در
کتابخانه
بازدید : 502537تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Expand آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Collapse عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Expand توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
شما وقتی به علی بن ابی طالب علیه السلام از یك نظر نگاه كنید، می بینید یك عابد و اول عابد دنیاست به طوری كه عبادت علی میان همه ضرب المثل می شود، آنهم نه عبادتی كه فقط خم و راست بشود، بلكه عبادتی كه سراسر جذبه است، سراسر شور است، سراسر عشق است، سراسر گریه و اشك است.

بعد از اینكه علی از دنیا رفته است، مردی به نام ضرار با معاویه روبرو می شود.

معاویه می داند كه او از اصحاب علی است، می گوید: می خواهم علی را كه با او
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 505
بودی برای من توصیف كنی. خود معاویه از هركس دیگر علی شناس تر بود ولی در عین حال این كار را دوست داشت، چون در ته دلش به علی ارادت داشت و حال آنكه به روی او شمشیر می كشید. بشر یك چنین موجودی است. به علی اعتقاد داشت، همان طوری كه شیطان به آدم اعتقاد داشت، ولی در عین حال از هیچ جنایتی درباره ی او كوتاهی نمی كرد. ضرار یكی از مشاهدی كه علی را دیده بود برای معاویه نقل كرد، گفت: در یك شبی من علی را در محراب عبادتش دیدم «یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیمِ وَ یَبْكی بُكاءَ الْحَزین» مثل آدمی كه مار او را زده باشد، در محراب عبادت از خوف خدا به خود می پیچید و مثل یك آدم غرق در حزن و اندوه می گریست و اشك می ریخت، مرتب می گفت آه آه از آتش جهنم. معاویه گریه اش گرفت و گریست.

همچنین معاویه در برخوردی كه با عدی بن حاتم پیدا كرد، می خواست عدی را علیه علی علیه السلام كه از دنیا رفته بود تحریك كند. به عدی گفت: «اَیْنَ الطُّرَفات؟ » طرَیف و طُرفه و طارف چطور شدند؟ (عدی سه پسر داشت به نامهای طریف، طرفه و طارف كه هر سه در ركاب علی علیه السلام شهید شدند. معاویه می خواست فتنه انگیزی كند، داغ جوانهایش را به یادش بیاورد، بلكه بتواند از او یك كلمه علیه علی علیه السلام اقرار بگیرد) . عدی گفت: همه شان در صفّین در ركاب علی كشته شدند. گفت: علی درباره ی تو انصاف نداد، بی انصافی كرد؛ بچه های خودش حسن و حسین را كنار كشید و بچه های تو را جلو انداخت و به كشتن داد. عدی گفت: من درباره ی علی انصاف ندادم. اگر من انصاف می دادم، نباید الآن علی زیر خاك باشد و من زنده باشم. معاویه كه دید تیرش به سنگ خورده است، گفت: ای عدی! دلم می خواهد حقیقت را برایم درباره ی علی بگویی. عدی، علی علیه السلام را بسیار مفصل توصیف كرد.

خود او می گوید: آخر كار كه شد، یك وقت دیدم اشكهای نجس معاویه روی ریشش جاری شده است. بسیار اشك ریخت. بعد با آستین خود اشكهایش را پاك كرد و گفت: هیهات! زمان و روزگار عقیم است كه مثل علی مردی را بیاورد. ببینید حقیقت چگونه جلوه دارد! .

این از عبادت علی، اما آیا علی فقط اهل محراب بود و در غیر محراب جای دیگری پیدایش نمی شد؟ .

باز علی را می بینیم كه از هر نظر اجتماعی ترین فرد است، آگاه ترین فرد به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 506
اوضاع و احوال مستمندها، بیچاره ها، مساكین و شاكیهاست. درحالی كه خلیفه بود، روزها دِرّه ی خودش یعنی شلاّقش را روی دوشش می انداخت و شخصاً در میان مردم گردش می كرد و به كارهای آنها رسیدگی می نمود. به تجّار كه می رسید فریاد می كرد: اَلْفِقْهُ ثُمَّ الْمَتْجَرُ [1]اول بروید مسائل تجارت را یاد بگیرید، احكام شرعی اش را یاد بگیرید، بعد بیایید تجارت كنید؛ معامله ی حرام نكنید، معامله ی ربوی نكنید. اگر كسی می خواست دیر به دنبال كسبش برود، علی می گفت زود پاشو برو: اُغْدوا اِلی عِزِّكُمْ [2]. این مرد عابد اینچنین بود. اول بار من این حدیث را از مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی شنیدم. یك وقت مرد فقیری، متكدی ای آمده بود به ایشان چسبیده بود و چیزی می خواست. ایشان به قیافه اش نگاه كرد، دید مردی است كه می تواند كار و كاسبی بكند، گدایی برایش حرفه شده است. نصیحتش كرد. از جمله همین جمله ی علی علیه السلام را فرمود، گفت امیرالمؤمنین به مردم فریاد می كرد: اُغْدوا اِلی عِزِّكُمْ صبح زود به دنبال عزت و شرف خودتان بروید، یعنی بروید دنبال كار و كسب و روزی تان. انسان وقتی كه از خود درآمد داشته باشد و زندگی اش را خود اداره كند، عزیز است. كار و كسب، عزت و شرافت است.

این را می گویند نمونه ی یك مسلمان واقعی. در عبادت اول عابد است. در مسند قضا كه می نشیند، یك قاضی عادل است كه یك سر مو از عدالت منحرف نمی شود.

میدان جنگ می رود، یك سرباز و یك فرمانده شجاع است؛ یك فرمانده درجه ی اول كه خودش فرمود: من از اول جوانی جنگیده ام و در جنگ تجربه دارم. روی كرسی خطابه می نشیند، اول خطیب است. روی كرسی تدریس می نشیند، اول معلم و مدرّس است، و در هر فضیلتی همین طور است. این، نمونه ی كامل اسلام است.

اسلام هرگزنُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ را نمی پذیرد كه بگوییم این گوشه ی اسلام را قبول داریم ولی آن گوشه اش را قبول نداریم. انحرافات در دنیای اسلام از همین جا پیدا شده و می شود كه ما یك گوشه را بگیریم و بچسبیم ولی گوشه های دیگر را رها كنیم. به این ترتیب قهراً همه را خراب و فاسد می كنیم. همین طوری كه روش بسیاری از زاهد مسلكان ما در گذشته غلط بود، روش كسانی كه تمام اسلام را در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 507
كتاب مفتاح مثلاً جستجو می كردند، در بیاض [3] و دعا جستجو می كردند غلط بود، روش كسانی هم كه بكلی از دعا و عبادت و نافله و فریضه استعفا داده و فقط می خواهند در مسائل اجتماعی اسلام بیندیشند غلط است.
[1] وسائل الشیعه ، ج /12ص 282، ح 1.
[2] همان، ص 4، ح 10.
[3] كتاب دعا
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است