در
کتابخانه
بازدید : 502570تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Expand توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Collapse هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
هجرت یعنی چه؟ اگر بخواهیم هجرت را تعریف كنیم، چگونه باید تعریف كنیم؟ هجرت یعنی دوری گزیدن، حركت كردن، كوچ كردن از وطن، از یار و دیار، همه را پشت سر گذاشتن، برای چه؟ برای نجات ایمان. معلوم است كه چنین چیزی نمی تواند از نظر منطق اسلام محدود به یك زمان معین و به یك مكان معین باشد ولی البته شرایطی دارد. هجرت یعنی دوری گزیدن از خانمان، و از زندگی و از همه چیز دست شستن برای نجات ایمان. پس معنایش این است كه اگر ما در شرایطی قرار گرفته ایم كه ایمانمان در خطر است، ایمان جامعه ی ما در خطر است، اسلام ما در خطر است، امر دایر است كه ما از میان شهر و خانه و لانه، و ایمان یكی را انتخاب كنیم (یا در خانه و لانه ی خودمان بمانیم و ایمانمان یا ایمان دیگران به این وسیله از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 579
دست برود و یا برای اینكه ایمان را نجات بدهیم از خانه و لانه ی خود صرف نظر كنیم) اسلام دومی را انتخاب می كند.

آیه ای در قرآن كریم هست كه این آیه عذر افرادی را كه به اصطلاحِ امروز به جبر محیط متمسّك می شوند، مثل اغلب ما مردم امروز، نمی پذیرد. امروز مسئله ی «جبر محیط» برای بسیاری از مردم یك عذر شده است. از فردی می پرسند: آقا تو چرا این جور هستی؟ یا خانم! تو چرا لخت بیرون می آیی؟ می گوید: دیگر محیط است، محیط اینچنین اقتضا می كند. به آن دیگری می گویند: تو چرا در مجالسی كه شركت در آن مجالس حرام است شركت می كنی؟ نشستن بر سر سفره ای كه در آن شراب نوشیده بشود، ولو برای خوردن نان حلال، حرام است. چرا در چنین مجلسی شركت می كنی؟ می گوید: اوضاع و شرایط اینجا اینچنین اقتضا می كند، چه كنیم، محیط فاسد است. چرا بچه هایت می روند فیلمهای خطرناك می بینند؟ می گوید:

خوب دیگر، محیط است، مگر می شود جلویش را گرفت؟ ! چرا به مسجد نمی روند؟ محیط فاسد است! مسئله ی جبر محیط برای عده ای یك عذر شده است.

از نظر اسلام این عذر به هیچ وجه مسموع نیست. محیط فاسد است، محیط اجازه نمی داد، در این محیط بهتر از این نمی شد عمل كرد، از نظر اسلام عذر غیرمسموع است. یعنی ما در درجه ی اول وظیفه داریم محیط خودمان را برای یك زندگی اسلامی مساعد كنیم ولی اگر محیطی كه در آن هستیم به شكلی است كه ما قادر نیستیم آن را به شكل یك محیط اسلامی و جوّ خودمان را به شكل یك جوّ اسلامی دربیاوریم، و احساس كنیم كه در این جوّ و محیط، ایمان خودمان، ایمان زنمان، ایمان بچه هایمان، نسل آینده مان از بین می رود، اسلام می گوید محیط را رها كن. رها كردن محیط هم لزومی ندارد كه معنایش این باشد كه انسان شهری را رها كند به شهر دیگر برود یا كشوری را رها كند به كشور دیگر برود، بلكه در مورد محله ها هم صدق می كند. در شهرهای بزرگ مانند تهران، نسبت به محله ها صدق می كند؛ یعنی یك محله می تواند اسلامی باشد، جوّش می تواند جوّ اسلامی باشد و بچه ی انسان كه در آن محل بزرگ می شود، تا حدی با آداب و تعالیم و تربیت اسلامی بزرگ می شود. اگر ما منطقه را عوض كنیم و به منطقه ی دیگری برویم، جوّ عوض می شود. مثلاً در بازاریها شاید این مطلب بیشتر از دیگران صدق كند؛ در یك محیط اسلامی زندگی می كنند، مثلاً وسط شهر، جنوب شهر. البته غیر از جنوب شهر هم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 580
بسیاری از محلات جوّ اسلامی دارد، ولی هست در این شهر محله ها و كوچه ها و جوّهایی كه واقعاً اگر انسان زن و بچه اش را به آنجا ببرد، آن همسایه هایی كه بر آنجا احاطه پیدا كرده اند، آن نبودن مسجد در آنجا، اینكه در آنجا چشم زن و بچه به یك زن و مردی كه شعائر اسلامی را رعایت كنند هرگز نمی افتد، مسجدی وجود ندارد، جلسه ی وعظی وجود ندارد، اسم خدایی شنیده نمی شود، اسلامی شنیده نمی شود، برعكس به هر خانه كه نگاه می كنی، صبح یك انسان بیرون می آید در حالی كه یك سگ هم دارد او را بدرقه می كند، در اتومبیلش هم یك سگ هست، آوازی جز آواز موسیقی و لهو و لعب در آنجا شنیده نمی شود، به انسانی جز انسانهایی كه هیچ علامتی از اسلام ندارند انسان برخورد نمی كند، [این امور بر آنها تأثیر می گذارند. ] البته ممكن است در خود آن پدر و مادر چون در جوّها و فضاهای اسلامی بزرگ شده اند تأثیری نكند؛ آنها اگر بیست سال هم آنجا بمانند تغییری نمی كنند یا چندان تغییری نمی كنند، ولی بچه ای كه از دو سالگی چشم باز می كند چنین محیطی را می بیند، به طور قطع و یقین دیگر به صورت یك بچه ی مسلمان بیرون نخواهد آمد.

