در
کتابخانه
بازدید : 502599تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Expand توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Collapse هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اگر ما هجرتهای ظاهری را درنظر بگیریم، این خود مسئله ای است كه آیا برای انسان سفر بهتر است یا حضر؟ (البته مقصود این نیست كه انسان دائم السفر باشد و هیچ وقت حضر نداشته باشد، وطن نداشته باشد. ) آیا برای انسان بهتر است كه همیشه در یك وطن زندگی كند و سفری در دنیا برایش رخ ندهد یا سفر برای انسان مفید است و سفر، خود هجرتی است؟ .

در اسلام به طوركلی سفر ستوده شده است. اگرچه سیاحت به آن معنا كه در دوران گذشته بوده به طوری كه افرادی اساساً مقرّ و جایگاهی نداشته و همیشه از اینجا به آنجا مسافرت می كردند (اگر تشبیه درستی باشد به اصطلاح ما نظیر كولی ها) امر مطلوبی نیست، ولی اینكه انسان در همه ی عمر در یك ده زندگی كند و از ده خود بیرون نیاید و یا در یك شهر زندگی كند و از آن شهر خارج نشود، در كشوری زندگی كند و به كشورهای دیگر سفر نكند نیز روح انسان را ضعیف و زبون بار می آورد.

اگر انسان توفیق پیدا كند كه به مسافرت برود، خصوصاً با سرمایه ای علمی كه در حضر كسب كرده است (زیرا اگر انسان، خام به سفر برود استفاده ای نخواهد كرد) و نادیده ها را ببیند و برگردد، بسیار مؤثر خواهد بود. آن اثری كه سفر روی روح انسان می گذارد، آن پختگی ای كه مسافرت و هجرت از وطن در روح انسان ایجاد می كند، هیچ عامل دیگری ایجاد نمی كند حتی كتاب خواندن. اگر انسان مثلاً در كشورهای اسلامی نرود و بگوید به جای اینكه به اینهمه كشور بروم و مطالعه كنم، كتاب می خوانم، به نتیجه ی مطلوب نخواهد رسید. شك نیست كه كتاب خواندن خیلی مفید است ولی كتاب خواندن هرگز جای مسافرت را- كه تغییر جوّ و محیط دادن و از نزدیك مشاهده كردن است- نمی گیرد. در قرآن آیاتی داریم كه امر به سیر در ارض كرده است: قُلْ سِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ [1]*یاأَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ [2]. *مفسرین تقریباً اتفاق نظر دارند كه مقصود، مطالعه ی تاریخ است ولی قرآن برای مطالعه ی تاریخ، به خواندن كتابهای تاریخی توصیه نمی كند بلكه دعوت به مطالعه ی آثار تاریخی می كند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 607
كه این صادقتر از مطالعه ی كتب تاریخ است، چون سفر است و فایده ی سفر را همراه خود دارد. سفر چیزی است كه غیر سفر جای آن را نمی گیرد. شعری در دیوان منسوب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام هست كه می گوید:

تَغَرَّبْ عَنِ الْاَوْطانِ فی طَلَبِ الْعُلی
وَ سافِرْ فَفِی الْاَسْفارِ خَمْسُ فَوائِد
تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اكْتِسابُ مَعیشَةٍ
وَ عِلْمٍ وَ آدابٍ وَ صُحْبَةِ ماجِد [3]
.

سفر كن، مثل مرغ پابسته نباش كه وقتی به پایش یك لنگه كفش می بندند دیگر نمی تواند تكان بخورد. سفر كن ولی هدف تو از سفر، طلب علوّها و برتریها یعنی طلب فضیلتها و كسب كمالها باشد. و در سفر پنج فایده نهفته است: .

1. تَفَرُّجُ هَمٍّ. همّ و غم، اندوهها از دلت برطرف می شود، تفرّج پیدا می كنی. انسان تا وقتی كه در محیط است، با سوابقی كه در زندگی دارد، خاطراتْ همیشه برای او یادآور غم و اندوه و غصه و گرفتاریهاست. مسافرت كردن و از دروازه ی شهر بیرون رفتن، به طور طبیعی همان است و غم و غصه ها در شهر ماندن همان. پس اولین فایده اش این است كه از همّ و غم ها نجات پیدا می كنید؛ لااقل روح انسان كه زیر سنگینی غم و غصه ها لگدمال می شود، برای مدتی آزاد می گردد.

2. وَاكْتِسابُ مَعیشَةٍ. اگر باهوش باشید می توانید با مسافرت، كسب معیشت كنید.

انسان نباید در معیشتها، در كسب درآمدها، فكرش محدود باشد به آنچه كه در محیطش وجود دارد. چه بسا كه انسان با لیاقتی كه دارد، اگر پایش را از محیط خود بیرون گذاشته و به محیط دیگر برود برایش بهتر باشد، زندگی اش خیلی بهتر شود و رونق بیشتری پیدا كند.

3. وَ عِلْمٍ. غیر از كسب معیشت، كسب علم كنید. هر عالِمی یك دنیایی است.

ممكن است در شهر شما عالمهای بزرگ و درجه ی اولی باشند ولی هر گلی بویی دارد.

عالمی كه در شهر دیگر است، ممكن است از یك نظر در حد عالم شهر شما نباشد ولی او هم برای خود دنیایی دارد. وقتی با دنیای او روبرو شدید، غیر از دنیایی كه داشتید با دنیای علم دیگری نیز آشنا خواهید شد و علوم دیگری به دست خواهید آورد.

4. وَ آدابٍ. همه ی آداب و اخلاقها آداب و اخلاقی نیست كه مردم شهر یا كشور تو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 608
می دانند. وقتی به جای دیگری سفر می كنید، با یك سلسله آداب دیگر برخورد می كنید و احیاناً متوجه می شوید كه برخورد و عادتهای آنها بهتر از عادات مردم شماست، آدابی كه مردم آنجا رعایت می كنند بهتر از آداب مردم شماست. ممكن است یك سلسله آداب و اخلاق در مسافرت بیاموزید. لااقل می توانید آداب آنها را با آداب خود، مقابل یكدیگر بگذارید و مقایسه كنید، قضاوت كنید و آداب خوبتر را انتخاب كنید.

5. وَ صُحْبَةِ ماجِدٍ. غیر از مسئله ی كسب علم، صحبت است. صحبت یعنی همنشینی. در سفر، به همنشینی با مردمان بزرگ توفیق پیدا می كنید. گاهی صحبت با افراد بزرگ، به روح شما كمال می دهد (نه صحبتِ تعلیم و تعلّم است، بلكه منظور همنشینی با آنهاست) .

فی طَلَبِ الْعُلی معنایش این است كه مسافرت كنید و هدفتان از مسافرت این نباشد كه برویم ببینیم گرانترین هتلها را كجا می توان پیدا كرد، بهترین غذاها را كجا می توان خورد، فلان عیّاشی را در كجا می توان انجام داد و از این قبیل. تَغَرَّبْ عَنِ الْاَوْطانِ فی طَلَبِ الْعُلی در طلب فضیلتها و علوّها و رُقاءها و كمالها از وطن دوری كن، و اینهاست كه در اثر هجرت از وطن نصیب شما می شود.
[1] نمل/69.
[2] روم/9.
[3] مستدرك ج /3ص 22.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است