در
کتابخانه
بازدید : 502592تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Expand توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Collapse بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی دیگر در مسیر جاه طلبی و بزرگی و مقام می رود. مگر در این جهت مردم متساوی هستند؟ نه. در اینكه اسكندر مرد بلندهمتی بوده است نمی شود شك كرد.

مردی بود كه این داعیه در سرش پیدا شد كه تمام دنیا را در زیر مهمیز و فرمان خودش قرار بدهد. اسكندر از یك آدم نوكرصفتی كه اساساً حس سیادت و آقایی در او وجود ندارد، حس برتری طلبی در او وجود ندارد، همتش در وجودش نیست، خیلی بالاتر است. نادرشاه و امثال او هم همین طور. اینها را باید گفت روحهای بزرگ، ولی نمی شود گفت روحهای بزرگوار. اسكندر یك جاه طلبیِ بزرگ است، یك روح بزرگ است اما روح بزرگی كه در او چه چیز رشد كرده است؟ شاخه ای كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 625
در این روح رشد كرده چیست؟ وقتی می رویم در وجودش، می بینیم این روح، بزرگ شده است اما آن شاخه ای كه در او بزرگ شده است جاه طلبی است، شهرت است، نفوذ است؛ می خواهد بزرگترین قدرتهای جهان باشد، می خواهد مشهورترین كشورگشایان جهان باشد، می خواهد مسلطترین مرد جهان باشد. چنین روحی كه بزرگ است ولی در ناحیه ی جاه طلبی، تن او هم راحتی نمی بیند. مگر تن اسكندر در دنیا راحتی دید؟ مگر اسكندر می توانست اسكندر باشد و تنش راحتی ببیند؟ مگر نادر، همان نادر ستمگر، همان نادری كه از كلّه ها منارها می ساخت، همان نادری كه چشمها را درمی آورد، همان نادری كه یك جاه طلبیِ دیوانه ی بزرگ بود، می توانست نادر باشد و تنش آسایش داشته باشد؟ گاهی كفشش ده روز از پایش درنمی آمد، اصلاً فرصت درآوردن نمی كرد.

نقل می كنند كه یك شب نادر از همین دهنه ی زیدر از جلوی یك كاروانسرا عبور می كرد. زمستان سختی بود. آن كاروانسرادار می گوید نیمه های شب بود كه یك وقت دیدم درِ كاروانسرا را محكم می زنند. تا در را باز كردم، یك آدم قوی هیكل سوار بر اسب بسیار قوی هیكلی آمد تو. فوراً گفت: غذا چه داری؟ من چیزی غیر از تخم مرغ نداشتم. گفت: مقدار زیادی تخم مرغ آماده كن. من برایش آماده كردم، پختم. گفت: نان بیاور، برای اسبم هم جو بیاور. همه ی اینها را به او دادم.

بعد اسبش را تیمار كرد، دست به دستها و پاها و تن او كشید. دو ساعتی آنجا بود و یك چرتی هم زد. وقتی خواست برود، دست به جیبش برد و یك مشت اشرفی بیرون آورد. گفت: دامنت را بگیر. دامنم را گرفتم. آنها را ریخت در دامنم. بعد گفت:

الآن طولی نمی كشد كه یك فوج پشت سر من می آید. وقتی آمد، بگو نادر گفت من رفتم فلان جا، فوراً پشت سر من بیایید. می گوید تا شنیدم «نادر» ، دستم تكان خورد، دامن از دستم افتاد. گفت: می روی بالای پشت بام می ایستی، وقتی آمدند بگو توقف نكنند، پشت سر من بیایند. (خودش در آن دل شب، دو ساعت قبل از فوجش حركت می كرد. ) فوج شاه آمدند، من از بالا فریاد كردم: نادر فرمان داد كه اطراق باید در فلان نقطه باشد. آنها غرغر می كردند ولی یك نفر جرأت نكرد نرود، همه رفتند.

آدم بخواهد نادر باشد دیگر نمی تواند در رختخواب پر قو هم بخوابد، نمی تواند عالیترین غذاها را بخورد؛ بخواهد یك سیادت طلب، یك جاه طلب، یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 626
ریاست طلب بزرگ ولو یك ستمگر بزرگ هم باشد، تنش نمی تواند آسایش ببیند، بالأخره هم كشته می شود. و هركس در هر رشته ای بخواهد همت بزرگ داشته باشد، روح بزرگ داشته باشد، بالأخره آسایش تن ندارد. اما هیچ یك از افرادی كه عرض كردم، بزرگواری روح نداشتند؛ روحشان بزرگ بود ولی بزرگوار نبودند.

فرق بین بزرگی و بزرگواری چیست؟ فرض كنیم شخصی یك عالم بزرگ باشد و فضیلت دیگری غیر از علم نداشته باشد، یعنی كسی باشد كه فقط می خواهد یك كشف جدید كند، تحقیق جدید كند. این یك فكر و اندیشه ی بزرگ است، یعنی یك اراده ی بزرگ و یك همت بزرگ در راه علم است. آن دیگری یك افزون طلب بزرگ است كه همیشه دنبال ثروت می رود و ثروت برای او هدف است، یك شهوت بزرگ است، یك حرص بزرگ است. دیگری یك رقابت بزرگ است، دیگری یك كینه توزیِ بزرگ است، دیگری یك حسادت بزرگ است، دیگری یك جاه طلبی بزرگ است. تمام اینها خودپرستی های بزرگ هستند. هیچ یك از اینها را نمی شود بزرگواری دانست؛ بزرگی هست ولی بزرگواری نیست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است