اینجا تكلیف چیست؟ .

افرادی كه به چنین محله ها می روند، اولین وظیفه ای كه دارند این است كه این محیط را تبدیل كنند به محیط اسلامی. وقتی می روید آنجا و می بینید در اطراف آنجا مسجدی وجود ندارد، كوشش كنید مسجد به وجود بیاورید. مسجدِ تنها هم كاری نمی كند، اینكه مسجدی و نماز جماعتی باشد و خبر دیگری نباشد كاری نمی كند؛ مسجد باشد، جلسه باشد، وعظ باشد، قرائت قرآن باشد، تبلیغ اسلام باشد. اگر چنین كارهایی صورت بگیرد، نه تنها انسان [با هجرت خود] تخلفی نكرده است بلكه سبب تبلیغ و ترویج اسلام شده است. در قدیم الایام این حرفها نبود، شهرها كوچك بود؛ همه ی شهر یك حكم را داشت، آن سر شهر و این سر شهر یك حكم را داشت. اما در شهرهای بزرگی مثل تهران هر محله اش یك حكم مخصوص به خود دارد.

قرآن در این زمینه (هجرت) می فرماید: إِنَّ اَلَّذِینَ تَوَفّاهُمُ اَلْمَلائِكَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی اَلْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اَللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 581
فِیها [1].
گروهی هستند كه وقتی فرشتگان الهی برای قبض روح اینها می آیند، وضع اینها و به اصطلاح امروز پرونده ی اینها را خیلی خراب می بینند. به اینها می گویند: شما در چه وضعی بسر می برید؟ چرا اینچنین؟ ! چرا اینقدر سیاه و تاریك؟ ! آنها از این عذرهایی كه در دنیا برای انسانها ذكر می كنند و به خیال خودشان عذر است می آورند: كُنّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی اَلْأَرْضِ ما یك مردم بیچاره ی دست نارسی بودیم، در یك گوشه ی زمین افتاده بودیم. ما كه دستمان به علم نمی رسید، به عالم نمی رسید، به معلم نمی رسید. ما چه می دانستیم اسلام چیست، حقیقت چیست. كسی به ما چیزی نمی گفت. ما یك جایی بودیم كه دستمان به چیزی نمی رسید. محیط ما فاسد بود، مساعد نبود. آیا فرشتگان این عذر را قبول می كنند و می گویند بسیار خوب، پس شما معذورید، خدا هم شما را عذاب نخواهد كرد؟ آیا می گویند اینكه محیط شما فاسد بوده تقصیر شما نبوده؟ نه، به آنها می گویند: قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اَللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیهاآیا زمین خدا فراخ نبود؟ شما را بسته بودند به همین سرزمین و محیط فاسد؟ آیا همه جای دنیا مانند همین محیط شما بود؟ یا بود در دنیا جایی كه اگر شما به آنجا هجرت و مسافرت و كوچ می كردید، محیط صددرصد مساعد بود؟ چرا این كار را نكردید؟ أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اَللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیهاآیا زمین خدا فراخ نبود؟ آیا نمی توانستید هجرت كنید؟ این محیط فاسد است، محیط دیگر؛ چرا به محیط دیگر نرفتید؟ .

این است كه در اسلام به طوركلی هجرت كردن یعنی خانه و لانه و زندگی را رها كردن، وطن را رها كردن و به جایی رفتن كه در آنجا ایمان نجات پیدا كند، یك مسئله ی اساسی است و حكمش هم برای همیشه باقی است؛ منسوخ نشده و اختصاص به مهاجرین صدر اول ندارد.
[1] نساء/97.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است