در
کتابخانه
بازدید : 108429تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از حالات و قوایی كه در عقل انسان یعنی در عقل عملی انسان، یعنی در طرز تفكر عملی انسان كه مفهوم خوب و بد و خیر و شرّ و درست و نادرست و لازم و غیر لازم و وظیفه و تكلیف و اینكه الآن چه می بایست بكنم و چه نمی بایست بكنم و این گونه معانی و مفاهیم را بسازد تأثیر دارد، طغیان هوا و هوس ها و مطامع و احساسات لجاج آمیز و تعصب آمیز و امثال اینهاست، زیرا منطقه و حوزه ی عقل عملی انسان به دلیل اینكه مربوط به عمل انسان است همان حوزه و منطقه ی احساسات و تمایلات و شهوات است. این امور اگر از حد اعتدال خارج شوند و انسان محكوم اینها باشد نه حاكم بر اینها، در برابر فرمان عقل فرمان می دهند، در برابر ندای عقل و وجدان فریاد و غوغا می كنند، برای ندای عقل حكم پارازیت را پیدا می كنند، دیگر آدمی ندای عقل خویش را نمی شنود، در برابر چراغ عقل گرد و غبار و دود و مه ایجاد می كنند، دیگر چراغ عقل نمی تواند پرتوافكنی كند. فی المثل ما كه در این فضا الآن نشسته ایم و می گوییم و می شنویم و می بینیم، به حكم این است كه یك نفر سخن می گوید و دیگران سكوت كرده اند، چراغها نور می دهند و فضا هم صاف و شفاف است. ولی اگر در همین فضا با این یك نفر سایرین هم هركس برای خودش حرفی بزند و با صدای بلند آوازی بخواند بدیهی است كه حتی خود گوینده هم ندای خود را نخواهد شنید، و اگر این فضا پر از دود و غبار باشد كسی كسی را نخواهد دید. این است كه گفته اند:

حقیقت سرایی است آراسته
هوا و هوس گَرد برخاسته
نبینی كه هرجا كه برخاست گرد
نبیند نظر گرچه بیناست مرد
و یا گفته اند:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 716
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی كرد
و یا گفته اند:

چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
برای مثال جوان محصلی را در نظر می گیریم. این جوان از مدرسه برگشته فكر می كند لازم است درسهایش را حاضر كند، برای این كار چندین ساعت بنشیند و بخواند و بنویسد و فكر كند، زیرا بدیهی است نتیجه ی لاقیدی و تنبلی مردود شدن و جاهل ماندن و عقب ماندن و هزارها بدبختی است. این ندای عقل اوست. در مقابل این ندا ممكن است فریادی از شهوت و میل به گردش و چشم چرانی و عیاشی در وجود او باشد كه او را آرام نگذارد. بدیهی است كه اگر این فریادها زیاد باشد، جوان ندای عقل خود را نشنیده و چراغ فطرت را ندیده می گیرد و با خود می گوید فعلاً برویم خوش باشیم تا ببینیم بعدها چه می شود. پس این گونه هواها و هوسها اگر در وجود انسان باشند تأثیر عقل را ضعیف می كنند، اثر عقل را خنثی می كنند، و به تعبیر دیگر این هوا و هوس ها با عقل آدمی دشمنی می ورزند. در حدیث است كه امام صادق علیه السلام فرمود:

اَلْهَوی عَدُوُّ الْعَقْلِ [1].

هوا و هوس دشمن عقل است.

علی علیه السلام درباره ی عُجب و خودپسندی فرمود:

عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ اَحَدُ حُسّادِ عَقْلِهِ [2].

خودپسندی انسان یكی از اموری است كه با عقل وی حسادت و دشمنی می ورزد.

درباره ی طمع فرمود:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 717
اَكْثَرُ مَصارِعِ الْعُقولِ تَحْتَ بُروقِ الْمَطامِعِ [3].

بیشترِ زمین خوردن های عقل آنجاست كه برق طمع جَستن می كند.

بدوزد شره دیده ی هوشمند
درآرد طمع مرغ و ماهی به بند
رسول اكرم صلی الله علیه و آله می فرماید: .

اَعْدی عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتی بَیْنَ جَنْبَیْكَ [4].

یعنی بالاترین دشمنان تو همان نفس امّاره و احساسات سركش توست كه از همه به تو نزدیكتر است و در میان دو پهلویت قرار گرفته است.

علت اینكه این دشمن بالاترین دشمنان است واضح است، زیرا دشمن عقل است كه بهترین دوست انسان است. هم رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: .

صَدیقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ [5].

یعنی دوست واقعی هركس عقل اوست.

