در
کتابخانه
بازدید : 502518تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Collapse توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
علتش این است كه انسان برخلاف آنچه كه خودش خیال می كند، یك شخص نیست. یك شخص واحد است اما یك شخص مركّب نه بسیط؛ یعنی ما كه اینجا نشسته ایم (به همان تعبیری كه در حدیث آمده است) یك جماد اینجا نشسته است، یك گیاه هم اینجا نشسته است، یك حیوان شهوانی هم اینجا نشسته است، یك سَبُع و درنده هم اینجا نشسته است، یك شیطان هم اینجا نشسته است و یك فرشته هم در همین حال اینجا نشسته است. یعنی یك انسان به قول شعرا طُرفه معجونی است كه همه ی خصایص در وجود او جمع است. گاهی آن حیوان شهوانی- كه مظهر آن را خوك می دانند- این خوكی كه در وجود انسان هست، زمام امور را به دست می گیرد و مجال به آن درنده و شیطان و فرشته نمی دهد. یكمرتبه در ناحیه ی یكی از اینها علیه او قیام می شود، تمام اوضاع بهم می خورد و یك حكومت جدید بر وجود انسان حاكم می گردد. انسان گنهكار آن انسانی است كه حیوان وجودش بر وجودش مسلط است یا شیطان وجودش بر او مسلط است یا آن درنده ی وجودش بر او مسلط است؛ یك فرشتگانی، یك قوای عالی هم در وجود او محبوس و گرفتار هستند.

توبه یعنی آن قیام درونی، اینكه مقامات عالی وجود انسان علیه مقامات دانی وجود او- كه زمام امور این كشور داخلی را در دست گرفته اند- یكمرتبه انقلاب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 539
می كنند، همه ی اینها را می گیرند و به زندان می اندازند و خودشان با قوا و جنود و لشكریان خود زمام امور را در دست می گیرند. این حالت و شكل است كه در حیوان و نبات وجود ندارد. همان طور كه عكسش هم هست، یعنی گاهی مقامات دانی وجود انسان علیه مقامات عالی وجود او قیام و انقلاب می كنند، آنها را می گیرند و به زندان می اندازند و زمام امور این كشور را دردست می گیرند.

اگر تجربه كرده باشید، افرادی هستند كه فنّ تربیت را نمی دانند؛ نمی دانند در تربیت، تمام قوایی كه در وجود انسان هست حكمت و مصلحتی دارند. اگر در ما غرایز شهوانی هست، لغو و عبث نیست. ما باید این غرایز شهوانی را در حد احتیاج طبیعی اشباع كنیم؛ یك حدی دارند، یك حقی دارند، یك حظّی دارند، حظّ اینها را به اندازه ی خودشان باید بدهیم. مثل این است كه شما اسبی یا سگی در خانه تان داشته باشید. اگر این اسب را برای سواری یا این سگ را برای پاسبانی می خواهید، این اسب یا سگ احتیاج به خوراك دارد، خوراكش را باید بدهی. حالا یك آدمهای كج سلیقه ای پیدا می شوند كه به خودشان یا به بچه شان كه تحت كفالت تربیتشان است، فشار می آورند. بچه احتیاج به بازی دارد و خود این احتیاج به بازی یكی از حكمتهای پروردگار است. یك مقدار انرژی در وجود كودك ذخیره است كه او فقط به وسیله ی بازی می تواند این انرژی را دفع كند. بچه غریزه ای دارد برای بازی كردن. حالا انسان اشخاصی را می بیند كه می گویند می خواهم بچه ام را تربیت كنم. خوب، چطور می خواهی تربیت كنی؟ نمی گذارد بچه ی پنج شش ساله برود با بچه ها بازی كند، هر مجلسی كه خودش می رود بچه را هم می برد برای اینكه تربیت بشود، جلوی خنده ی او را می گیرد، جلوی خوراك او را می گیرد. یا یك افرادی پیدا می شوند (ما دیده ایم) كه چون خود او مُعَمّم است، یك عبا و عمامه و نعلین تهیه می كند، بچه ی هشت ساله را عمامه سرش می گذارد، عبا به دوشش می اندازد و همراه خودش این طرف و آن طرف می برد. بچه بزرگ می شود در حالی كه احتیاجات طبیعی وجودش برآورده نشده است، همواره به او گفته اند خدا، قیامت، آتش جهنم. تا در سنین بیست وچند سالگی، این قوای ذخیره شده، این شهوتها و تمایلات اشباع نشده یكمرتبه زنجیر را پاره می كند. این بچه ای كه شما می دیدید در اثر تلقین پدر در دوازده سالگی نمازش بیست دقیقه طول می كشید، نماز شب می خواند، دعا می خواند، یكمرتبه می بینید در بیست وپنج سالگی یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 540
فاسق و فاجری از آب درمی آید كه آن سرش ناپیداست. چرا؟ برای اینكه شما به بهانه ی مقامات عالیه ی روح، سایر غرایز او را سركوب كرده اید. البته در غریزه ی بچه خدا بوده است، قیامت و عبادت بوده است، اما شما این غریزه ی خدا و عبادت و اینها را در حالی در این بچه تقویت كرده اید كه جلوی سایر غرایز او را گرفته اید، سایر غرایز او را حبس كرده اید، عصبانی و ناراحت كرده اید، به زندان انداخته اید، حق و حظّ آنها را نداده اید، سهم آنها را نداده اید؛ دنبال فرصتی می گردند. در یك فرصتی كه برایشان پیش می آید، در یك وقت كه بچه فیلمی را تماشا كند یا در مجلسی با یك زن جوان آشنا بشود، همان كافی است كه این نیروهای ذخیره شده ی سركوب شده، یكمرتبه زنجیرها را پاره كند و بكلی تمام آن ساختمانی را كه پدر در وجود او به غلط ساخته است ویران سازد. درست مثل باروتی كه منفجر بشود، منفجر می شود.

