در
کتابخانه
بازدید : 603425تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand دیباجه دیباجه
Expand اهداف روحانیت در مبارزات*  اهداف روحانیت در مبارزات*
Expand مفهوم آزادی عقیده مفهوم آزادی عقیده
Expand تحلیل انقلاب ایران (1) تحلیل انقلاب ایران (1)
Expand تحلیل انقلاب ایران (2) تحلیل انقلاب ایران (2)
Collapse آینده انقلاب اسلامی ایران آینده انقلاب اسلامی ایران
Expand ماهیت انقلاب ایران ماهیت انقلاب ایران
Expand ریشه های انقلاب اسلامی ریشه های انقلاب اسلامی
Expand عدالت اجتماعی عدالت اجتماعی
Collapse استقلال و آزادی استقلال و آزادی
Expand معنویت در انقلاب اسلامی معنویت در انقلاب اسلامی
Expand روحانیت و انقلاب اسلامی روحانیت و انقلاب اسلامی
Expand وظایف حوزه های علمیه وظایف حوزه های علمیه
Expand نقش زن در جمهوری اسلامی نقش زن در جمهوری اسلامی
نقش بانوان در تاریخ معاصر ایران
درباره ی جمهوری اسلامی
مصاحبه مطبوعاتی
جمهوری اسلامی- انتقادها
مصاحبه تلویزیونی (1)
مصاحبه تلویزیونی (2)
مصاحبه تلویزیونی (3)
Expand بخش ضمیمه: آزادی عقیده بخش ضمیمه: آزادی عقیده
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در رژیمهای به اصطلاح فئودالی- خصوصا در شكلی كه در مغرب زمین وجود داشته- [وضع به همین منوال بوده است. ] آنچه كه در مغرب زمین به آن «سِرف» [1] می گویند در مشرق زمین وجود نداشته و آن این است كه حالتی برای رعایا وجود داشته بین بردگی و آزادی؛ یعنی كشاورز وابسته به زمین بوده؛ كشاورز برده ی مالك نبوده است ولی در عین حال از زمین هم نمی توانسته جدا باشد.
مثلا در ارباب و رعیتی كه در میان خود ما وجود داشته است رعایا اگر در مزرعه ای كشاورزی می كردند آزاد بودند كه در این مزرعه كشاورزی كنند یا به مزرعه دیگر بروند. امسال می آمد در فلان مزرعه كه مال فلان ارباب بود كشاورزی می كرد، اگر مورد رضایتش بود سال دیگر یا چند سال دیگر می ماند ولی اگر احساس می كرد كه این ارباب ارباب خوبی نیست، با این نمی شود كار كرد و فلان ارباب دیگر در یك جای دیگر هست خوش رفتارتر، هیچ كس نمی توانست جلویش را بگیرد و به او بگوید تو باید اینجا بمانی، بلكه آزاد بود، می رفت جای دیگر، بعد این ارباب مجبور بود رضایت رعیت دیگری را جلب كند، رشوه به او بدهد و بالاخره نظر و اراده او را جلب و او را نزد خود بیاورد.
در مغرب زمین این طور نبوده. یك كشاورز اگر در یك زمین كشاورزی می كرد، وابسته به این زمین بود. اگر كشاورزی در علی آباد بود و یك كشاورز دیگر در حسن آباد، كشاورز علی آباد محكوم بود كه خودش و خانواده اش تا ابد در علی آباد باشند. اگر می خواست از اینجا برود اولا نمی گذاشتند برود، قانون به او اجازه نمی داد، با شلاق هم شده جلویش را می گرفتند و اگر [به شكل ] قاچاق به ده حسن آباد می رفت ارباب حسن آباد حق نداشت رعیت مِلك علی آباد را بپذیرد.

این بود كه رعیت، وابسته به زمین و جزء زمین بود. اگر زمینی، مزرعه ای خرید و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 237
فروش می شد، اگرچه رعایا خرید و فروش و قیمت گذاری نمی شدند ولی آن كسی كه زمین را می خرید می دانست كه این زمین را با چقدر رعیت كه روی آن هست می خرد. این تفاوت رسم، فئودالیسم اروپا را با فئودالیسمی كه در مشرق زمین وجود داشت از زمین تا آسمان متفاوت می كرد.
به هر حال رعایا در فئودالیسم- بالخصوص در فئودالیسمِ به شكل غربی- استقلال نداشتند، خودشان نمی توانستند برای خودشان تصمیم بگیرند، دیگری برای آنها تصمیم می گرفت.
اینها شكلهای مختلفی است از عدم استقلال كه كسی درباره كارهای مربوط به شخص خودش نتواند تصمیم بگیرد.
یك وقت كسی جزء یك گروه است و آن گروه تشكیلاتی دارد، آن فرد در كارهای مربوط به شخص خودش استقلال دارد ولی در كارهای مربوط به آن جمعی كه وابسته ی به آن جمع است به حكم آن كه آن جمع یك رئیس، یك هیئت مدیره و یك شورا دارد قهرا نمی تواند تصمیم بگیرد، تصمیم را باید آن شورا بگیرد. این غیر از این مسئله است.
مسئله استقلال و عدم استقلال زن در جامعه اسلامی از این نوع است. در اسلام، باز بر خلاف اروپا زن در آنچه كه مربوط به شخص خودش است استقلال دارد، در آنچه كه مربوط به مصالح خانواده است كه خود خانواده به عنوان یك واحد اجتماعی است [استقلال ندارد. ] از نظر اسلامی ریاست خانواده با مرد است كه رئیس خانواده حق حاكمیت بر خانواده را دارد ولی حق تحكّم بر خانواده را ندارد. فرق حاكمیت و تحكم این است كه مرد حق دارد واقعا بنا بر مصالح خانواده تصمیم بگیرد كه مثلا زن در فلان جلسه شركت بكند یا نكند، اما مرد حق ندارد تحكم كند كه چون من دلم نمی خواهد تو نباید بروی. مثلا زن بگوید من می خواهم در مجلس عروسی دختر عمویم شركت كنم؛ مرد بگوید به دلیل این كه من با خانواده او بد هستم تو نباید شركت كنی.

[1] . fres
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است