در
کتابخانه
بازدید : 108448تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در اینجا مقدمتاً باید عرض كنم كه مضیقه ها و تنگناهایی كه برای انسان پیش می آید و سختیهایی كه انسان در آن سختیها واقع می شود دو نوع است: .

یك نوع مضیقه هایی است كه اختیار و اراده ی انسان هیچ گونه دخالتی در آنها ندارد، مثل اینكه سوار هواپیما می شود و هواپیما خراب می گردد و یا آنكه سوار كشتی است و دریا طوفانی می شود، خطر غرق شدن وجود دارد، و امثال این شدتها و گرفتاریهایی كه برای هركسی ممكن است پیش بیاید بدون آنكه قابل پیش بینی باشد و اراده و اختیار انسان در آن دخالت داشته باشد.

و نوع دیگر از ابتلاها و مضایق و گرفتاریها آنهاست كه اراده و اختیار انسان در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 723
اینكه وارد آن گرفتاریها بشود و یا نشود و اگر وارد شد چگونه خارج شود دخالت دارد، و به تعبیر دیگر گرفتاریهای اخلاقی و اجتماعی.

پس در اینجا دو مسئله پیش می آید: یكی تأثیر تقوا در نجات انسان از گرفتاریهای نوع اول و دیگر تأثیر تقوا در نجات از گرفتاریهای نوع دوم.

اما در قسمت اول من الآن نمی توانم اظهار نظر كنم كه بیان قرآن شامل نجات از این نوع گرفتاریها هم هست یا نیست. البته هیچ مانعی نیست كه یك همچو ناموسی در جهان باشد و یك نوع ضمانت الهی بوده باشد، نظیر استجابت دعا. ولی جمله ای هست در نهج البلاغه كه می توان آن را به منزله ی تفسیر این مطلب تلقی كرد كه منظور، نجات از گرفتاریهای نوع دوم است. در خطبه ی 181 می فرماید: .

وَ اعْلَموا اَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ نوراً مِنَ الظُّلَمِ. .

بدانید كه هركه تقوای الهی داشته باشد، خداوند برای او راه بیرون شدن از فتنه ها و نوری به جای تاریكی قرار می دهد.

فتنه ها همان ابتلائات سوء و گرفتاریهای اخلاقی و اجتماعی است.

گرفتاریهای نوع اول نادرالوجود است. عمده ی گرفتاریها و شداید و مضایقی كه برای انسان پیش می آید و زندگی را تلخ و شقاوت آلود می كند و هرگونه سعادت دنیوی و اخروی را از انسان سلب می كند همین فتنه ها و ابتلائات سوء و گرفتاریهای اخلاقی و اجتماعی است.

با توجه به اینكه منشأ بیشتر گرفتاریهای هركسی خود اوست و هركسی خودش بالاترین دشمنان خودش است (اَعْدی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتی بَیْنَ جَنْبَیْكَ) هركسی خودش سرنوشت خود را تعیین می كند. غالب رفتارهای هركسی با خودش خصمانه است.

دشمن به دشمن آن نپسندد كه بی خرد
با نفس خود كند به مراد هوای خویش
اغلب گرفتاریهایی كه برای ما پیش می آید از خارج نیامده، خودمان برای خودمان درست كرده ایم. من در زندگی خودم و همچنین در زندگی اشخاصی كه تحت مطالعه ی من بوده اند تجربه كرده ام، دیده ام همین طور است. با توجه به اینها خوب واضح می شود كه سلاح تقوا چه اندازه مؤثر است در اینكه انسان را از فتنه ها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 724
دور نگه می دارد و به فرض اینكه در فتنه واقع شد تقوا او را نجات می دهد. قرآن كریم در سوره ی اعراف، آیه ی 201 می فرماید: .

إِنَّ اَلَّذِینَ اِتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ اَلشَّیْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ. .

مردمان باتقوا اگر هم احیاناً خیالی از شیطان بر آنها بگذرد و جان آنها را لمس كند و روح آنها را تاریك نماید تذكر پیدا كرده و به یاد خدا می افتند و بصیرت خود را باز می یابند.

