در
کتابخانه
بازدید : 502649تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand آزادی معنوی (1) آزادی معنوی (1)
Collapse آزادی معنوی (2) آزادی معنوی (2)
Expand عبادت و دعا (1) عبادت و دعا (1)
Expand عبادت و دعا (2) عبادت و دعا (2)
Expand عبادت و دعا (3) عبادت و دعا (3)
Expand عبادت و دعا (4) عبادت و دعا (4)
Expand توبه (1) توبه (1)
Expand توبه (2) توبه (2)
Expand هجرت و جهاد (1) هجرت و جهاد (1)
Expand هجرت و جهاد (2) هجرت و جهاد (2)
Expand هجرت و جهاد (3) هجرت و جهاد (3)
Expand بزرگی و بزرگواری روح بزرگی و بزرگواری روح
Expand ایمان به غیب ایمان به غیب
Expand معیار انسانیت چیست؟ معیار انسانیت چیست؟
Expand مكتب انسانیت مكتب انسانیت
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از این یك درجه بالاتر بیایید. یك نوع دیگر بردگی و آزادی هست كه مربوط به مال و ثروت است. تمام علمای اخلاق، بشر را از اینكه برده ی مال و بنده ی ثروت باشد برحذر داشته اند، تحت همین عنوان كه ای انسان! بنده و برده ی مال دنیا نباش. باز جمله ای دارد علی علیه السلام، می فرماید: اَلدُّنْیا دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرٍّ دنیا برای بشر گذشتنگاه است نه قرارگاه. بعد می فرماید: وَالنّاسُ فیها رَجُلانِ مردم در دنیا دو صنف می شوند:

رَجُلٌ باعَ نَفْسَهُ فیها فَأَوْبَقَها وَ رَجُلٌ ابْتاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَها [1]مردم كه در این بازار دنیا و گذشتنگاه دنیا می آیند دو دسته اند. بعضی می آیند خودشان را می فروشند، برده می كنند و می روند. بعضی دیگر می آیند خودشان را می خرند، آزاد می كنند و می روند.

بشر باز این را هم احساس می كند كه نسبت به مال و ثروت دنیا دو حال
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 453
می تواند داشته باشد: می تواند بنده و اسیر و در قید مال باشد، و می تواند آزاد باشد.

گفت:

بند بگسل، باش آزادای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
بشر می گوید من همان طور كه نباید بنده و برده ی امثال خودم باشم (نه تنم بنده و برده ی امثال خودم باشد و نه روحم) ، نباید روحم بنده و اسیر مال دنیا باشد. در همین جاست كه انسان به یك نكته ی عالیتری برمی خورد، می گوید اصلاً بندگی مال دنیا یعنی چه؟ مگر مال دنیا قدرت دارد كه انسان را بنده ی خودش بكند؟ ! مال دنیا یعنی ثروت. ثروت یعنی چه؟ یعنی طلا، نقره، خانه، ملك، زمین و این جور چیزها.

مگر اینها قدرت دارند كه برده گیری كنند؟ ! من انسانم، زنده ام، آن جماد است، مرده است. مگر جماد و مرده قدرت دارد كه یك زنده را برده ی خودش بكند؟ ! نه. پس حقیقت مطلب چیست؟ .

حقیقت مطلب این است كه آنجا هم كه انسان فكر می كند بنده و برده ی دنیاست، بنده ی مال و ثروت است، واقعاً بنده ی مال و ثروت نیست، بنده ی خصایص روحی خودش است، بنده ی حیوانیت خودش است، بنده ی حرص است، یعنی خودش خودش را برده گرفته است و الاّ پول كه نمی تواند انسان را بنده كند، زمین كه قدرت ندارد انسان را برده كند، گوسفند كه قدرت ندارد انسان را برده كند، ماشین كه قدرت ندارد، جماد است. اصلاً جماد نمی تواند در وجود انسان تصرف كند. وقتی انسان خوب مسئله را می شكافد، می بیند این خودش است كه خودش را برده كرده است.

می بیند یك قوّه ای است در خودش به نام حرص، قوّه ای است به نام طمع، قوّه ای است به نام شهوت، قوّه ای است به نام خشم؛ این شهوت است كه او را برده كرده است، این خشم است كه او را برده كرده است، این حرص است كه او را برده كرده است، این طمع است كه او را برده كرده است، این هوای نفس است كه او را برده كرده است. أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اِتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ [2]. قرآن می گوید: آیا دیدی آن كسی را كه هوای نفس خودش را خدای خودش قرار داده است، بنده ی هوای نفس شده است؟ .

اینجا بشر به حقیقت مطلب پی می برد، می بیند مال و ثروت دنیا در حد ذات خودش مذمّتی ندارد؛ اگر گفته اند از مال دنیا بترس كه تو را برده نگیرد و بنده ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 454
خودش نكند، مال و ثروت نمی تواند مرا بنده كند، این خود من هستم كه خودم را بنده و برده می كنم. می گوید پس خودم را از قید صفات نفسانی پلید آزاد می كنم؛ آن وقت می بینم كه مال دنیا در خدمت من است نه من در خدمت مال دنیا. آن وقت مقام وجودی خودش را می فهمد، این معنا را می فهمد كه قرآن می گوید: هُوَ اَلَّذِی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً [3]اوست خدایی كه آنچه در این زمین است برای شما آفرید.

می بیند پس مال و ثروت بنده و برده ی من است، او در خدمت من است نه من در خدمت او، پس دیگر بخل یعنی چه؟ ! افزون طلبی به خاطر افزون طلبی یعنی چه؟ ! .

بله، انسان خودش اسیر خودش می شود، خودش برده و بنده ی خودش می شود.

انسان دو مقام یا دو درجه دارد: درجه ی دانی، درجه ی حیوانی؛ و درجه ی عالی، درجه ی انسانی. پیغمبران آمده اند كه آزادی معنوی بشر را حفظ كنند، یعنی نگذارند شرافت انسان، انسانیت انسان، عقل و وجدان انسان، اسیر شهوت یا خشم یا منفعت طلبی انسان بشود. این معنی آزادی معنوی است. هر وقت شما دیدید بر خشم خودتان مسلط هستید نه خشم شما بر شما مسلط است، شما آزادید. هر وقت دیدید شما بر شهوت خودتان مسلط هستید نه شهوت شما بر شما، هر وقت شما دیدید یك درآمد غیرمشروع در مقابل شما قرار گرفت و این نفس شما اشتیاق دارد می گوید این درآمد را بگیر، اما ایمان و وجدان و عقل شما حكم می كند كه این نامشروع است، نگیر و بر این میل نفسانی خودتان غالب شدید، بدانید شما از نظر معنوی واقعاً انسان آزادی هستید. اگر شما دیدید یك زن نامحرم دارد می رود و حس شهوت شما، شما را تحریك می كند به چشم چرانی و تعقیب كردن، ولی یك وجدانی بر وجود شما حاكم است كه شما را منع می كند و تا فرمان می دهد فرمانش را اطاعت می كنید، بدانید شما آزادمرد هستید. اما اگر دیدید تا چشم یك چیزی را می خواهد می دوید دنبالش، گوش یك چیزی را می خواهد می دوید دنبالش، دامن یك چیزی را می خواهد می دوید دنبالش، شكم یك چیزی را می خواهد می دوید دنبالش، شما اسیرید، برده و بنده هستید.


[1] همان، حكمت 128، ص 1150.
[2] جاثیه/23.
[3] بقره/29.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است