در علوم انسانی می بینیم سخن از انسان كامل و انسان ناقص است، سخن از انسان
پایین افتاده و انسان مترقی و متعالی است. آن انسانی كه از نظر علوم انسانی، از نظر
علوم اخلاقی، از نظر علوم اجتماعی ممكن است كامل باشد و ممكن است ناقص،
قابل ستایش و تقدیر و تكریم باشد و یا به هیچ وجه قابل ستایش و تعظیم نباشد
بلكه شایسته ی تحقیر باشد، كدام انسان است؟ معیار انسانیت چیست و در كجاست؟
این چگونه است كه میان مثلاً چومبه و لومومبا فرق می گذاریم؟ در چه چیزِ آنها فرق
می گذاریم؟ چه چیز، یكی را انسان منحطّ قابل نكوهش و حتی مستحق اعدام قرار
داده است و دیگری را انسانی قابل ستایش؛ با اینكه از جنبه های زیست شناسی اگر
هر دو را كالبدشكافی كنند شبیه یكدیگرند، حتی جهازات روانی شان هم شبیه
یكدیگر است: هر دو دارای قلب، سلسله اعصاب، كبد، كلیه، ماهیچه ها، معده و. . .
هستند و چه بسا كه اعضای بدن انسان قابل نكوهش از اعضای بدن انسان متعالی
بهتر كار كند. پس چه چیز در این است و چه چیز در آن كه باعث تفاوت ایندو شده
است؟ .
این همان مسئله ی بسیار بسیار مهمی است كه از قدیم در علوم انسانی و نیز در
ادیان و مذاهب مطرح بوده است. مثلاً قرآن انسانهایی را برتر و بالاتر از فرشته و
شایسته ی مسجودیت ملائك می داند، چنانكه می گوید: ما به فرشتگان گفتیم به آدم
سجده كنید. ولی در مورد انسانهایی نیز می گوید كه چهارپایان بر اینها برتری دارند.
چه مقیاسها و معیارهایی است كه این مقدار تفاوت را به وجود آورده است؟ این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 657
امر به دین و مذهب هم ارتباط ندارد و حتی مسئله ی انسان در سطحی قرار گرفته
است كه با موضوع خدا هم صددرصد بستگی ندارد؛ یعنی فیلسوفان مادی جهان
هم كه به خدا و دین و مذهب اعتقاد ندارند، باز مسئله ی انسان و انسانیت و مسئله ی
انسان برتر و انسان فروتر را مطرح كرده اند. در اینجا این سؤال مطرح می شود كه از
نظر مكاتب مادی، انسان برتر و انسان فروتر چگونه انسانهایی هستند و ملاك
برتری و ملاك فروتری چیست؟ این سؤال بود، حال ببینیم جواب چیست.