به همین دلیل كه تقوا اثر اول یعنی روشن بینی و ازدیاد بصیرت را به دنبال خود دارد، اثر دوم یعنی نجات از مهالك و مضایق را دارد. گرفتاریها و شداید در تاریكی پیدا می شود، تاریكیِ غبارِ معاصی و گناهان و هواها و هوسها. وقتی كه نور تقوا پیدا شد، راه از چاه تمیز داده می شود و انسان كمتر گرفتار می شود و اگر گرفتار شد در روشنی تقوا بهتر روزنه ی بیرون رفتن را پیدا می كند.

گذشته از همه ی اینها تقوا و خود نگهداری سبب می شود كه انسان نیروهای ذخیره ی وجود خود را در راههای لغو و لهو و حرام هدر ندهد، همیشه نیروی ذخیره داشته باشد. بدیهی است كه آدم نیرومند و با اراده و با شخصیت، بهتر تصمیم می گیرد و بهتر می تواند خود را نجات بدهد. همان طوری كه نور و روشنایی داشتن، راهی و وسیله ای است برای نجات و رهایی، قوّت و نیرو داشتن نیز به نوبه ی خود راه و وسیله ای است كه خداوند متعال قرار داده است.

در اواخر سوره ی مباركه ی یوسف آیه ای است كه به منزله ی نتیجه گیری از آن داستان عجیب و پرهیجان است. داستان حضرت یوسف را كم و بیش همه شنیده اید. آنجا كه داستان نزدیك است به آخر برسد یعنی بعد از آنكه یوسف، عزیز مصر می گردد و برادران یوسف در اثر قحطی برای تهیه ی غلّه از كنعان به مصر می آیند و آنها یوسف را نمی شناسند ولی یوسف آنها را می شناسد و یوسف به بهانه ای بنیامین را كه از طرف مادر هم با یوسف برادر بود پیش خود نگه می دارد، در این وقت برای بار دوم برادران می آیند و با گردن كج و التماس از یوسف گندم می خواهند و حالت عجز و التماس خاصی به خود می گیرند، و چقدر خوب قرآن كریم منظره ی تذلّل و زاری و كوچكی آنها را در این آیه مجسم كرده است! گفتند: یا أَیُّهَا اَلْعَزِیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا اَلضُّرُّ وَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 725
جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا اَلْكَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اَللّهَ یَجْزِی اَلْمُتَصَدِّقِینَ
ای عزیز و ای مهتر! ما و خانواده مان بدبخت شده ایم و وجه ناقابلی برای خرید گندم با خود آورده ایم. كیل تمام به ما بده و بر ما مسكینان تصدّق كن. خداوند به تصدّق كنندگان پاداش می دهد.

یوسف تا این وقت خودش را معرفی نكرده بود. در این وقت خواست خودش را به آنها بشناساند: قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ گفت: یادتان هست كه از روی جهالت و نادانی با یوسف و برادرش چه كردید؟ همینكه این جمله را گفت كه آیا یادتان هست با یوسف و برادرش چه كردید، آنها یكّه خوردند: قالُوا أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ یُوسُفُ گفتند آیا تو یوسف هستی؟ قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخِی قَدْ مَنَّ اَللّهُ عَلَیْنا گفت: بلی من یوسفم و این هم برادر من است. خداوند عنایت و لطف خاص خود را شامل حال ما گردانید. إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اَللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِینَ [1]هركس كه تقوا و صبر داشته باشد، خود نگهداری و مقاومت داشته باشد، خداوند پاداش نیكوكاران را ضایع نمی كند. اینكه می بینید، نتیجه ی تقواست، نتیجه ی پاكی و خود نگهداری است. غلام شدم و زیردست این و آن افتادم اما تقوا را حفظ كردم.

كارم به جایی رسید كه متشخص ترین زنان مصر و یكی از زیباترین زنان مصر از من جوان بی اسم و رسم تقاضای كام گرفتن كرد ولی من خودم را در پناه تقوا نگه داشتم و گفتم: رَبِّ اَلسِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ [2]من زندان را بر این لذتهای مقرون به آلودگی ترجیح می دهم. تقوای آن روز، مرا امروز عزیز مصر كرد. تقوا و صبر و پاكی و نزاهت در این جهان گم نمی شود، آدمی را از حضیض ذلت به اوج عزت می رساند. إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اَللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِینَ. مثل این است كه قرآن كریم نتیجه ی داستان یوسف را در این یك جمله خلاصه كرده است كه عاقبت از آنِ تقواست. تقوا آدمی را از مهالك و شداید بسیاری نجات می دهد و به اوج عزت می رساند. وَ مَنْ یَتَّقِ اَللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاًبرای مردمان متقی كه در همه حال خود را حفظ می كنند بن بست و شكست وجود ندارد.

