در
کتابخانه
بازدید : 502624تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Expand توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Collapse معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
.

مكتب دیگر می گوید: معیار انسانیت «اراده» است، اراده ی مسلطكننده ی انسان بر نفس خود. به عبارت دیگر معیار انسانیت، تسلط انسان است بر خود، بر نفس خود، بر اعصاب خود، بر غرایز خود، بر شهوات خود، به طوری كه هر كاری كه از انسان صادر می شود به حكم عقل و اراده باشد نه به حكم میل. فرق است میان میل و اراده. میل در انسان یك كشش و جاذبه است، جنبه ی بیرونی دارد، یعنی رابطه ای است بین انسان و شئ خارجی كه آن شئ انسان را به سوی خودش می كشد. مثل آدم گرسنه كه میل به غذا دارد. این میل یك جاذبه است كه انسان را به طرف خود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 662
می كشد. یا مثلاً تمایل جنسی یك جاذبه است، یك میل است كه انسان را به سوی خود می كشد. حتی خواب هم همین طور است؛ خواب انسان را به سوی خودش می كشاند، انسان به سوی آن حالتی كه نامش «خواب» است كشیده می شود. میل به جاه و مقام، شهوت جاه و مقام، انسان را به سوی خودش می كشاند و امثال اینها.

ولی اراده بیشتر جنبه ی درونی دارد، برعكسِ میل است، انسان را از كشش امیال آزاد می كند یعنی امیال را دراختیار انسان قرار می دهد. هرطور كه اراده می كند كار می كند نه هرطور كه میلش بكشد. تابع تصمیم و فكر بودن غیر از تابع میل بودن است؛ نوعی تسلط بر امیال است. اگر توجه كرده باشید علمای اخلاق، اخلاقیون قدیم ما بیشتر تكیه شان روی مسئله ی اراده بوده است، اراده ی حاكم بر میلهای انسان.

می گفتند معیار و میزان انسانیت، اراده است. حیوان موجودی است تابع جبر غریزه كه همان میلها باشد ولی انسان موجودی است كه می تواند به حكم اراده و به حكم اختیار از جبر غریزه آزاد باشد، می تواند اراده كند كه بر ضد میل خودش رفتار و عمل كند. پس آن كسی انسان است كه بر خودش مسلط باشد و به هر اندازه كه انسان بر خودش مسلط نباشد، از انسانیت بدور است. درباره ی تسلط بر نفس امّاره، در اسلام تأكید فراوان شده است. داستان كوچكی را در این زمینه- كه شاید شنیده باشید- نقل می كنم: .

نوشته اند پیغمبر اكرم در مدینه از محلی عبور می كرد. گروهی از جوانان مشغول زورآزمایی بودند به این ترتیب كه سنگ بزرگی را بلند می كردند (مثل اینهایی كه هالتر برمی دارند) تا ببینند چه كسی بهتر می تواند آن را بلند كند. این هم مثل همه ی مسابقات احتیاج به داور دارد، چون گاهی دو نفر وزنه را نزدیك به یكدیگر برمی دارند. وقتی پیغمبر اكرم آمد از آنجا بگذرد، جوانان گفتند هیچ داوری بهتر از پیغمبر نیست: یا رسول اللّه! شما اینجا بایستید و میان ما داوری كنید كه كدامیك از ما بهتر وزنه را بلند می كنیم. پیامبر صلی الله علیه و آله قبول كرد. آنها مشغول شدند. آخر كار، پیغمبر فرمود: می خواهید بگویم از همه ی شما قویتر و نیرومندتر كیست؟ بله یا رسول اللّه! فرمود: از همه قویتر و نیرومندتر آن كسی است كه وقتی به خشم می آید، خشم بر او غلبه نكند بلكه او بر خشمش غلبه كند، و خشمْ او را در راهی كه رضای خدا نیست نیندازد، بر خشم خودش مسلط شود؛ و آنگاه كه از چیزی خوشش می آید، آن خوش آمدنْ او را به غیر رضای خدا نیندازد و بتواند بر رضای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 663
خودش، بر میل و رغبت خودش مسلط شود. یعنی پیامبر آن زورآزمایی بدنی را فوراً تحلیل و تبدیل به یك مسابقه ی روحی كرد و مسئله ی قوّت بازو را روی قوّت اراده [تحلیل نمود، ] گفت البته این هم یك كاری است؛ آن كه بازویش قویتر است مردتر است اما مردی فقط به زور بازو نیست، زور بازو یكی از نشانه های كوچك آن است. اساس مردی در قوّت اراده است. ملاّی رومی می گوید:

وقت خشم و وقت شهوت مرد كو
طالب مردی چنینم كو به كو
ما علی علیه السلام را كه شیر خدا می دانیم، مرد خدا می دانیم، چون در دو جبهه از همه مردتر بود: یكی جبهه ی بیرونی، اجتماعی، میدانهای مبارزه كه هر پهلوانی را به خاك می افكند و از آن مهمتر، جبهه ی درون خودش كه بر خودش مسلط بود؛ اراده اش بر هر میلی، بر هر شهوتی، بر هر اندیشه ای حاكم بود. این داستان كه مولوی آن را در مثنوی آورده، چقدر از نظر مردی و قوّت اراده، فوق العاده است! چه تابلوی عالی و لطیفی است كه یك جوان بیست و چهار پنج ساله، دشمن بسیار نیرومند خودش را به خاك افكنده است، می رود روی سینه اش می نشیند تا سرش را از بدن جدا كند. او به صورت علی علیه السلام تف می اندازد. طبعاً علی ناراحت می شود. موقتاً از بریدن سر او صرف نظر می كند. چند لحظه ای قدم می زند، بعد برمی گردد. دشمن می گوید: چرا رفتی؟ می گوید: برای اینكه اگر در آن حال سر تو را بریده بودم، به حكم خشم خودم بریده بودم نه برای انجام وظیفه ام و در راه هدفم و در راه خدا. اینقدر آدم بر خودش، بر اعصاب خودش، بر خشم خودش، بر رضای خودش مسلط باشد! .

این هم یك نظر و یك معیار برای انسانیت است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است