در
کتابخانه
بازدید : 502617تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Expand توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Collapse ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
داستانی الآن یادم افتاد، دریغ است كه آن را نگویم: مرحوم آیة اللّه بروجردی (اعلی اللّه مقامه) قبل از اینكه به قم بیایند، من از نزدیك خدمت ایشان ارادت داشتم. بروجرد رفته بودم و در آنجا خدمتشان رسیده بودم. مردی بود در حقیقت باتقوا و به راستی موحد. نگویید هركس مرجع تقلید شد، البته موحد هست. توحید
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 648
هم مراتب دارد. بله، اگر به مقیاس ما و شما حساب كنیم، مراجع تقلید درجات خیلی بالاتر از توحید من و شما را دارند ولی وقتی كه من می گویم موحد، یك درجه ی خیلی عالی را می گویم. او كسی بود كه اساساً توحید را در زندگی خودش لمس می كرد، یك اتكاء و اعتماد عجیبی به دستگیریهای خدا داشت. سال اولی بود كه ایشان به قم آمده بودند. تصمیم گرفته بودند به مشهد بروند. مثل اینكه نذرگونه ای داشتند؛ در آن وقت كه بیمار شده بودند (آن بیماری معروف كه احتیاج به جراحی پیدا كردند و ایشان را از بروجرد به تهران آوردند و عمل كردند و بعد به درخواست علمای قم به قم رفتند) در دلشان نذر كرده بودند كه اگر خداوند به ایشان شفا عنایت بفرماید، به زیارت حضرت رضا علیه السلام بروند. بعد از شش ماه كه در قم ماندند و تابستان پیش آمد، تصمیم گرفتند به مشهد بروند. یك روز در جلسه ی دوستان و به اصطلاح اصحابشان طرح می كنند كه من می خواهم به مشهد بروم، هركس همراه من می آید اعلام كند. اصحابشان عرض می كنند: بسیار خوب، به شما عرض می كنیم.

یكی از اصحاب خاصشان كه هم اینك یكی از مراجع تقلید است برای من نقل كرد كه ما دور هم نشستیم، كنكاش كردیم، فكر كردیم كه مصلحت نیست آقا بروند مشهد، چرا؟ چون آقا را ما می شناختیم ولی در آن زمان هنوز مردم تهران ایشان را نمی شناختند، مردم خراسان نمی شناختند و به طوركلی مردم ایران نمی شناختند.

بنابراین تجلیلی كه شایسته ی مقام این مرد بزرگ هست، نمی شود. بگذارید ایشان یكی دو سال دیگر بمانند. برای نذرشان هم كه صیغه نخوانده اند كه نذر شرعی باشد.

در دلشان این نیت را كرده اند. بعد كه معروف شدند و مردم ایران ایشان را شناختند، با تجلیلی كه شایسته شان است بروند. تصمیم گرفتیم كه اگر دوباره فرمودند، ایشان را منصرف كنیم. بعد از چند روز باز در جلسه گفتند: از آقایان كی همراه من می آید؟ هر كدام از دوستانشان حرفی زدند و بهانه ای تراشیدند. یكی گفت: ای آقا! شما تازه از بیماری برخاسته اید (آن وقت فقط اتومبیل بود و هواپیما نبود) ، ناراحت می شوید، ممكن است بخیه ها باز شود. دیگری چیز دیگری گفت. ولی از زبان یكی از رفقا درز كرد كه چرا شما نباید به مشهد بروید. جمله ای گفت كه آقا درك كرد اینها كه می گویند به مشهد نرو، به خاطر این است كه می گویند هنوز مردم ایران شما را نمی شناسند و تجلیلی كه شایسته ی شماست به عمل نمی آید. آن آقا برای من نقل می كرد: آقا تا این جمله را شنید تكانی خورد (آن وقت ایشان هفتاد سالشان بود)
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 649
وگفت: هفتاد سال از خدا عمر گرفته ام و خداوند در این مدت تفضّلاتی به من كرده است و هیچ یك از این تفضّلات تدبیر نبوده است، همه تقدیر بوده است. فكر من همیشه این بوده كه ببینم وظیفه ام در راه خدا چیست. هیچ وقت فكر نكرده ام كه من در راهی كه می روم ترقی می كنم یا تنزل، شخصیت پیدا می كنم یا پیدا نمی كنم؛ فكرم همیشه این بوده كه وظیفه ی خودم را انجام بدهم. هرچه پیش آید، تقدیر الهی است.

زشت است در هفتاد سالگی، خودم برای خودم تدبیر كنم. وقتی كه خدایی دارم، وقتی كه عنایت حق را دارم، وقتی كه خودم را به صورت یك بنده و یك فرد می بینم، خدا هم مرا فراموش نمی كند. خیر، می روم. و دیدیم این مرد از روزی كه فوت كرد، روز به روز خداوند بر عزت او افزود. آیا آیت اللّه بروجردی- نعوذباللّه- با خدا قوم و خویشی داشت كه مورد تفضّل و یا عنایت حق باشد؟ ابداً. امدادهای الهی به افراد، به اجتماعات و به بشریت حسابی دارد.

پیغمبر اكرم درباره ی مهدی موعود فرمود: یُبْعَثُ فی اُمَّتی عَلَی اخْتِلافٍ مِنَ النّاسِ وَ زَلازِلَ یَرْضی عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ الْأرْضِ وَ یُقَسِّمُ الْمالَ صِحاحاً. قالوا: «و ما صِحاحاً یا رَسولَ اللّه! » قالَ: یُقَسِّمُ بَیْنَهُمْ بِالسَّوِیَّةِ [1]. خدا هرگز دنیا را بی صاحب نگذاشته است و بی صاحب هم نخواهد گذاشت. آن وقتی كه كار دنیا می كشد به آنجا كه واقعاً بشریت در خطر است، خدا بشریت را به وسیله ی یك بشر نجات می دهد.
[1] منتخب الاثر ، ف 2، ب 1، ح 14.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است