در
کتابخانه
بازدید : 502513تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Expand توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Collapse معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
.

نظریه ی دیگر این است كه انسانیت به دانش نیست. دانش البته شرطی است برای انسانیت. آگاهی و باخبربودن، روشن بودن به جهان، به خود و به اجتماع را نمی شود نفی كرد اما این مسلّماً كافی نیست. اگر هم دخالتی دارد، یكی از پایه های انسانیت است. تازه در اصلِ پایه بودنش هم حرف است كه بعد عرض می كنم. این نظریه می گوید انسانیت به خلق و خوی است نه به دانش. خلق و خوی یك مسئله است و آگاهی مسئله ی دیگر. ممكن است انسان، آگاه و دانا باشد و همه چیز را بداند ولی خلق و خوی او خلق و خوی انسانی نباشد، بلكه خلق و خوی حیوانی باشد، چطور؟ یك حیوان از نظر خلق و خوی تابع غرایزی است كه با آن غرایز آفریده شده است، جبر غرایز بر او حكومت می كند؛ یعنی در مقابل غریزه اش یك اراده ی حاكم ندارد و حتی او همان غریزه ی خودش است و غیر از غریزه چیزی نیست. اگر می گوییم سگ یك حیوان درنده و در عین حال باوفاست، درندگی و وفا برای این حیوان غریزه است. اگر می گوییم مورچه یك حیوان حریص یا مآل اندیش است، حرص یا مآل اندیشی برای این حیوان یك غریزه است. جبر غریزه بر او حكومت می كند و بس. انسانهایی در جهان هستند كه همان خلق و خوی حیوان را دارند یا به عبارت دیگر همان خلق و خوی اوّلی طبیعی را دارند، خودشان را بر اساس طرح انسانی نساخته اند، خودشان را تربیت نكرده اند، انسان طبیعی هستند، یك انسان صددرصد موافق طبیعت، انسانی كه در درون خودش محكوم طبیعت خودش است.

علم او چطور؟ علم، آگاهی و چراغ است. او در حالی كه محكوم طبیعتش است، چراغ علم را در دست دارد. آن وقت تفاوتش با حیوان در این جهت می شود كه شعاع آگاهی حیوان برای تأمین غرایزش ضعیف و محدود به زمان و مكان خودش است ولی آگاهی به انسان قدرت می دهد به طوری كه بر زمان گذشته اطلاع پیدا می كند، زمان آینده را پیش بینی می كند، از منطقه ی خودش خارج می شود و به منطقه های دیگر می رود تا آنجا كه از كره ی خودش هم خارج می شود و به كره ی دیگر می رود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 659
ولی مسئله ی خلق و خوی یك امر دیگر است، غیر از مسئله ی آگاهی است. به عبارت دیگر آگاهی، به آموزشهای انسان ارتباط پیدا می كند و خلق و خوی به پرورشهای انسان. اگر بخواهند به انسان آگاهی بدهند باید او را آموزش بدهند و اگر بخواهند به انسان خلق و خوی خاص بدهند، باید او را همان گونه تربیت كنند، عادت و پرورش دهند و این، یك سلسله عوامل غیر از عامل آموزش می خواهد، به این معنی كه عامل آموزش، شرط پرورش هست ولی شرط لازم است نه شرط كافی.

نظریه ی اول كه معیار انسانیت را تنها دانش می دانست، خیال نمی كنم كه چندان قابل قبول باشد. بعد عرض می كنم كه چه اشخاصی همین نظریه را دنبال كرده اند.

ولی نظریه ی دوم كه سراغ خلق و خوی می رود، طرفداران بیشتری دارد. اما تازه این مسئله مطرح است كه كدام خلق و خوی معیار انسانیت است؟ در اینجا هم چند نظریه است:

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است