در
کتابخانه
بازدید : 196963تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای شناخت حافظراههای شناخت حافظ
Expand حافظ، گلی از بوستان معارف اسلامی حافظ، گلی از بوستان معارف اسلامی
Collapse جهان بینی و ایدئولوژی حافظ مطابق ظاهر اشعار او جهان بینی و ایدئولوژی حافظ مطابق ظاهر اشعار او
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
گفتیم كه در پیدایش خلقت، عارف به عشق تكیه می كند نه به علم عنایی و عقل و این حرفها. اینها از آن جهت عقل را می كوبند و عشق را تقدیس می كنند كه (این تعبیری است كه من می كنم، كس دیگر چنین تعبیری نكرده) عقل یك نیروی محافظه كارانه است و عشق یك نیروی انقلابی، یعنی عقل مأموریتش حفظ است، آدم عاقل همیشه می خواهد احتیاط كند، می خواهد خودش را نگه دارد و همه چیز را برای خودش می خواهد. اصلاً كار عقل این است، مثل اینكه در نیروهای اجتماعی می گویند حزب محافظه كار و حزب كارگر (كه معمولاً می گویند انقلابی است) . نیروی عقل یك نیروی محافظه كار است كه حكیم روی آن خیلی تكیه دارد. عشق برعكس است، اصلاً نیرویی است كه می خواهد از خود بیرون بیاید، چه در ذات حق كه می خواهد تجلی كند و چه در مخلوق كه می خواهد به سوی او پرواز كند. این است كه عارف تكیه اش بر نیروی عشق است كه نیروی انقلابی است نه بر نیروی عقل كه نیروی محافظه كارانه است. می گوید عالم را عشق به وجود آورده نه علم و عقل. یكی از بهترین شعرهای حافظ این شعر است:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
وقتی خواست ذاتت تجلی كند عشق پیدا شد یعنی این عشق بود كه ظهور كرد.

«آتش به همه عالم زد» یعنی همه ی اشیاء را عاشق تو كرد.

جلوه ای كرد رخت دید ملَك عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
(بحث آدم را بخوانید ببینید چه می گویند) یعنی وقتی كه ظهور كرد بر همه ی ماهیات و اعیان ثابته، نه در ملك عشق بود [و نه در آسمانها و زمین و كوهها] (إِنّا عَرَضْنَا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 406
اَلْأَمانَةَ عَلَی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا اَلْإِنْسانُ) [1]
، تنها موجودی كه این استعداد را داشت انسان بود.

عقل می خواست كزان شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
به عقل گفتند اینجا جای تو نیست، تو برو عقب.

مدعی خواست كه آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد
من خیال می كنم مقصود از «مدعی» همان عقل یا نفس یا قوای شیطانی و یا این جور چیزها باشد. در غزل دیگری ابتدا می گوید:

پیش از اینت بیش از این اندیشه ی عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره ی آفاق بود
تا به اینجا می رسد:

پیش از این كین سقف سبز و طاق مینا بركشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
باز تقدم عشق بر خلقت و آفرینش را بیان می كند. در این زمینه البته باز مسائلی كه این آقایان گفته اند زیاد است.
[1] احزاب/72
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است