در
کتابخانه
بازدید : 196964تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse راههای شناخت حافظراههای شناخت حافظ
Expand حافظ، گلی از بوستان معارف اسلامی حافظ، گلی از بوستان معارف اسلامی
Expand جهان بینی و ایدئولوژی حافظ مطابق ظاهر اشعار او جهان بینی و ایدئولوژی حافظ مطابق ظاهر اشعار او
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اولین فرضیه درباره ی دیوان حافظ این است كه حافظ در دیوانش صرفاً یك شاعر است به تمام معنی كلمه ی شعر و شاعر، یعنی یك هنرمند است؛ حافظ در دیوان خودش هیچ هدفی نداشته جز اینكه می خواسته است یك شاهكار هنری به وجود بیاورد. هنرمند وقتی كه می خواهد یك شاهكار هنری به وجود بیاورد تمام همتش این است كه از چه موادی و برای چه هدفی یك شاهكارِ بهتر می شود به وجود آورد. او دیگر لازم نیست به آن ماده اعتقاد داشته باشد، [نگاه می كند] چه به درد كارش می خورد. یك مجسمه ساز هدفش این است كه یك مجسمه ی عالی بسازد، آنگاه دنبال سوژه می گردد. چه برای سوژه خوب است؟ و از چه ماده ای می شود ساخت؟ با گچ بهتر می شود ساخت یا با فلز و یا با سنگ؟ در مدرسه ی سپهسالار شخصی به نام بهلول هست، بهلول معروف. برای این نقاشها بهترین سوژه این جناب بهلول است، خیلی قیافه ی خوبی است كه نقاشی اش را بخواهند بكشند یا مجسمه اش را بخواهند بریزند. حالا اگر كسی بیاید مجسمه ی بهلول را بریزد، آیا این علامت ارادت فوق العاده ای است كه به بهلول دارد؟ نه، هنرمند دنبال سوژه و موضوع می گردد كه هنر خودش را به بهترین وجهی ظاهر كند.

شعر، خودش هنر است. ارسطو هم شعر را اول جزو منطق نشمرده بود، خطابه و شعر از «صناعات خمس» را جزو فنون یعنی جزو هنرها آورد، منتها بعد گفتند همه ی اینها جزو هنرهاست، هم علم است هم هنر، و لهذا اسم «صناعات خمس» گذاشتند، اینها صنعت است و هنر. در اینكه حافظ فوق العاده هنرمند است و شاعر به تمام معنی كلمه، یعنی از نظر هنری به تمام معنی كلمه شاعر است، و یك هنرمند فوق العاده مقتدر است، احدی بحث ندارد. این فرضیه می گوید حافظ یك هنرمند است و دیوان شعر او را هم از نظر محتوا نباید جدی گرفت، هیچ جایش را، نه آنجایی كه دم از می و معشوق و این حرفها می زند و نه آنجایی كه دم از خدا و عرفان و سلوك می زند، هردو برای حافظ سوژه هستند و بس، او بابایی بوده هنرمند، و هنرمند عاشق هنرش است و دنبال سوژه می گردد، خصوصاً كه از قدیم گفته اند: «اَحْسَنُ الشِّعْرِ اَكْذَبُهُ» . اصلاً شعر با دروغ درست شده. آن شعری هم كه قرآن نهی می كند و پیغمبر فرمود: «لَئَنْ یُمْلَأَ بَطْنُ الرَّجُلِ قَیْحاً خَیْرٌ مِنْ اَنْ یُمْلَأَ شِعْراً» همین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 342
شعری است كه محتوایش تخیل محض باشد. بعد هم فرمود: «اِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِكْمَةً» [1]بعضی اشعار هم حكمت است. ولی اساس شعر [تخیل است. ] در منطق هم شعر را به عنوان یك موضوع تخیل و یك امر تخیلی [می شناسند، ] یعنی به نظم كار ندارند، كه حالا خودش تعریف خاصی دارد.

اگر این جور باشد، از دیوان حافظ چیزی راجع به شخصیت حافظ نمی شود استنباط كرد.

داستانی نقل می كنند كه فرزدق یك وقتی در ضمن اشعارش این شعر را گفت:

فَبِتْنَ بِجانِبَیِّ مُصَرَّعاتٌ
وَ بِتُّ اَفَضُّ اَغْلاقَ الْخِتامِ [2]
.

