكان می خورد: چرا حسین، فرزند پیغمبر، شهید شد؟ آن وقت به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 313
یاد حسین و فضیلتهای حسین می افتند، غصه ها پدید می آید و مردم فوق العاده ناراحت می شوند. یك هیئت هفت هشت نفری را از مدینه به شام می فرستند برای این كه تحقیق كنند و ببینند علت قضیه چه بوده. آنها وقتی كه به آنجا می روند تازه می فهمند كه چرا امام حسین این جور قیام كرد و به هیچ وجه حاضر نبود صرف نظر كند. بعد از آنكه مدتی ماندند و اوضاع را از نزدیك دیدند برگشتند. مردم از اینها پرسیدند آنجا چه دیدید؟ گفتند ما فقط یك جمله می گوییم، از همین یك جمله حرفمان را بفهمید. ما در مدتی كه در شام بودیم همیشه انتظار این را داشتیم كه از آسمان سنگ به سر ما ببارد. جناب عبداللّه بن حنظله ی غسیل الملائكه گفت ایهاالناس من از نزد كسی می آیم كه شراب را فراوان می آشامد، سرو كارش جز با موسیقی و هرزگی با چیز دیگری نیست، از زنای با مادر هم احتراز ندارد. سگ بازی، یوزبازی، هر فسقی كه بگویید، علناً انجام می دهد. گفت من هستم و هفت پسرم، من كه قیام می كنم، شما خودتان می دانید، می خواهید قیام بكنید یا نكنید، كه اهل مدینه بعد قیام كردند و قیام آنها به آن قتل عام مردم مدینه منجر شد. مردم مدینه كه قتل عام شدند، به خاطر قیام برای حسین بن علی بود. این مردم زمانی كه هنوز قضایا را درك نكرده بودند با خود امام حسین حركت نكردند ولی بعد فهمیدند قضیه از چه قرار است یعنی آنوقت فهمیدند كه امام حسین عمق قضایا را می دید و اینها خبردار نبودند.
روز حرّه كه مدینه در محاصره قرار گرفت و بیرون مدینه خیمه زدند همین عبداللّه بن حنظله ی غسیل الملائكه [2] پیشقدم شد. به پسرانش گفت: فرزندانم،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 314
عزیزانم، امروز روز شهادت است، امروز روز فداكاری در راه اسلام است. من می دانم كه من شهید می شوم شما هم شهید می شوید. من از شما فقط یك تقاضا دارم، دلم می خواهد من زنده باشم یك یكِ شما بروید شهید بشوید و من مرگ جوانان خودم را به چشم خودم ببینم و بعد خودم شهید بشوم. پسرانش گفتند: سمعاً و طاعةً ما اطاعت می كنیم، و همین كار را كردند.
علاوه بر ظلم و فساد اخلاق و تفرق و تشتت، امر به معروف و نهی از منكر بكلی متروك شده بود كه امام حسین در كلمات خودش مكرر اشاره می كند: اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لایُعْمَلُ بِهِ وَ الْباطِلَ لایُتَناهی عَنْهُ نمی بینید چگونه به حق عمل نمی شود و مردم از باطل بازداشته نمی شوند (یا چگونه هیچ كسی نهی از منكر نمی كند، نهی از منكر از میان مردم رفته است؟ ! ) مردم دنیا بدانند كه ما خَرَجْتُ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی، اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْكَرِ مردم دنیا بدانند كه حسین، حرصْ او را وادار به قیام نكرده است، دنبال دنیا و مقام نیست، حسین یك مفسد و اخلالگر نیست، حسین یك ستمگر نیست، حسین یك مصلح است، می خواهد در امت جدش اصلاح به عمل بیاورد.

حسین احساس می كند كه چه شكافها و چه مفاسدی در امت اسلام واقع شده. برای این كه این شكافها را پر كند و این مفاسد را از بین ببرد و اصلاحاتی در امت جدش به عمل بیاورد قیام كرده است. ماهیت قیام حسینی را [اعلام می كند. ] اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ اَنْهی عَنِ الْمُنْكَرِ. امر به معروف و نهی از منكر ترك شده، من می خواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم. من می خواهم صدای اسلام را با مظلومیت خودم، با شهادت خودم به دنیا برسانم. من می خواهم پیام خودم را با خون خودم بنویسم، و با خون خودش پیام خودش را نوشت. اگر این جمله ها توأم با این خون ریختن ها در راه خدا نبود آیا تاریخ آنها را تا امروز به این دقت ضبط كرده بود؟ ابداً. اباعبداللّه كاری كرد كه هر لحظه ی عمرش از نظر تاریخ ارزش پیدا كرد. بدیهی است كه از نظر خودش [3] ارزشی داشت؛ اما از نظر تاریخ و از نظر جامعه ی انسانی هر ساعتش، هر لحظه اش، هر شبش، هر روزش درسی شد برای آیندگان. جنگیدنش درس بود، آرام گرفتنش درس بود، عبادتش درس بود، قرآن خواندنش درس بود، صبرش درس بود، رضایش درس بود، توكلش درس بود، اعتمادش به خدا درس بود، حتی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 315
برای دشمن.
