در
کتابخانه
بازدید : 196968تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse راههای شناخت حافظراههای شناخت حافظ
Expand حافظ، گلی از بوستان معارف اسلامی حافظ، گلی از بوستان معارف اسلامی
Expand جهان بینی و ایدئولوژی حافظ مطابق ظاهر اشعار او جهان بینی و ایدئولوژی حافظ مطابق ظاهر اشعار او
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قسمت دوم، عرفان نظری است. عرفان نظری یعنی جهان بینی عرفانی، بینش عرفانی، یعنی آن نظری كه عارف و عرفان درباره ی جهان و هستی دارد كه به طور مسلّم با نظر هر فیلسوفی مختلف و متباین است، تا چه رسد به غیرفیلسوف؛ یعنی طبقه ی عرفا یك جهان بینی خاصی دارند كه با سایر جهان بینی ها متفاوت است. این بخش از عرفان، نظر است درباره ی خدا، هستی، اسماء و صفات حق، و درباره ی انسان.

از جنبه ی نظری اظهارنظر كردن، در واقع این است كه خدا در نظر عارف چگونه توصیف و شناخته می شود و انسان در نظر عارف چگونه است، عارف در انسان چه می بیند و انسان را چه تشخیص می دهد.

پایه گذار بینش عرفانی- كه بعضی از آن به «عرفان فلسفی» تعبیر می كنند- یعنی آن كه عرفان را به صورت یك فلسفه و یك بیان و یك بینش درباره ی هستی و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 328
وجود درآورد، البته به طور متفرقه در كلمات عرفا كم و بیش از صدر اسلام پیدا می شود، ولی آن كسی كه عرفان را به صورت یك علم درآورد و به اصطلاح متفلسف كرد و به صورت یك مكتب درآورد و در مقابل فلاسفه عرضه داشت و فلاسفه را در واقع تحقیر و كوچك كرد و روی فلسفه اثر گذاشت و فلاسفه ای كه بعد از او آمدند چاره ای نداشتند جز اینكه به نظرهای او بااعتنا باشند، بدون شك «محیی الدین عربی» است. پدر عرفان نظری اسلامی محیی الدین عربی آن اعجوبه ی عجیب روزگار است.

محیی الدین در عرفان عملی نیز قدم راسخ داشته است، یعنی اصلاً از اول عمرش یك مردی بوده كه اهل ریاضت و مجاهده بوده است. (البته ما الآن داریم توصیف می كنیم و كار نداریم كه محیی الدین یا حافظ حرفشان درست است و معصوم اند یا جایزالخطا هستند؛ مسلّم این حرفها مطرح نیست، ما داریم بیان می كنیم كه اینها چه دارند می گویند. ) محیی الدین اول كسی است كه عرفان را متفلسف كرد یعنی به صورت یك مكتب منظم درآورد، و اصلاً این مسئله ی «وحدت وجود» كه محور عرفان است- و حتی در عرفان عملی هم همین طور است، كه حالا یك بحثی درباره ی آن هست، چون آن توحیدی كه عارف آخرش به آن می رسد همان وحدت وجود است در عرفان عملی- و این وحدت وجودی كه در عرفان نظری بیان شد، اول بار توسط محیی الدین عربی بیان گردید و او بود كه شاگردهای عظیم و بزرگی تربیت كرد و هركس هم كه از آن زمان به بعد آمده ریزه خوار محیی الدین است بدون شك، و اصلاً این مرد یك شور و غوغای عرفانی در جهان اسلام بپا كرد.

این مرد از نظر نژاد عرب است، یعنی طائی اندلسی است، به او می گویند «محیی الدین عربی طائی حاتمی اندلسی» ؛ «عربی» می گویند چون عرب است، «طائی» می گویند چون از قبیله «طی» است، «حاتمی» می گویند چون از اولاد عدی بن حاتم است، نسلش به حاتم طائی می رسد، و «اندلسی» می گویند چون ساكن در اندلس بود. در آن وقت اندلس اندلس اسلامی بود و این اندلس اسلامی چه مركز بزرگی بوده است برای تمدن و فرهنگ اسلامی در هر قسمتی، چه ادبیات، چه فلسفه، چه عرفان، چه طب، چه ریاضیات، و چه اشخاص بسیار بزرگی به وجود آورده و چه سرنوشت غم انگیزی هم دارد كه عجیب است، و به چه جبری
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 329
مسیحیها آمدند آنجا را احتلال كردند و از آن به بعد هم دیگر این اسپانیا روی سعادت ندید، كه الآن هم دیكتاتوری ترین مركزهای دنیا همین اسپانیای جناب فرانكو است.