از هر دشمنی با نیروی عقل می توان دفاع كرد. اگر دشمنی پیدا شود كه بتواند عقل را بدزدد پس او از همه خطرناك تر است. صائب تبریزی شعری دارد كه مثل این است كه ترجمه ی همان حدیث نبوی است، می گوید:

بستر راحت چه اندازیم بهر خواب خوش
ما كه چون دل دشمنی داریم در پهلوی خویش
پس توجه به این مطلب لازم است كه حالات و قوای معنوی انسان به حكم تضاد و تزاحمی كه میان بعضی با بعضی دیگر است در یكدیگر تأثیر مخالف می كنند و تقریباً اثر یكدیگر را خنثی می كنند، و به عبارت دیگر با یكدیگر دشمنی و حسادت می ورزند. از آن جمله است دشمنی هوا و هوس با عقل.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 718
از همین جا معنای تأثیر تقوا در تقویت عقل و ازدیاد بصیرت و روشن بینی روشن می شود. تقوا نه سوهان است و نه سنباده و نه روغن چراغ. تقوا دشمنِ دشمن عقل است، از نوع سومِ دوستانی است كه علی علیه السلام فرمود: وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ. ملكه ی تقوا كه آمد، دشمن عقل را كه هوا و هوس است رام و مهار می كند، دیگر نمی گذارد اثر عقل را خنثی كند، گرد و غبار برایش به وجود آورد، پارازیت ایجاد كند. چه خوب می گوید مولوی:

حسها و اندیشه بر آب صفا
همچو خس بگرفته روی آب را
خس بس انبه بود برجو چون حباب
خس چو یكسو رفت پیدا گشت آب
چون كه تقوا بست دو دست هوا
حق گشاید هر دو دست عقل را
پس معلوم شد كه تقوا واقعاً تأثیر دارد در طرز تفكر و طرز قضاوت انسان، ولی نوع تأثیرش این است كه جلو تأثیر دشمن را می گیرد و از این راه دست عقل را باز می كند و به وی آزادی می دهد: عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ. .

حكما این گونه عاملها را كه به طور غیر مستقیم تأثیر دارند فاعل بالعَرَض می نامند. می گویند فاعل یا بالذات است و یا بالعرض. فاعل بالذات آن است كه اثر مستقیماً از خود او تولید شده، و فاعل بالعرض آن است كه اثر مولود علت دیگری است و كار این علت كار دیگری است مثل اینكه مانع را برطرف كرده است، و همینكه مانع برطرف شد آن علت دیگر اثر خود را تولید می كند، ولی بشر همین را كافی می داند كه آن اثر را به این علت زایل كننده ی مانع هم نسبت بدهد.

اگر انسان در هر چیزی شك كند در این مطلب نمی تواند شك كند كه خشم و شهوت و طمع و حسد و لجاج و تعصب و خودپسندی و نظایر این امور آدمی را در زندگی كور و كر می كند. آدمی پیش هوس كور و كر است. آیا می توان در این مطلب شك كرد كه یكی از حالات عادی و معمولی بشر این است كه عیب را در خود نمی بیند و در دیگران می بیند و حال آنكه خودش بیشتر به آن عیب مبتلاست؟ آیا علت این نابینایی نسبت به عیب خود جز عُجب و خودپسندی و مغروری چیز دیگری هست؟ آیا تردیدی هست كه مردمان متقی كه مجاهده ی اخلاقی دارند و بر عجب و طمع و سایر رذائل نفسانی فائق آمده اند بهتر و روشن تر عیب خود و درد خود را درك می كنند؟ و آیا برای انسان علم و حكمتی مفیدتر از اینكه خود را و عیب خود را و راه اصلاح خود را بشناسد وجود دارد؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 719
اگر توفیقی پیدا كنیم كه با نیروی تقوا نفس امّاره را رام و مطیع نماییم، آنوقت خواهیم دید چه خوب راه سعادت را درك می كنیم و چه خوب می فهمیم و چه روشن می بینیم و چه خوب عقل ما به ما الهام می كند. آنوقت می فهمیم كه این مسائل چندان هم پیچیده و محتاج به استدلال نبوده، خیلی واضح و روشن بوده، فقط غوغاها و پارازیتها نمی گذاشته اند كه ما تعلیم عقل خود را بشنویم.
[1] مصباح الشریعه ، باب 38، ص 223
[2] نهج البلاغه ، حكمت 212
[3] نهج البلاغه ، حكمت 219
[4] بحارالانوار ، ج /70ص 64
[5] بحارالانوار ، ج /1ص 87، از حضرت رضا علیه السلام.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است