در
کتابخانه
بازدید : 196931تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand راههای شناخت حافظراههای شناخت حافظ
Collapse حافظ، گلی از بوستان معارف اسلامی حافظ، گلی از بوستان معارف اسلامی
Expand جهان بینی و ایدئولوژی حافظ مطابق ظاهر اشعار او جهان بینی و ایدئولوژی حافظ مطابق ظاهر اشعار او
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قبلاً هم عرض كردیم كه یكی از عرفایی كه الهام دهنده ی همه ی نوابغ عرفانی است كه از قرن هفتم به بعد آمده اند، محیی الدین عربی است. محیی الدین عربی خواه ناخواه پدر عرفان اسلامی است و او بود كه تحول عظیم در عرفان اسلامی به وجود آورد.

(در یكی از بحثهای آینده، در عرفان نظری كه بحث می كنیم، قسمتی از آنها را عرض خواهیم كرد) . عرفای بعد از او همه از او الهام گرفته اند. مولوی، حافظ، شبستری و امثال اینها شاگردان مكتب محیی الدین اند بدون شك. محیی الدین شعر هم می گفته و بعضی شعرهایش هم خیلی عالی است نه همه. اصلاً او یك آدمی است كه همان طور كه ما مولوی را می گوییم در قالب شعر نمی گنجد او باز بیشتر در قالب شعر نمی گنجد؛ یك چنین آدم عجیبی است. از جمله یك كتابی، یك عده اشعاری دارد به نام ترجمان الاشواق كه خودش همانها را شرح كرده به نام ذخائر الاعلاق و چاپ شده و در دست است. این اشعار همه اشعار عاشقانه است و با اینكه خودش تصریح می كند كه او برخوردی هم با یك خانم عارفه ای در مكه داشته- كه داستانش را در مقدمه ی آن كتاب و در شرح حال او نقل كرده اند- و آن زن شاگردش بوده و خودش هم در ابتدا تصریح می كند كه این كلماتی كه من می آورم،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 354
از همان زن كنایه می آورم، یعنی مفهوم لفظ و ظاهری كه من دارم می گویم همین زن را دارم می گویم (فكل اسم اذكره فی هذا الجزء فمنها اكنّی و كل دار اندبها فدارها اعنی: من هر اسمی اگر ببرم، سُعاد بگویم، هند بگویم، مقصود اوست، و هر داری را كه من ندبه كنم دار او را قصد كرده ام) ولی در عین حال معنای شعر سمبلیك این نیست كه مثلاً وقتی می گوید شراب، از شراب [چیز دیگر اراده شده ] مثل اینكه ما می گوییم «رأیت اسدا» و از «اسد» مستقیماً رجل شجاع اراده شده؛ نه، از شراب، شراب اراده می شود ولی شراب را وقتی كه توصیف می كند هدفش از توصیف شراب چیز دیگر است، نه اینكه لفظ «شراب» كه می گوید، مجازاً می گوید و بجای لفظ «شراب» باید یك چیز دیگر بگذاریم. در مَجازاتی كه ادبا به كار می برند این طور است كه لفظی را بجای لفظ دیگر به كار می برند كه اگر لفظ اصلی را بگذاریم معنا تغییر نمی كند، ولی در بیان سمبلیك چیز دیگر است و آن این است كه درباره ی یك معنی بحث می كند، این مطلب او ظاهری دارد كه ظاهرش هم درست است، یعنی یك معنایی دارد، ولی روحش [چیز دیگری است و] یك باطن دیگری در كار است. این عین اقتباس از همان كار قرآن است: ظاهر و باطن. «ظاهر و باطن» معنایش این نیست كه لفظ قرآن وضع شده برای معنای باطنی و معنای ظاهری مَجاز است، بلكه به این معنی است كه در آنِ واحد بطون متعدده دارد؛ یك ظاهر دارد و یك باطن؛ اهل ظاهر ظاهرش را می فهمند و اهل باطن باطنش را. بعد می گوید:

و لم ازل فیما نظمتها فی هذا الجزء علی الایماء علی الواردات الالهیة و التنزلات الروحانیة و المناسبات العلویّة جریا علی طریقتنا المثلی فانّ الاخرة خیر لها من الاولی .

و بعد می گوید خود آن خانم هم می دانست: «و لعلمها (رضی اللّه عنها) بما الیه اشیر و لا ینبّهك مثل خبیر و اللّه یعصم قارئ هذا الدیوان من سبق خاطره الی ما لایلیق بالنفوس الابیّة. » او خودش هم می دانست و مبادا كسی كه این دیوان را می خواند خیال كند كه مقصود ما فقط همین معنای ظاهری بوده.