دارد وصف می كند یك عده زنهایی را كه با آنها بسر می برده. خلیفه ی وقت گفت: تو در این شعرها اقرار به زنا كرده ای، باید حد بر تو جاری شود (چون می گوید این جماعت نسوان در دو طرف من راحت خوابیده بودند، كار من هم تا صبح جز قفل بسته باز كردن چیز دیگری نبود. ) فرزدق گفت: «اِنَّ كِتابَ اللّهِ یَدْرَءُ عَنَّا الْحَدَّ» قرآن حد را از من برداشته. گفت: چطور؟ گفت: خداوند متعال می فرماید: وَ اَلشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ اَلْغاوُونَ. `أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی كُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ. `وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ [3]كار شاعر این است كه كارِ نكرده را توصیف كند [4]. به خود حافظ هم چنین اعتراضاتی كرده اند.

می گویند حافظ گفت:

اگر آن ترك شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
این فقط در منطق یك شعر درست است كه یك شاعر آسمان جُل بگوید: «به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را» . امیرتیمور به او گفت: این حرفها چیست كه می گویی؟ من این همه جان كنده ام تا سمرقند و بخارا را فتح كرده ام، تو به یك خال سیاه می بخشی؟ گفت: این همه بخشش كرده ام كه حالا چیزی ندارم و این جور جلنبر هستم! البته این افسانه است كه به او نسبت می دهند؛ می گویند با امیرتیمور ملاقات نكرده.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 343
زبان، زبان شعر است و زبان، زبان هنرمند است.

یك داستان واقعی مطیع الدوله ی حجازی در كتاب آینه [5] نقل می كند كه یك بیچاره ای كه آثار شاعر بلژیكی [6]را خوانده بود و مجذوب تخیلات لطیف و انسانی و اخلاقی او شده بود [7]، از فلان كشور بار سفر بست كه برود به ملاقات او.

رفت ملاقات كند، یك خانم سكرتری داشت، گفت او ملاقات نمی دهد. گفت من از راه دور آمده ام، چندین كشور را طی كرده ام، می خواهم چند دقیقه استاد را زیارت كنم. هرچه این زن بدبخت گفت آقا برگرد، وقت ندارد، دید نمی شود (آن زن می دانست چه خبر است) . تا آخر از بس او اصرار كرد، هرجور بود یك وقتی برایش گرفت. آن شخص می گوید كه رفتم، تا در اتاق را باز كردم یك وقت دیدم یك آدم بدتركیب بدهیكلی با اخمهای درهم كشیده آمد بیرون و گفت از جان من چه می خواهی؟ ! برو گم شو! و از این حرفها؛ عكس تمام آن چیزهایی كه من در آثارش خوانده بودم. مات و مبهوت ماندم. بعد آمدم به آن زن گفتم: این همان است كه این همه آثار می نویسد؟ ! گفت: بله. گفتم: همان است كه این همه چیزهای خوب و زیبا نوشته است؟ ! گفت: بله. گفتم: من كه باور نمی كنم. آن زن انگشترش را درآورد، گفت: این انگشتر من چگونه انگشتری است؟ خیلی زیباست؟ گفتم: بله.

گفت: آیا چون این خیلی زیباست، دلیل بر این است كه انگشترساز هم خیلی زیباست؟ گفتم: نه. گفت: آخر این هنر است، ممكن است او خیلی آدم بدتركیب بداخلاقی باشد از هرجهت، ولی این هنر را هم دارد كه انگشتر زیبا می سازد.

نویسنده فقط هنرمند است، هنرش این است كه یك اثر زیبایی خلق كند، این كه دلیل نمی شود كه خودش زیبا باشد، تو اشتباه كرده ای.

عده ای درباره ی حافظ چنین اعتقادی دارند.

این مطلب را نمی شود با دلیل و برهان رد كرد. معنایش این است كه ظاهر كلام حافظ در هیچ مقوله ای حجت نیست. این را نمی شود قبول كرد، البته نمی شود هم رد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 344
كرد؛ با دلیل و برهان نمی شود رد كرد، ولی كسی هم كه آشنا با دیوان حافظ باشد نمی تواند این حرف را قبول كند كه آن اشعار عرفانی حافظ را یك شاعر كه صرفاً هنرمند بوده و اساساً واقف به رموز عرفان و سیر و سلوك و معنویت و اینها نبوده [سروده است ] و او توانسته چنین اثر جاویدانی خلق كند كه بعد از هفتصدسال اشكها را در خلوتهای شب جاری كند.

