خیلی عجیب است كه ما می بینیم در قرآن كریم مطلبی به طور اشاره آمده است، بعد در تفاسیر این مطلب بیان شده است، تاریخ هم تأیید می كند كه حقیقت است: وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتی اَرَیْناكَ اِلّا فِتْنَةً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعونَةَ فِی الْقُرْ انِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فما یَزیدُهُمْ اِلّا طُغْیاناً كَبیراً [1]. اجمالاً قرآن نشان می دهد كه پیغمبر اكرم در عالم رؤیا خوابی می بیند و ناراحت می شود و این خواب، خواب الهی بوده یعنی یك حقیقتی در عالم رؤیا به پیغمبر ارائه شده است و موجب ناراحتی پیغمبر گردیده است. در تفاسیر این طور نوشته اند: پیغمبر اكرم در عالم رؤیا دید كه در مسجدش در حالی كه مردم مسلمان گرد منبرش را گرفته اند گروهی میمون- كه به نیرنگ بازی و فریبكاری ضرب المثل است- از منبر او بالا و پایین می روند، پی درپی می روند به جای او می نشینند و پایین می آیند، و مردم در حالی كه رویشان به منبر است به قهقرا می روند. پیغمبر اكرم ناراحت شد؛ فهمید كه این ضربه ای است كه بر دین او وارد می آید، ضربه ای به این صورت وارد می آید نه اینكه كفار از خارج می آیند اسلام را از ریشه می كنند و برمی اندازند. اَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ كَفَروا مِنْ دینِكُمْ فَلاتَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ [2]. این آیه خیلی عجیب است! امروز كار اسلام به جایی رسیده كه از خارج دنیای اسلام دیگر تهدید نمی شود، كفار مأیوس شده اند كه دیگر بتوانند بر اسلام دست بیابند، از آنها نترسید، از من بترسید؛ این منم كه ممكن است اسلام را از شما بگیرم. خیلی حرف است! خدای آورنده ی اسلام می گوید از كفار بر دین خودتان نترسید، از من كه این همه نعمتها و موهبتها را به شما داده ام بترسید كه آنها را از شما نگیرم. چطور چنین چیزی می شود؟ خود قرآن بیان كرده است: من كه خدا هستم كارهای من بر اساس سنت و قانون است، من به شما گفته ام: اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنْفُسِهِمْ [3] خداوند وضع مردمی را تغییر نمی دهد مگر اینكه آنها خودشان وضع خودشان را تغییر بدهند. «از من بترسید» یعنی از خودتان بترسید، از درون و داخل خودتان بترسید.

خدای شما با كسی قوم و خویشی ندارد، اگر فاسد بشوید خدا نعمتها را از شما می گیرد. همان خدایی كه این نعمتها را در اثر وجود پیغمبر اكرم به شما داده است آنها را از شما می گیرد ولی در اثر فساد و تباهی شما. پیغمبر اكرم در عالم رؤیا این صحنه را دید و ناراحت شد. جبرائیل امین برای او تفسیر كرد: اینها بنی امیه هستند كه بعد از تو بر سرنوشت امت اسلام مسلط خواهند شد ولی به این شكل مسلط می شوند كه می دانند با شعارهای سابق، با نام بت پرستی، با نام هُبَل و لات و عُزّی دیگر با اسلام نمی شود مبارزه كرد؛ شعارهای اسلامی را كاملاً حفظ می كنند، بانگ اللّه اكبر بالای مأذنه ها گفته خواهد شد، نماز جمعه و جماعت در مساجد خوانده خواهد شد، جهاد اسلامی و مبارزه ی با كفار در خارج مرزهای اسلامی هم به ظاهر خواهد بود، اما آن حقیقت و روح اسلام كه ایمان واقعی است، خداست، حقیقت است، و در داخل جامعه ی اسلامی عدالت و انصاف و انسانیت و عدم تبعیض است، اینها كه روح و باطن اسلام است به وسیله ی اینها از بین خواهد رفت؛ كارشان این است كه این حقایق و روحها را از اسلام بگیرند و اسلام را به صورت یك پوسته ی بدون هسته و یك ظاهرِ بدون باطن و یك هیكلِ توخالی دربیاورند و آن وقت دیگر این ظاهر هم باقی نخواهد ماند.

---