توبه، درست عكس این قضیه است. آدمی كه گناه و معصیت می كند و غرق در شهوات و درندگی است، وقتی كه فرشته ی وجودش را اینقدر آزار داد و اشباع نكرد، یكمرتبه فاجعه ای به وجود می آید. آخر من و تو هم انسانیم. ما یك دهان نداریم.

اشتباه می كنی كه خیال می كنی یك دهان داری و از همین یك دهان باید به تو غذا برسد؛ صدها دهان داری (عشق را پانصد سر است و هر سری. . . ) پانصد سر تو داری، پانصد دهان تو داری. از همه ی اینها باید به تو غذا برسد. یكی از این دهانهای تو دهان عبادت است. تو باید روح خودت را به عبادت كردن راضی كنی، یعنی این حق و حظ را باید به او بدهی. تو یك موجود ملكوتی صفات هستی، باید پرواز كنی به سوی آن عالم. وقتی این فرشته را زندانی می كنی، آیا می دانی بعد چه عوارض و ناراحتیهای زیادی دارد؟ یك وقت شما می بینید یك جوان مرفّه، جوانی كه همه ی وسایل برایش فراهم بوده است، به یك بهانه ی كوچك خودكشی می كند. همه می گویند نمی دانیم چرا خودكشی كرد. ای آقا! این موضوع كه خیلی كوچك بود! چرا خودكشی كرد؟ ! نمی داند كه در وجود او نیروهای مقدسی زندانی بوده؛ آن نیروهای مقدس از این زندگی رنج می برده اند، طاقت نمی آورده اند، درنتیجه طغیانی به آن شكل به وجود آمده است. گاهی می بینید شخصی همه چیز دارد و ناراحت است و رنج می برد. گفت:

آن یكی در كنج زندان مست و شاد
وان دگر در باغ، ترش و بی مراد
می بینی در باغ و بوستان زندگی می كند، همه ی وسایل زندگی برایش فراهم است، اما
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 541
ناراحت است، خوش نیست و از زندگی ناراضی است.

راه لذت از درون دان نز برون
احمقی دان جُستن از قصر و حصون
برای اینكه یك لذتهایی هم هست كه از درون انسان باید به او برسد نه از بیرون، و آنها لذتهای معنوی انسان است.

پس توبه عبارت است از عكس العمل نشان دادن مقامات عالی و مقدس روح انسان علیه مقامات دانی و پست و حیوانی انسان. توبه عبارت است از قیام و انقلاب مقدس قوای فرشته صفت انسان علیه قوای بهیمی صفت و شیطان صفت انسان. این ماهیت توبه است. حالا چطور می شود كه این حالت بازگشت و ندامت و پشیمانی برای انسان پیدا می شود؟
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است