عرض كردم این، برهان نیست، ولی برای خود من شخصاً هیچ وقت چنین چیزی قابل قبول نیست. دلیلش هم این است كه امروز چرا حافظی به وجود نمی آید؟ آیا دیگر قریحه ها خشك شد، كه حافظی نباشد، سعدی ای نباشد، جامی ای نباشد؟ دلیل ندارد قریحه ها خشك شده باشد؛ روحها در مسیر دیگری است، یعنی روح حافظ دیگر وجود ندارد كه اثری مثل حافظ و حتی مثل جامی به وجود نمی آید. این دیگر یك امر شخصی است و «اَلْمَرْءُ مَخْبُوٌّ تَحْتَ لِسانِهِ» در اینجا كاملاً مشهود است؛ همان طور كه خود قرآن كریم- كه گفتیم عده ای حافظ را سومِ قرآن و صحیفه قرار می دهند از نظر مناجاتها و راز و نیازهاشان- اثر خودش را در دنیا روی زیبایی اش دارد، ولی یك زیبایی ای كه از یك افق مافوق بشری برخاسته، و چقدر قرآن روی این موضوع تكیه می كند! اعجاز قرآن این است.

وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی اَلرَّسُولِ تَری أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ اَلدَّمْعِ مِمّا عَرَفُوا مِنَ اَلْحَقِّ [8]. إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ اَلَّذِینَ إِذا ذُكِرَ اَللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ [9]. إِذا ذُكِرَ اَللّهُ وَحْدَهُ اِشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ اَلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ [10]. اَللّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ اَلْحَدِیثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ اَلَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ [11].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 345
این دیگر یك امر ساختگی نبود. پیغمبر اگر یك هنرمند می بود نمی توانست چنین كاری را خلق كند. امام زین العابدین اگر فقط یك هنرمند می بود، محال بود اثر جاویدی مثل صحیفه خلق كند. یك هنرمند هرچه فصیح باشد، هرچه بلیغ باشد، محال است بتواند دعای كمیل خلق كند. به عقیده ی من: و همین طور یك آدمی كه روحش روح سوخته و عرفان نباشد، خودش متأثر نباشد، امكان ندارد كه یك چنین آدم بی خاصیت- نمی خواهم بگویم یك آدم فاسق فاجر، نه، یك آدم عادی، یك ملای معمولی، یك مدرس شرح مطالع [12] و استاد كشّاف و از این حرفها- غزلی در این حد بگوید:

طفیل هستی عشق اند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بكوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش
كه بنده را نخرد كس به عیب بی هنری
می صبوح و شكر خواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی كوش و گریه ی سحری
تا آخرش، كه یكی از آن برازنده ترین غزلیات حافظ است. چنین چیزی امكان ندارد، اینها حرف مفت است. ولی عرض كردم كسی بخواهد با دلیل و برهان بگوید چنین چیزی نیست، [مشكل است. ] بعلاوه با این همه صراحتی كه این مرد دارد می گوید، دیگر نمی شود كاری كرد. این یك فرضیه.

خوشبختانه این فرضیه امروز در زمان ما طرفدار ندارد كه ما خیلی بخواهیم یقه برای آن پاره كنیم. امروز نمی گویند كه حافظ یك هنرمند محض بوده. از بعضی گفته های همین آقای انجوی شیرازی این حرف برمی آید كه حافظ یك مردی بود كه از زمان خودش رنجیده بود و چون از عصر خودش و مردم و محیطش رنجیده بود به هنر خودش پناه آورده بود؛ ولی او هم به این شدت نمی خواهد این حرف را بزند.


[1] بحارالانوار ، ج /79ص 290
[2] دیوان فرزدق ، ج /2ص 836، چاپ و تحقیق عبداللّه الصاوی، قاهره 1936.
[3] شعرا/224- 226
[4] كشكول شیخ بهایی، ج /4ص 9
[5] ص 93- 100
[6] ظاهراً نظرش به موریس مترلینگ است. [ولی به نظر می رسد كه نظر نویسنده به موسیو پیرلاتوش بوده است. ]
[7] مترلینگ خیلی شاعر است، در نثر خودش هم شاعر است، یعنی نثرش هم شاعرانه است. او واقعاً شاعر است و فیلسوف نیست.
[8] مائده/83
[9] انفال/2
[10] زمر/45
[11] زمر/23.
[12] همان طور كه گفته اند حافظ شرح مطالع تدریس می كرده.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است