همان عصر عاشورا اولین اثر آن یعنی اولین انقلاب روحی كه دشمن را متوجه این جهت كرد به وسیله ی یك زن صورت گرفت. زنی از زنان قبیله ی بَكر بن وائل در میان جمعیت، عصر روز عاشورا به گروه اسرا پیوست. چوبی را برداشته بود و فریاد می كشید: یا آلَ بَكْرِ بْنِ وائِل! أتُسْلَبُ بَناتُ رَسولِ اللّهِ. . . دارند لباس از تن فرزندان پیغمبر می كَنند و شما آرام گرفته اید؟ ! بعد قضیه به كوفه و خطبه ی زینب سلام اللّه علیها كه رسید، دیگر جوشش از درون شروع شد، بعد منجر به توّابین شد و منجر به صدها نهضت كه هنوز هم نهضت حسینی یك نهضت بسیار زنده و آموزنده و الهام دهنده برای دنیای اسلام است.
امام حسین در روز عاشورا نماز خواند چه نمازی! به قول آن مرد مستشرق، نمازی خواند سوزان. هیچ كس در عمرش نماز سوزان نخوانده است. حسین بن علی یك نماز سوزان در كربلا خواند. بیشترین اصحاب ظاهراً قبل از ظهر شهید شده بودند. كمترین آنها و اهل بیت و خود اباعبداللّه عصر عاشورا جنگیدند و لهذا ظهر عاشورا موفق به نماز خواندن شدند. اول زوال كه می شود، یكی از اصحاب [به نام ابوثمامه ی صائدی ] كه وقت شناس است و قدر نماز را خوب می داند می گوید: یا اباعبداللّه! وقت نماز است، آرزو داریم آخرین نمازمان را با شما به جماعت بخوانیم. نماز، آن نماز بود كه تیر مثل باران می آمد ولی حسین و اصحابش غرق در حالت خودشان بودند: اَللّهُ اَكْبَرُ، بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. . .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 316
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 317
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 318
مجموعه آثار شهید مطهری . ج25، ص: 319

[1] . البته افرادی یاری كردند، عده ی معدودی از اصحاب امام حسین اهل مدینه هستند ولی جامعه ی مدینه امام حسین را یاری نكرد.
[2] . به او عبداللّه بن حنظله ی غسیل الملائكه می گویند برای این كه پدرش حنظله ی جوان بود، تازه با مادرش ازدواج كرده بود. جنگ احد پیش آمد. شبی كه مسلمین در [جنگ ] احد شركت كرده بودند اتفاقا شب زفاف او بود و پیغمبر اكرم به او اجازه داده بودند كه بماند و زفاف كند. پیش همسر خودش ماند و زفاف كرد ولی آنچنان ناراحت شد كه گفت سبحان اللّه، پیغمبر در میدان جنگ باشد و من اینجا پیش عروس باشم، وجدانم اجازه نمی دهد. همان شب غسل نكرده خودش را به میدان جنگ رساند. همسرش به دامنش چسبید، گفت پس تو همین قدر لااقل پیش خویشاوندانت شهادت بده كه با من زفاف كردی كه اگر من فرزندی آوردم مورد اتهام قرار نگیرم. شهادت داد و رفت و شهید شد. گفتند یا رسولَ اللّه این حنظله غسل نكرده شهید شد، فرمود ملائكه او را غسل دادند. از آن روز اسمش شد حنظله ی غسیل الملائكه. فرزند همان شب، این عبداللّه شد. او كسی بود كه قیام مدینه را رهبری می كرد. هفت پسر داشت و انصاف این است كه در حد اعلا هم فداكاری كرد.
[3] . [یعنی به عنوان عمل یك انسان و یك امام. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است