در
کتابخانه
بازدید : 152822تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در درس پیش این اصطلاح را از بوعلی نقل كردیم. اینك بیان خود عرفا را می آوریم. خلاصه ی آنچه قشیری گفته است این است كه مفهوم وقت یك مفهوم نسبی و اضافی است. هر حالتی كه عارض عارف شود، اقتضای رفتاری خاص دارد. آن حالت خاص از آن نظر كه رفتاری خاص ایجاب می كند «وقت» آن عارف نامیده می شود. البته عارفی دیگر در همان حال ممكن است وقت دیگر داشته باشد و یا خود آن عارف در شرایط دیگر وقت دیگر خواهد داشت، و وقت دیگر رفتار و وظیفه ای دیگر ایجاب می كند.

عارف باید وقت شناس باشد، یعنی حالتی كه از غیب بر او عارض شده است و وظیفه ای كه در زمینه ی آن حالت دارد باید بشناسد، و هم عارف باید «وقت» را مغتنم بشمارد. لهذا گفته اند: عارف ابن الوقت است. مولوی می گوید:

صوفی ابن الوقت باشدای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
وقت مصطلح همان است كه در اشعار عرفانی فارسی از آن به «دم» یا «عیش نقد» تعبیر كرده اند. مخصوصاً حافظ درباره ی عیش نقد و دم غنیمت شمردن زیاد سخن گفته است.

افراد ناوارد و یا مغرض كه خواسته اند از حافظ توجیهی برای فسق و فجورهای خود بسازند، چنین گمان كرده و یا وانمود كرده اند كه مقصود حافظ دعوت به لذت گرایی مادی و فراموش كردن آینده و عاقبت و خدا و فرداست، یعنی همان چیزی كه اروپاییها آن را «اپیكوریسم» اصطلاح كرده اند.

مسئله ی دم غنیمت شمردن یا عیش نقد یكی از تكیه گاه های شعر حافظ است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 86
شاید در حدود سی بار یا بیشتر بر این معنی تكیه شده است. بدیهی است نظر به اینكه در اشعار حافظ سنت عرفانیِ به رمز سخن گویی و به اصطلاح «امراز» و سمبولیك سخن گفتن زیاد رعایت شده است، ظاهر بسیاری از اشعار موهِم همان معنی فاسد است ولی ما چند بیت كه می تواند قرینه برای همه شمرده شود در اینجا می آوریم:

من اگر باده خورم ورنه چه كارم با كس
حافظ راز خود و عارف «وقت» خویشم
خیز تا خرقه ی صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم
شرممان باد ز پشمینه ی آلوده ی خویش
گر بدین فضل و هنر نام كرامات بریم
قدر «وقت» ار نشناسد دل و كاری نكند
بس خجالت كه از این حاصل اوقات بریم
سحرگه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
كه ای صوفی شراب آنگه شود صاف
كه در شیشه بماند اربعینی [1]
خدا زان خرقه بیزار است صد بار
كه صد بت باشدش در آستینی
نمی بینم نشاط «عیش» در كس
نه درمان دلی نه درد دینی
درونها تیره شد، باشد كه از غیب
چراغی بركند خلوت نشینی
نه حافظ را حضور درس خلوت
نه دانشمند را علم الیقینی
اشعار دوپهلوی حافظ در این زمینه بسیار است، از آن جمله:

در عیش نقد كوش كه چون آبخور نماند
آدم بهشت روضه ی دارالسلام را
قشیری می گوید: اینكه می گویند صوفی فرزند وقت خویش است، یعنی او همواره آنچه را كه برایش در آن حال اولویّت دارد انجام می دهد، و گفته شده است:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 87
«اَلْوَقْتُ سَیْفٌ قاطِعٌ» یعنی وقت شمشیر بُرنده است. منظور این است كه حكم وقت قاطع و برنده است، تخلّف از آن كُشنده است
[1] مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اَرْبَعینَ صَباحاً جَرَتْ یَنابیعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلی لِسانِهِ- حدیث نبوی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است