در
کتابخانه
بازدید : 502508تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Expand توبه (1) توبه (1)
Collapse توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بنی قُرَیْظه خیانتی به اسلام و مسلمین كردند. رسول اكرم تصمیم گرفت كه كار آنان را یكسره كند. آنها گفتند: ابولُبابه را پیش ما بفرست. او با ما هم پیمان است. ما با او مشورت می كنیم. پیغمبر اكرم فرمود: ابولبابه برو. او هم رفت. با او مشورت كردند، ولی در اثر یك روابط خاصی كه با یهودیان داشت، در مشورتْ منافع اسلام و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 572
مسلمین را رعایت نكرد. جمله ای گفت، اشاره ای كرد كه آن جمله و آن اشاره به نفع یهودیان بود و به ضرر مسلمین. آمد بیرون و احساس كرد كه خیانت كرده است. حالا هیچ كس هم خبر ندارد. قدم كه برمی داشت و به طرف مدینه می آمد، این آتش در دلش شعله ورتر می شد. به خانه آمد ولی نه برای دیدن زن و بچه، بلكه یك ریسمان با خودش برداشت و به مسجد پیغمبر رفت. خودش را با ریسمان، محكم به یك ستون بست و گفت: خدایا! تا توبه ی من قبول نشود، من خودم را از این ستون باز نخواهم كرد. فقط برای خواندن نماز یا قضای حاجت، دخترش می آمد و ریسمان را باز می كرد. مقدار مختصری هم غذا می خورد. مشغول التماس و تضرّع بود: خدایا! غلط كردم، گناه كردم، خدایا به اسلام و مسلمین خیانت كردم، خدایا به پیغمبر تو خیانت كردم، خدایا تا توبه ی من قبول نشود من خودم را از این ستون باز نخواهم كرد تا بمیرم. گفتند: یا رسول اللّه! ابولبابه چنین كرده است. فرمود: اگر پیش من می آمد و اقرار می كرد، من در نزد خدا برایش استغفار می كردم ولی او مستقیم رفت پیش خدا و خدا خودش به او رسیدگی می كند. من نمی دانم دو شبانه روز طول كشید یا بیشتر؛ پیغمبر اكرم در خانه یامّ سلمه بود كه به آن حضرت وحی شد كه توبه ی این مرد قبول است. پیامبر فرمود: امّ سلمه! توبه ی ابولبابه قبول شد. امّ سلمه گفت: یا رسول اللّه! اجازه می دهید كه من این بشارت را به او بدهم؟ فرمود: مانعی ندارد. اتاقهای خانه ی پیغمبر هركدام دریچه ای به سوی مسجد داشت و آنها را دور تا دور مسجد ساخته بودند.

امّ سلمه سرش را از دریچه بیرون آورد و گفت: ابولبابه بشارتت بدهم كه خدا توبه ی تو را قبول كرد. این حرف مثل توپ در مدینه صدا كرد كه خدا توبه ی ابولبابه را قبول كرد.

مسلمین ریختند كه ریسمان را از او باز كنند. گفت: نه، كسی باز نكند. من دلم می خواهد كه پیغمبر اكرم با دست مبارك خودشان مرا باز كنند. گفتند: یا رسول اللّه! ابولبابه خواهشش این است كه شما بیایید با دست مبارك خودتان او را باز كنید.

پیامبر آمد و باز كرد. (توبه ی حقیقی یعنی این. ) فرمود: ابولبابه! توبه ی تو قبول شد.

آنچنان پاك شدی كه مصداقإِنَّ اَللّهَ یُحِبُّ اَلتَّوّابِینَ وَ یُحِبُّ اَلْمُتَطَهِّرِینَ [1]شدی. الآن تو حالت آن بچه ای را داری كه از مادر متولد می شود. دیگر لكّه ای از گناه در وجود تو وجود ندارد. (كسانی كه به مدینه مشرّف شده اند می دانند كه در روی یكی از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 573
ستونهای مسجدالنّبی نوشته شده است: «اُسْطُوانَةُ التَّوْبَة» یا: «اُسْطُوانَةُ اَبی لُبابَة» .

این همان ستون است كه البته آن موقع چوبی بوده ولی محل ستونها تغییر نكرده است. این همان استوانه ای است كه پیغمبر اكرم با دست مبارك خودشان ابولبابه را از آن باز كردند. ) بعد ابولبابه عرض كرد: یا رسولَ اللّه! می خواهم به شكرانه ی این نعمت كه خدا توبه ی مرا پذیرفت، تمام ثروتم را در راه خدا صدقه بدهم. فرمود: این كار را نكن. گفت: یا رسول اللّه! اجازه بدهید دوثلث ثروتم را به شكرانه ی اینكه توبه ام در راه خدا قبول شده صدقه بدهم. فرمود: نه. گفت: اجازه بدهید نصف ثروتم را در راه خدا صدقه بدهم. فرمود: نه. گفت: اجازه بدهید یك ثلث ثروتم را در راه خدا صدقه بدهم. فرمود: مانعی ندارد. اسلام است و همه ی حسابهایش درست؛ چرا می خواهی همه ی ثروتت را صدقه بدهی، چرا می خواهی نصف ثروتت را در راه خدا صدقه بدهی، زن و بچه ات چه كنند؟ یك ثلث را در راه خدا بده، بقیه اش را نگه دار [2] مردی از دنیا رفت و پیغمبر بر او نماز خواند. بعد پرسید: چند تا بچه دارد و چه چیزی برای آنها گذاشته است؟ یا رسول اللّه! مقداری ثروت داشت، اما قبل از مردن همه را در راه خدا داد. فرمود: اگر این را قبلاً به من گفته بودید، من بر این آدم نماز نمی خواندم. بچه های گرسنه را در اجتماع رها كرده است؟ ! .

می گویند اگر می خواهی وصیت كنی كه بعد از من ثروتم را در راه خدا چنین خرج كنند، وصیت به ثلث كن؛ به زاید بر ثلث، وصیت تو نافذ نیست. و حتی فتوای بعضی از علماست كه شخص مریض در آن مرضی كه منتهی به مرگش می شود، اگر بخواهد قبل از موتش بیش از ثلث مالش را در راه خدا بدهد، چون در مرض موت این كار را كرده است ولو نخواسته كه به عنوان وصیت بدهد و به دست خودش این كار را كرده است، باز هم جایز نیست، چرا؟ چون فرمود: فقط ثلث ثروت را.

البته توبه درجات و مراتب دارد و ما نباید مأیوس شویم. من بحث توبه را مخصوصاً در این شبها عنوان كردم كه این شبها، شبهای دعا و عبادت و استغفار است. برادران! در درجه ی اول برای خودتان طلب مغفرت كنید، در درجه ی اول كوشش كنید تا از گناهان گذشته ی خودتان پاك شوید. پاك شدنتان به این است كه پشیمان شوید، تصمیم بگیرید كه دومرتبه تكرار نكنید، تصمیم بگیرید كه حقوق مردم را به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 574
آنها باز گردانید و حقوق خدا را به خدا بازگردانید. واللّه اگر خودتان را پاك كنید، بعد می بینید كه همه ی دعاهایتان مستجاب می شود. «شستشویی كن و آنگه به خرابات خرام» ، توبه كنید.
[1] بقره/222.
[2] سفینة البحار ، ج /2ص 503.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است