در
کتابخانه
بازدید : 502511تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Collapse توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از یك تائب در صحرای كربلا برایتان نام ببرم و عرض آخر من باشد: یك توبه ی مقبول، یك توبه ی بسیاربسیار جدی در كربلا توبه ی حُرّ بن یزید ریاحی است. حر، مرد شجاع و نیرومندی است. اولین بار كه عبیداللّه زیاد می خواهد هزار سوار برای مقابله با حسین بن علی بفرستد، او را انتخاب می كند. او به اهل بیت پیغمبر ظلم و ستم كرده است. گفتم وقتی كه جنایت بزرگ شد، وجدان انسان (اگر وجدان نیمه زنده ای هم باشد) عكس العمل نشان می دهد. حالا ببینید عكس العمل نشان دادن مقامات عالی روح در مقابل مقامات دانی چگونه است؟ راوی می گوید حر بن یزید را در لشكر عمر سعد دیدم در حالی كه مثل بید می لرزید. تعجب كردم. رفتم جلو، گفتم: حر! من تو را مرد بسیار شجاعی می دانستم و اگر از من می پرسیدند اشجع مردم كوفه كیست، من از تو نمی گذشتم. تو چطور ترسیده ای؟ لرزه به اندامت افتاده است. گفت: اشتباه می كنی، من از جنگ نمی ترسم. از چه می ترسی؟ من خودم را در سر دوراهی بهشت و جهنم می بینم، خودم را میان بهشت و جهنم مخیّر می بینم، نمی دانم چه كنم، این راه را بگیرم یا آن راه را؟ اما عاقبت، راه بهشت را گرفت. آرام آرام اسب خودش را كنار زد به طوری كه كسی نفهمید كه چه مقصود و هدفی دارد. همینكه رسید به نقطه ای كه دیگر نمی توانستند جلویش را بگیرند، یكمرتبه به اسب خودش شلاّق زد، آمد به طرف خیمه ی حسین بن علی. نوشته اند سپر خودش را وارونه كرد به علامت اینكه من برای جنگ نیامده ام، برای امان آمده ام.

خودش را می رساند به آقا اباعبداللّه، سلام عرض می كند. اولین جمله اش این است:

«هَلْ تَری لی مِنْ تَوْبَةٍ؟ » [1]آیا توبه ی این سگ عاصی قبول است؟ فرمود: بله، البته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 553
قبول است. كرم حسینی را ببینید! نفرمود آقا این چه توبه ای است؟ ! حالا كه ما را به این بدبختی نشانده ای، آمده ای توبه می كنی؟ ولی حسین این جور فكر نمی كند.

حسین همواره دنبال هدایت مردم است. اگر بعد از آنكه تمام جوانانش هم كشته شدند، لشكریان عمر سعد توبه می كردند، می گفت توبه همه تان را قبول می كنم؛ به دلیل اینكه یزیدبن معاویه بعد از حادثه ی كربلا به علی بن الحسین علیه السلام می گوید: آیا اگر من توبه كنم قبول می شود؟ فرمود: بله، اگر تو واقعاً توبه كنی قبول می شود، ولی او توبه نكرد. حر به حسین علیه السلام گفت: آقا! اجازه بده من بروم به میدان، جان خودم را فدای شما كنم. فرمود: تو مهمان ما هستی، از اسب بیا پایین، چند لحظه ای اینجا باش. عرض كرد: آقا! اگر اجازه بدهید من بروم بهتر است. این مرد خجالت می كشید، شرم داشت، چرا؟ چون با خودش زمزمه می كرد كه خدایا من همان گنهكاری هستم كه برای اولین بار دل اولیای تو را لرزاندم، بچه های پیغمبر تو را مرعوب كردم. چرا این مرد حاضر نشد در كنار حسین بن علی بنشیند؟ چون اندیشید كه درحالی كه من اینجا نشسته ام، نكند یكی از بچه های حسین بیاید و چشمش به من بیفتد و من غرق در شرمندگی و خجالت بشوم.

و لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلیّ العظیم و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطّاهرین.

باسمك العظیم الاعظم، الاعزّ الاجلّ الاكرم یا اللّه. . . اللّهمّ اقض حوائجنا و اكف مهمّاتنا و اشف مرضانا و ارحم موتانا و ادّ دیوننا و وسّع فی ارزاقنا و اجعل عاقبة امورنا خیراً و وفّقنا لما تحبّ و ترضی.

رحم اللّه من قرأ الفاتحة مع الصّلوات
[1] لهوف ، ص 43.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است