وقتی كه انسان كلمات و خطابات اباعبداللّه علیه السلام را به خاندان محترمش می بیند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 726
كه با چه ایمان و اطمینانی به آنها اطمینان می دهد، غرق در حیرت می شود: یا رب! این چه روحیه و چه ایمان و چه اطمینانی است و این تضمین را از كجا گرفته بود؟ ! در كتب نوشته اند: «ثُمَّ وَدَّعَ ثانِیاً اَهْلَ بَیْتِهِ» برای بار دوم با اهل بیت خود وداع كرد، به آنها گفت: اِسْتَعِدّوا لِلْبَلاءِ وَ اعْلَموا اَنَّ اللّهَ حافِظُكُمْ وَ حامیكُمْ مهیا و آماده ی تحمل سختیها باشید و بدانید خداوند شما را حفظ و حمایت می كند وَ سَیُنْجیكُمْ مِنْ شَرِّ الْاَعْداءِ وَ یَجْعَلُ عاقِبَةَ اَمْرِكُمْ اِلی خَیْرٍ شما را نجات خواهد داد و سرانجامِ كارِ شما را نیك خواهد كرد وَ یُعَذِّبُ اَعادِیَكُمْ بِاَنْواعِ الْبَلاءِ وَ یُعَوِّضُكُمُ اللّهُ عَنْ هذِهِ الْبَلِیَّةِ بِاَنْواعِ النِّعَمِ وَ الْكِرامَةِ دشمنان شما را به اقسام عذابها گرفتار خواهد كرد و به شما به عوض این شداید و بلایا انواعی از نعمتها و كرامتها خواهد داد فَلا تَشْكوا وَ لاتَقولوا بِاَلْسِنَتِكُمْ ما یَنْقُصُ مِنْ قَدْرِكُمْ [3]مبادا شكایت كنید و مبادا جمله ای بر زبان بیاورید كه از قدر و قیمت شما بكاهد.

اطمینانی كه حسین علیه السلام به پیروزی نهایی داشت و به خاندانش تلقین می كرد، از همان آیه ی قرآن سرچشمه می گیرد كه می فرماید: وَ مَنْ یَتَّقِ اَللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً. این تضمین را از قرآن گرفته بود. از نوع اطمینان و ایمانی است كه یوسف صدّیق داشت كه هنگامی كه به نتیجه ی تقوای خود رسید، با خوشحالی و رضایت می گفت: إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اَللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِینَ. ولی امام حسین علیه السلام قبل از آنكه داستان به آخر برسد و به نتیجه برسد نتیجه را می دید.

كلمات شمرده ی حسین مثل تیر بر قلب خاندانش نشست. سختیها و اسارتها را تحمل كردند ولی در پناه صبر و تقوا. عاقبت كارشان همان طور شد كه حسین علیه السلام به آنها وعده داده بود و خداوند در قرآن تضمین كرده بود. بعد از چندی می بینیم كه زینب (سلام اللّه علیها) همان جمله های حسین را با الفاظ دیگر با یك دنیا اطمینان بازگو می كند. خطاب به یزید بن معاویه كرده، می گوید:

فَكِدْ كَیْدَكَ وَ اسْعَ سَعْیَكَ وَ ناصِبْ جَهْدَكَ. فَوَ اللّهِ لاتَمْحوا ذِكْرَنا وَ لا تُمیتُ وَحْینَا وَ لا تُدْرِكُ اَمَدَنا وَ لا تُرْحَضُ عَنْكَ عارُها [4]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 727
هر حیله ای كه می خواهی بكار ببر و هرچه دلت می خواهد كوشش كن، اما به خدا قسم كه نخواهی توانست نام ما و محبوبیت و احترام ما را از بین ببری، نمی توانی وحی زنده ی خدا را كه در خاندان ما پیدا شده بمیرانی.

برای تو جز عار و ننگ و رسوایی در این جهان چیزی باقی نمی ماند.
[1] یوسف/88- 90
[2] یوسف/33
[3] نفس المهموم ، ص 355 و 445
[4] . همان
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است