در مورد وضع آینده ی انقلاب اسلامی خودمان یكی از اساسی ترین مسائل همین
مسئله ی عدالت اجتماعی است. در این مورد این سؤال اساسی مطرح است كه از
عدالت اجتماعی اسلام چه برداشتی داریم، چون برداشتها در مورد عدالت
اجتماعی بسیار متفاوت است. یك عده تصورشان از عدالت اجتماعی این است كه
همه ی مردم در هر وضع و شرایطی هستند و هر جور در جامعه عمل می كنند و هر
استعدادی دارند باید عینا مثل یكدیگر زندگی كنند. از دید این دسته، عدالت
اجتماعی به این معنی است كه مثلا لباس همه باید یكسان باشد، اگر شما لباس از
پارچه ی نخی می پوشید من هم باید از پارچه ی نخی لباس تهیه كنم، اگر من پارچه ی
پشمی می پوشم شما هم باید پارچه ی پشمی به تن كنید. از دید این دسته، همه ی افراد در
واقع نوعی جیره بندی می شوند؛ همه باید به اندازه ی استعدادشان كار كنند ولی هركس
به اندازه ی احتیاجش باید درآمد داشته باشد؛ ممكن است استعداد كار من نصف
استعداد كار شما باشد ولی من دو برابر شما عائله داشته باشم، از این جهت من باید
دو برابر شما درآمد داشته باشم. این برداشت از عدالت اجتماعی، «اجتماعیِ»
محض است؛ یعنی فقط روی جامعه فكر می كند، برای فرد فكر نمی كند. فرد در این
بینش اصالتی ندارد، فقط جامعه وجود دارد، جامعه كار می كند و جامعه باید خرج
كند.
نوع دیگر برداشت از عدالت اجتماعی، برداشتی است كه روی فرد و اصالت و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 231
استقلال او فكر می كند. این نظر می گوید: باید میدان را برای افراد باز گذارد و جلو
آزادی اقتصادی و سیاسی آنها را نباید گرفت. هركس باید كوشش كند ببیند چقدر
درآمد می تواند داشته باشد و آن درآمد را به خود اختصاص دهد. دیگر به فرد
مربوط نیست كه سهم دیگری كمتر است یا بیشتر. البته جامعه در نهایت امر باید
برای آن كه افراد ضعیف باقی نمانند، از طریق بستن مالیات بر اموال افراد غنی،
زندگی افراد ضعیف را در حدی كه از پا درنیایند تأمین كند.
اینجاست كه میان دو مسئله مهم، یعنی عدالت اجتماعی از یك سو و آزادی
فرد از سوی دیگر، تناقضی به وجود می آید. البته اینجا منظور آزادی فعالیت
اقتصادی همراه با آزادی عملكرد سیاسی است. اگر بنا شود عدالت اجتماعی آن
گونه باشد كه در آن فقط جمع مطرح باشد و بس، آزادی فرد را لااقل در بخشی از آن
باید مدفون تلقی كرد، و اگر آزادی اقتصادی بخواهد محفوظ بماند دیگر عدالت
اجتماعی با مفهومی كه گروه اول انتظار دارد عملی نخواهد بود.