ضمناً به مناسبت اینكه از خوف خدا ذكری به میان آمد، این نكته را یادآوری كنم:
ممكن است این سؤال برای بعضی مطرح شود كه ترس از خدا یعنی چه؟ مگر
خداوند یك چیز موحش و ترس آوری است؟ خداوند كمال مطلق و شایسته ترین
موضوعی است كه انسان به او محبت بورزد و او را دوست داشته باشد. پس چرا
انسان از خدا بترسد؟ .
در جواب این سؤال می گوییم مطلب همین طور است. ذات خداوند موجب
ترس و وحشت نیست، اما اینكه می گویند از خدا باید ترسید یعنی از قانون عدل
الهی باید ترسید. در دعا وارد است:
یا مَنْ لایُرْجی اِلاّ فَضْلُهُ وَ لا یُخافُ اِلاّ عَدْلُهُ. .
ای كسی كه امیدواری به او امیدواری به فضل و احسان اوست و ترس از او
ترس از عدالت اوست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 691
ایضاً در دعاست:
جَلَلْتَ اَنْ یُخافَ مِنْكَ اِلاَّ الْعَدْلُ وَ اَنْ یُرْجی مِنْكَ اِلاَّ الْاِحْسانُ وَ الْفَضْلُ. .
یعنی تو منزّهی از اینكه از تو ترسی باشد جز از ناحیه ی عدالتت، و از اینكه
از تو جز امید نیكی و بخشندگی توان داشت.
عدالت هم به نوبه ی خود امر موحش و ترس آوری نیست. انسان كه از عدالت
می ترسد، در حقیقت از خودش می ترسد كه در گذشته خطاكاری كرده و یا
می ترسد كه در آینده از حدود خود به حقوق دیگران تجاوز كند. لهذا در مسئله ی
خوف و رجاء كه مؤمن باید همیشه، هم امیدوار باشد و هم خائف، هم خوشبین
باشد و هم نگران، مقصود این است كه مؤمن همواره باید نسبت به طغیان نفس امّاره
و تمایلات سركش خود خائف باشد كه زمام را از كف عقل و ایمان نگیرد و نسبت
به ذات خداوند اعتماد و اطمینان و امیدواری داشته باشد كه همواره به او مدد
خواهد كرد. علی بن الحسین (سلام اللّه علیه) در دعای معروف ابوحمزه می فرماید:
مَوْلایَ اِذا رَاَیْتُ ذُنوبی فَزِعْتُ، وَ اِذا رَاَیْتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ. .
یعنی هرگاه به خطاهای خودم متوجه می شوم ترس و هراس مرا می گیرد،
و چون به كرم و جود تو نظر می افكنم امیدواری پیدا می كنم.
این نكته ای بود كه لازم دانستم ضمناً و استطراداً گفته شود.