در
کتابخانه
بازدید : 502587تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Collapse توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اولاً این را بدانید كه اگر در وجود انسان كاری بشود كه آن عناصر مقدس وجود انسان بكلی از كار بیفتد، یك زنجیرهای بسیار نیرومندی به آنها بسته شده باشد كه نتوانند آزاد بشوند، دیگر انسان توفیق توبه پیدا نمی كند. ولی همان طوری كه در یك كشور آن وقت انقلاب می شود كه عده ای (ولو كم) عناصر پاك در میان مردم آن كشور باقی مانده باشند، در وجود انسان هم اگر عناصر مقدس و پاكی فی الجمله باقی باشند، انسان توفیق توبه پیدا می كند و الاّ هرگز توفیق توبه پیدا نمی كند. حالا در چه شرایطی انسان بازگشت می كند، پشیمان می شود، و اگر خدا را بشناسد به سوی خدا توبه می كند و اگر خدا را نشناسد حالت دیگری پیدا می كند، احیاناً جنون و دیوانگی پیدا می كند، وضع دیگری پیش می آید؟ .

گفتیم توبه عكس العمل است. شما توپی را به دست می گیرید و به زمین می زنید.

توپ از زمین بلند می شود. زدن شما یعنی حركت توپ به طرف زمین كه با نیروی دست شما صورت می گیرد، عمل شماست و بلند شدن توپ از زمین عكس العملی است كه در اثر خوردن توپ به زمین پیدا می شود. پس آن عمل است و این عكس العمل، آن فعل است و این به اصطلاح اعراب امروز «ردّالفعل» ، آن كنش است و این واكنش. توپ را كه شما به زمین می زنید چقدر بالا می رود؟ از یك طرف بستگی دارد به مقدار نیرویی كه در آن فعل به كار می رود یعنی شدت ضربه ی شما، و از طرف دیگر بستگی دارد به چگونگی سطح زمین؛ هر مقدار زمین سفت تر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 542
و صافتر باشد و صلابت بیشتری داشته باشد، عكس العمل بیشتر می شود. پس میزان عكس العمل از یك طرف بستگی دارد به شدت عمل شما و از طرف دیگر به صلابت و صافی آن سطحی كه توپ به آن برخورد می كند.

عكس العمل نشان دادن روح انسان در مقابل معاصی نیز بستگی به دو چیز دارد:

از یك طرف بستگی دارد به شدت عمل یعنی شدت معصیت، شدت ضربه ای كه مقامات دانی روح شما بر مقامات عالی روحتان وارد می كند. هرچه معصیت انسان كمتر و كوچكتر باشد، عكس العمل كمتری در روح ایجاد می كند و هرچه معصیت بزرگتر باشد، عكس العمل بیشتری به وجود می آورد. ولهذا افرادی كه بسیار شقی و قسیّ القلب هستند، در عین اینكه شقی و قسیّ القلب اند اگر جنایتشان خیلی بزرگ و فاحش باشد، همانها را هم می بینید كه روحشان عكس العمل نشان می دهد. شما می بینید خلبان آمریكایی كه می رود آن بمب را روی هیروشیما می اندازد، بعد كه برمی گردد و یك نگاهی به اثر عمل خودش می كند، می بیند یك شهر را به آتش كشیده است، پیر و جوان، زن و مرد، كوچك و بزرگ دارند در یك جهنم سوزان می سوزند. از همان جا وجدانش به جنبش می آید، حركت می كند، ملامتش می كند (درصورتی كه چنین كسانی را از میان قسیّ القلب ها انتخاب می كنند) . برمی گردد به كشور خودش، از او استقبال می كنند، گل به گردنش می اندازند، درجه اش را بالا می برند، حقوقش را زیاد می كنند، عكسش را در روزنامه ها می اندازند، تشویقش می كنند. اما خیانت آنقدر عظیم بوده است، معصیت آنقدر بزرگ بوده است كه وجدان چنین قسیّ القلبی را هم بیدار می كند؛ یعنی آنقدر ضربه بر روح شدید است كه در یك چنین زمینه ی روحی آدم قسیّ القلبی هم باز عكس العمل پیدا می شود.

همین آدم در مجالس كه می نشیند تبسّم می كند، نقل می كند چنین كردم و چنان، اما وقتی كه با خود خلوت می كند، خودش با خودش است، در بستر می خواهد بخوابد، یكمرتبه آن منظره در نظرش مجسم می شود: ای وای، این من بودم كه چنین جنایتی كردم؟ ! ای وای، چه جنایت بزرگی مرتكب شدم! درنتیجه، همین آدم دیوانه می شود و كارش به تیمارستان می كشد، چرا؟ چون جنایت خیلی بزرگ بوده است.

بسربن اَرْطاة، یكی از سرداران معاویه، بسیار مرد قسیّ القلب و عجیبی است.

یكی از سیاستهایی كه معاویه برای مضطر و بیچاره كردن علی علیه السلام انتخاب كرده بود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 543
این بود كه یك مرد جانی نظیر «بُسر» یا «سفیان غامدی» را در رأس یك سپاه می فرستاد داخل مرزهای علی بن ابی طالب و می گفت دیگر به بی گناه و باگناه نگاه نكنید (نظیر همین كاری كه امروز اسرائیل با كشورهای اسلامی انجام می دهد) ، برای مستأصل كردن اینها بروید شبیخون بزنید، به آتش بكشید، با گناه و بی گناه را بكشید، به صغیر و كبیر رحم نكنید، مالشان را ببرید. این كار را می كردند. یك مرتبه همین بسربن ارطاة را فرستاد. او رفت. این طرف رفت، آن طرف رفت، وارد یمن شد، جنایتهای زیادی كرد، از جمله توانست بر بچه های عبداللّه بن عباس بن عبدالمطّلب پسر عموی امیرالمؤمنین كه والی یمن بود دست یابد. دو تا بچه ی صغیر بی گناه را گیر آورد، گردن آنها را زد. چون جنایت خیلی بزرگ بود كم كم وجدان همین آدم قسیّ القلب هم بیدار شد، بعد دچار عذاب وجدان شد. می خوابید، در خواب این جنایت خودش را می دید. راه می رفت، در جلوی چشمش این دو طفل، این دو كودك بی گناه مجسّم بودند و سایر جنایتهایش. كم كم كارش به جنون كشید و دیوانه شد. یك اسب چوبی سوار می شد، یك شمشیر چوبی هم به دست می گرفت و در خیابانها می دوید و شلاّق می زد. بچه ها هم دورش را می گرفتند و هوهو می كردند.

گفتیم عامل دوم عكس العمل نشان دادن روح انسان این است كه سطحی كه ضربه بر آن وارد می شود صاف باشد، صلابت و استحكام داشته باشد یعنی آن وجدان انسانی، آن فطرت انسانی، آن ایمان شخص مستحكم و قوی باشد. در این صورت ولو ضربه كم باشد، عكس العمل نسبتاً زیاد است. ولهذا شما می بینید گناهان كوچك، صغائر گناهان و حتّی اعمالی كه مكروه است و گناه شمرده نمی شود، در وجود مردم با ایمان، مردمی كه روح محكمی دارند و آن فرشته ی معنوی، آن ایمانشان، آن وجدان معنویشان استحكام دارد، محكوم است و عكس العمل ایجاد می كند، اعمالی كه من و شما روزی صدتایش را مرتكب می شویم و هیچ احساس نمی كنیم كه یك عملی انجام داده ایم. پاكان، یك عمل مكروه كه انجام می دهند، روحشان مضطرب می شود و مرتب پشت سر یكدیگر توبه و استغفار می كنند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است