در
کتابخانه
بازدید : 502527تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Collapse آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Expand توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
انسان یك موجود مركّب است. این حقیقت را نباید فراموش كرد كه در انسان واقعاً دو «من» حاكم است: یك من انسانی و یك من حیوانی، كه من حقیقی انسان آن من انسانی است. و چقدر مولوی این مسئله ی تضاد درونی انسان را عالی در آن داستان معروف «مجنون و شتر» سروده است! انسان واقعاً مظهر اصل تضاد است. در هیچ موجودی به اندازه ی انسان، این تضاد و ضدیت درونی و داخلی حكومت نمی كند.

داستان را این جور آورده است كه مجنون به قصد اینكه به منزل لیلی برود، شتری را سوار بود و می رفت و از قضا آن شتر كرّه ای داشت، بچه ای داشت شیرخوار. مجنون برای اینكه بتواند این حیوان را تند براند و در بین راه معطل كرّه ی او نشود، كرّه را در خانه حبس كرد و در را بست. خود شتر را تنها سوار شد و رفت. عشق لیلی، مجنون را پر كرده بود. جز درباره ی لیلی نمی اندیشید. اما از طرف دیگر، شتر هم حواسش شش دانگ دنبال كرّه اش بود و جز درباره ی كرّه ی خودش نمی اندیشید. كرّه در این منزل است و لیلی در آن منزل، این در مبدأ است و آن در مقصد. مجنون تا وقتی كه به راندن مركب توجه داشت، می رفت. در این بینها حواسش متوجه معشوق می شد، مهار شتر از دستش رها می گردید. شتر وقتی می دید مهارش شل شده، آرام برمی گشت به طرف منزل. یك وقت مجنون متوجه حال خودش می شد، می دید دو مرتبه به همان منزل اول رسیده. شتر را برمی گرداند، باز شروع می كرد به رفتن.

مدتی می رفت. دوباره تا از خود بی خود می شد، حیوان برمی گشت. چند بار این عمل تكرار شد:

همچو مجنون در تنازع با شتر
گه شتر چربید و گه مجنون حُر
میل مجنون پس سوی لیلی روان
میل ناقه از پی طفلش دوان
تا آنجا كه می گوید مجنون خودش را به زمین انداخت:

گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم
ما دو ضد بس همره نالایقیم
بعد گریز خودش را می زند، می گوید:

جان گشاده سوی بالا بالها
تن زده اندر زمین چنگالها
در انسان دو تمایل وجود دارد: یكی تمایل روح انسان و دیگر تمایل تن انسان.

میل جان اندر ترقّی و شرف
میل تن در كسب اسباب و علف
اگر می خواهی جان و روحت آزاد باشد نمی توانی شكم پرست باشی؛
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 456
نمی توانی زن پرست باشی و روحت آزاد باشد، پول پرست باشی و روحت آزاد باشد و درواقع نمی توانی شهوت پرست باشی، خشم پرست باشی. پس اگر می خواهی واقعاً آزاد باشی، روحت را باید آزاد كنی.

چقدر در همین زمینه ما بیانات عجیبی داریم! حدیثی دیدم در شرح نهج البلاغه ی ابن ابی الحدید كه روزی رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به میان اصحاب صفّه [1]رفتند. یكی از آنها گفت: یا رسول اللّه! من در نَفْس خودم این حالت را احساس می كنم كه اصلاً تمام دنیا و مافیها درنظر من بی قیمت است. الآن در نظر من طلا و سنگ یكی است، یعنی هیچ كدام از اینها نمی تواند مرا به سوی خودش بكشد. نمی خواهد بگوید كه استفاده ی من از طلا و از سنگ یك جور است؛ بلكه قدرت طلا و قدرت سنگ در اینكه من را به سوی خودش بكشاند یكی است. رسول اكرم نگاهی به او كرد و فرمود: «اِذاً اَنْتَ صِرْتَ حُرّاً حالا من می توانم به تو بگویم كه مرد آزادی هستی. » پس واقعاً آزادی معنوی خودش یك حقیقتی است.
[1] اصحاب صفّه عده ای از فقرای اصحاب پیغمبر بودند كه از اهل مدینه نبودند، از مهاجرین بودند و ثروتی نداشتند، زن و زندگی نداشتند. پیغمبر اكرم برای اینها اول در داخل مسجد مدینه یك جایی قرار داد ولی بعد دستور الهی رسید كه مسجد جای خوابیدن و این چیزها نیست. پیغمبر اكرم محل آنها را در یك سكویی پهلوی مسجد قرار داد كه الآن هم كسانی كه به مدینه ی طیبه مشرف شده اند می دانند كه در شمال خانه ی حضرت زهرا علیها السلام سكویی هست كه الآن خواجه ها می نشینند. این همان محل اصحاب صفّه است. در میان اصحاب صفّه بسیاری از اكابر و بزرگان بوده اند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است