این مرد مسافرتهای زیادی به دنیای اسلام كرد؛ اولاً سالهای زیاد مجاور مكه بوده و مجاورت مكه و بیت اللّه الحرام و مجاورت قبر مقدس پیغمبر اكرم، جزء چیزهایی بوده كه عرفا برای خودشان لازم می دانسته اند كه یك مدتی در این مكانها باشند و مجاور باشند و برای مجاورت این مكان یك آثار خاصی قائل بودند؛ نه تنها عرفا، غیرعرفا هم همین جور؛ شما می بینید زمخشری اهل ماوراء النهر است، اهل شمال ایران قدیم، یعنی اهل سرزمین شوروی فعلی، سرزمین بسیار سردسیر؛ از آنجا حركت می كند می آید سالهای زیاد مجاور سرزمین داغ مكه می شود، كه من تعجب می كنم یك آدمی كه عادتش بوده كه در سرزمینهای سرد زندگی كند، این چه ایمانی بوده و این چه شوری بوده كه سالیان دراز این مرد را مجاور بیت اللّه الحرام می كند كه ملقب می شود به «جاراللّه» و در تفسیر كشّاف در یكی از آیات سوره ی عنكبوت می گوید شما اثر مكانها را غافل نباشید و هركسی كه سالها مجاور خانه ی كعبه باشد می فهمد كه یك آثار معنوی در این مجاورت هست كه در غیر آن جا نیست. یا همین مجدالدین فیروزآبادی شیرازی صاحب قاموس ، سالها مجاور مكه بوده.

غرضم این است كه اختصاص به عرفا ندارد و غیرعرفا هم از ادبا، فقها، شیعه، سنی [چنین بوده اند. ] شما می بینید امین استرآبادی سالها می رود در مكه و مدینه مجاور می شود و فوائدالمدنیّه می نویسد، بحرالعلوم سالها مجاور در مكه بوده است.

محیی الدین هم سالها در مكه مجاور بوده و فتوحات خودش را- كه از یك نظر بزرگترین كتاب عرفانی است- در مكه نوشته است و به همین مناسبت فتوحات او فتوحات مكیه نامیده می شود. با سهروردی معروف (یعنی شیخ شهاب الدین سهروردی مقتول، صاحب حكمة الاشراق ، كه اینها معاصر هستند) در مكه ملاقات كرده است و می گویند كه اینها ساعتها با یكدیگر در خانه كعبه ملاقات داشتند و به احتمال بسیار قوی- كه این جهت بیشتر مورد غفلت است- جناب سهروردی حكمت ذوقی و اشراقی را بیشتر تحت تأثیر محیی الدین عربی بوده است تا دیگران. غرض اینكه محیی الدین حتی در حكمت اشراقی اسلامی هم اثر فراوان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 330
داشته. می گویند وقتی از هم جدا شدند، از شیخ اشراق پرسیدند این مرد را چگونه دیدی؟ گفت: دریایی بی پایان؛ از محیی الدین پرسیدند سهروردی را چگونه دیدی؟ گفت: مرد صالحی بود.

محیی الدین شاگردان زیادی داشته است كه این كتب عرفانی علمی را اینها نوشته اند، از قبیل صدرالدین قونوی. صدرالدین قونوی ضمناً [پسر خوانده اش ] یعنی پسرزنش هم هست. با مادر او ازدواج كرد و او شاگرد و مرید فوق العاده ی وی بوده و در واقع شارح گفته های محیی الدین، صدرالدین قونوی است.

ابن فارض مصری در میان شعرای عرب نظیر حافظ ماست؛ یعنی دیوان ابن فارض در شعر عربی نظیر دیوان حافظ است، با یك تفاوت كه آنهایی كه اهل فن اند مدعی هستند كه حافظ از نظر لطف و ظرافت بالاتر است از ابن فارض ولی ابن فارض از نظر مقامات عرفانی بالاتر است از حافظ، یعنی چیزهایی را از مقامات عرفانی، او منعكس كرده است كه حافظ در آن موضوعات سكوت كرده و در حافظ چیزی منعكس نیست. ابن فارض خیلی فوق العاده است، عمر زیادی هم نكرده، آن طور كه تاریخ می نویسد، 56 سال بیشتر از عمرش نگذشته كه فوت كرده است. او هم گاهی در مكه بوده و گاهی در مصر. در كوههای مكه می رفت گردش می كرد، تنها و تحت تأثیر حالات عرفانی خودش بود، و در مصر همین طور، و می گویند در مكه بود با مصر مغازله می كرد، در مصر بود با مكه مغازله می كرد. او هم آدم عجیبی است، از عجایب دنیای اسلام است. قصیده ای دارد، تائیه ی ابن فارض، در حدود هزار شعر است كه همه ی آنها به «ت» ختم می شود، شعرهای معروفی است، كه این شعرها از اوست:

وَ اِنّی وَ اِنْ كُنْتُ ابْنَ ادَمَ صورَةً
وَلكِنْ فیهِ شاهِدٌ بِاُبُوَّةٍ
و می گویند تمام این شعرها را در حالت بیخودی به اصطلاح گفته و دیگران نوشته اند.

داوود قیصری، شارح فصوص ، از این طبقه است، یعنی از طبقه ی احیاشده ها و زنده شده های محیی الدین است. عبدالرزاق كاشانی، شارح دیگر است. مولوی بلخی رومی معاصر بود با صدرالدین قونوی و در قونیه با صدرالدین نشست و برخاست داشت. فوت ملای رومی در حدود چهل سال بعد از فوت محیی الدین است، یعنی محیی الدین در حدود سال 635 فوت می كند و ملای رومی در 672، كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 331
سال فوت ملای رومی و خواجه نصیرالدین طوسی یك سال است. بعد از او هم كسانی كه آمدند، مثل محمود شبستری صاحب گلشن راز ، جامی كه از شارحین فصوص الحكم محیی الدین است، همه سخت تحت تأثیر محیی الدین عربی هستند و در اشعار شبستری انسان كلمات محیی الدین را كاملاً می تواند ببیند.

غرض این است كه محیی الدین تأثیر عجیبی روی عرفای بعد از خودش گذاشته است و دیگران به این مطلب اعتراف كرده اند. در میان نویسندگان فارسی زبان، كسی كه اگر در این مسائل اظهارنظر می كند تا اندازه ای روی مطالعات است و بی حساب حرف نمی زند، آقای دكتر زرین كوب است. وی در كتابی كه به نام ارزش میراث صوفیه نوشته، این حرف را اعتراف می كند، می گوید:

محققان صوفیه بعد از محیی الدین، علی الخصوص شعرای صوفیه ی ایران، از آن بهره ی بسیار یافته اند [1] محیی الدین شعر هم می گفته، البته شعرهایش در حد شعرهای ابن فارض در عربی یا حافظ در فارسی نیست ولی شعر زیاد گفته و اصلاً شعر برای او حالت شعری ندارد، در واقع موج است، و بعضی شعرهایش هم در آن حد اعلای از زیبایی است، كه گاهی در اسفار شعرهایش را نقل می كند. دو سه تا شعر در هفته ی گذشته آقای دكتر بدوی خواند، گو اینكه ایشان این شعرها را خواند به اعتبار شعر آخرش و خوب هم توجیه نكرد، و شعری كه آن به اصطلاح مقام آخر عرفانی توحیدی خودش را در آن شعر می گوید این است:

لقد صار قلبی قابلاً كلَّ صورة
فمرعی لغزلان و دیر لرهبان
و بیت لاوثان و كعبة طائف
و الواح توراة و مصحف قرآن
ادین بدین الحب انّی توجهت
ركائبه فالدین [2]دینی و ایمانی
.

شعرهای عجیبی دارد، و از كسانی كه سخت در مقابل محیی الدین خاضع و فروتن و كوچك است، صدرالمتألهین است.

32
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 332
غرض این است كه پدر عرفان نظری محیی الدین است و اگر ما درباره ی عرفان نظری حافظ بخواهیم بحث كنیم چاره ای نداریم جز اینكه همان مكتبی را كه محیی الدین تأسیس كرده است مطالعه كنیم و ببینیم كه اینها چگونه بیان كرده اند و آیا حافظ در این زمینه چیزی دارد و یا ندارد. ولی انسان وقتی كه وارد بحث درباره ی عرفان حافظ می شود، می بیند كه خیلی دامنه ی درازی دارد، و من حیفم آمد كه یك قسمتهایی را اینجا بیان نكنم گو اینكه ممكن است منجر شود به اینكه من همه ی حرفهایم را نتوانم بزنم.
[1] ارزش میراث صوفیه ، ص 116، امیركبیر، 1356، چاپ چهارم.
[2] بعضی «فالحب» می خوانند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است