بعد می گوید دیوان من كه منتشر شد بعضی از علما نقد كردند، ایراد گرفتند، شاید بعضی از فقها تفسیق و تكفیر كردند. وقتی كه مقصود اصلی را برای او شرح
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 355
دادم او توبه كرد: «فلما سمعه ذلك المنكر تاب الی اللّه سبحانه تعالی و رجع عن الانكار علی الفقراء» وقتی كه آن منكر شرح مرا شنید توبه كرد از اینكه بر فقرا انكار كند «و ما یأتون به فی اقاویلهم من الغزل و التشبیب» اینكه آنها در غزلیاتشان تشبیب می كنند كلیت دارد. «تشبیب» یعنی مطلب خودشان را به نام یك معشوق و یك محبوب آغاز می كنند ولی هدف چیز دیگری است. مثلاً قصیده ی بُرده كه از بوصیری است و از عالی ترین و پرسوزترین و با اخلاص ترین قصایدی است كه در اسلام گفته شده، چگونه شروع می شود؟ با غزل شروع می شود. یك مقدماتی دارد، هفت هشت قسمت است و بعد وارد مدح رسول اكرم می شود و خیلی قصیده ی عالی و عجیبی هم هست، ولی چگونه شروع می كند:

أمِنْ تَذْكُرُ جیرانَ بِذی سَلَم
مَزَجْتُ دَمْعاً جَری مِنْ مُقْلَةٍ بِدَمِ
أمْ هَبَّتِ الرّیحُ مِنْ تِلْقاءِ كاظِمَة
وَ اَوْمَضَ الْبَرْقُ فِی الظَّلْماءِ مِنْ اِضَمِ
مثل كسی كه درباره ی یك معشوق ظاهری دارد حرف می زند. همین شعرای خودمان كه بعدها مدح حضرت امیر و حضرت امام حسین و. . . را گفته اند، اول از زلف و رخ و این حرفها می گویند، بعد وارد مدح علی می شوند. معلوم می شود همان وقت رایج بوده كه عرفا غزل می گفته اند و تشبیب می كرده اند ولی مقصودشان چیز دیگر بوده. بعد خودش این شعر را می گوید (و می گوید برای اینكه از مقصود ما آگاه بشوند) :

كُلَّما اَذْكُرُهُ مِنْ طَلَلٍ [1]
اَوْ رُبوعٍ اَوْ مَقامٍ [2]كُلَّما
وَ كَذا اِنْ قُلْتُ «هی» اَوْ قُلْتُ «هُو»
اَوْ «هُمُ» اَوْ «هُنَّ» جَمْعاً اَوْ «هُما» [3]
وَ كَذا اِنْ قُلْتُ قَدْ اَ نْجَدَنی
قَدَرٌ فی شِعْرِنا اَوْ اَتْهَما [4]
وَ كَذا السُّحْبُ اِذا قُلْتُ بَكَتْ
وَ كَذَا الزَّهْرُ اِذا مَا ابْتَسَما. . . [5]
اَوْ نِساءٌ كاعِباتٌ نَهَدَتْ
طالِعاتٍ كَشُموسٍ اَوْ دُمی [6]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 356
كُلَّما اَذْكُرُهُ مِمّا جَری
ذِكْرُهُ اَوْ مِثْلُهُ اِنْ تَفْهَما
مِنْهُ اَسْرارٌ وَ اَنْوارٌ جَلَتْ
اَوْ عَلَتْ جاءَ بِها رَبُّ السَّما [7]
لِفُؤادی اَوْ فُؤادِ مَنْ لَهُ [8]
مِثْلُ مایی مِنْ شُرودِ الْعُلَما [9]
صِفةٌ قُدْسِیَّةٌ عِلْوِیَّةٌ
اِعْلَمَتْ اَنَّ لِصِدْقی قَدَما
فَاصْرِفِ الْخاطِرَ عَنْ ظاهِرِها
وَ اطْلُبِ الْباطِنَ حَتّی تَعْلَما

[1] یادگارهای محبوب، خرابه هایی كه از منزل محبوب باقی مانده.
[2] ربوع و مقام یعنی منازل.
[3] هُوَ می گویم، هِیَ می گویم، هُمْ می گویم، هُنَّ می گویم، هرچه می گویم.
[4] اگر اسم نجد می برم، اسم تهامه می برم.
[5] از گریه ی ابر سخن می گویم، از خنده ی شكوفه سخن می گویم.
[6] یا از زنان كاعب- یعنی «پستان برآمده» - و از زنانی كه مانند خورشید طلوع می كنند می گویم.
[7] می خواهد بگوید اینها اسرار و الهاماتی است كه بر قلب من وارد شده و من به این صورت اینها را تجسم كرده ام. حالا چرا اینها به این صورت گفته اند، بعد در این باره بحث می كنیم.
[8] آن واردات بر قلب من وارد شده یا بر قلب كس دیگر.
[9] آنانی كه مثل من از علماء باللّه اند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است