در
کتابخانه
بازدید : 152814تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اول درجات حركات العارفین ما یسمّونه هم الارادة و هو ما یعتری المستبصر بالیقین البرهانی او الساكن النفس الی العقد الایمانی من الرغبة فی اعتلاق العروة الوثقی فیتحرك سرّه الی القدس لینال من روح الاتصال.

اولین منزل سیر و سلوك عارفان آن چیزی است كه آنان آن را «اراده» می نامند و آن عبارت است از نوعی شوق و رغبت كه در اثر برهان یا تعبّد و ایمان در انسان برای چنگ زدن به دستگیره ی بااستحكام حقیقت پدید می آید، آنگاه روح و ضمیر به جنبش می آید تا به اتصال به حقیقت دست یابد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 73
برای بیان اولین منزل سیر و سلوك كه از یك نظر همه ی عرفان بالقوّه در آن موجود است، ناچاریم اندكی توضیح بدهیم.

عرفا اولاً به اصلی معتقدند كه با این جمله بیان می كنند: «اَلنِّهایاتُ هِیَ الرُّجوعُ اِلَی الْبِدایاتِ» پایانها بازگشت به آغازهاست. بدیهی است كه اگر بخواهد نهایت عین بدایت باشد دو فرض ممكن است. یكی اینكه حركت روی خط مستقیم باشد و شی ء متحرك پس از آنكه به نقطه ی خاصی رسید تغییر جهت دهد و عیناً از همان راهی كه آمده است باز گردد. در فلسفه ثابت شده است كه چنین تغییر جهتی مستلزم تخلّل سكون است ولو غیر محسوس، بعلاوه این دو حركت با یكدیگر متضاد می باشند. فرض دوم این است كه حركت روی خطی منحنی باشد كه همه ی فواصل آن خط با یك نقطه ی معین برابر باشد، یعنی حركت روی قوس دایره باشد.

بدیهی است كه اگر حركت روی دایره صورت گیرد، طبعاً به نقطه ی مبدأ منتهی می شود. شی ء متحرك در حركت روی دایره، اول از نقطه ی مبدأ دور می شود و به نقطه ای خواهد رسید كه دورترین نقطه ها از نقطه ی مبدأ است. آن نقطه همان نقطه ای است كه اگر قطری در دایره ترسیم شود از نقطه ی مبدأ، به همان نقطه خواهد رسید. و همینكه به آن نقطه برسد، بدون آنكه سكونی متخلّل شود بازگشت به مبدأ (معاد) آغاز می شود.

عرفا مسیر حركت از نقطه ی مبدأ تا دورترین نقطه را «قوس نزول» و مسیر از دورترین نقطه تا نقطه ی مبدأ را «قوس صعود» می نامند. حركت اشیاء از مبدأ تا دورترین نقطه یك فلسفه دارد. آن فلسفه به تعبیر فلاسفه اصل علّیت است و در تعبیر عرفا اصل تجلّی است. به هرحال حركت اشیاء در قوس نزول مثل این است كه از عقب رانده می شوند. ولی حركت اشیاء از دورترین نقطه تا نقطه ی مبدأ فلسفه ای دیگر دارد. آن فلسفه اصل میل و عشق هر فرع به بازگشت به اصل و مبدأ خویش است، به عبارت دیگر اصل فرار هر جدا شده و تنها و غریب مانده به سوی وطن اصلی خودش است. عرفا معتقدند كه این میل در تمام ذرات هستی و از آن جمله انسان هست ولی در انسان گاهی كامن و مخفی است. شواغل مانع فعالیت این حس است. در اثر یك سلسله تنبّهات، این میل باطنی ظهور می كند. ظهور و بروز همین میل است كه از آن به «اراده» تعبیر می شود.

این اراده در حقیقت نوعی بیداری یك شعور خفته است. عبدالرزاق كاشانی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 74
در رساله ی اصطلاحات كه در حاشیه ی شرح منازل السائرین چاپ شده است، در تعریف اراده می گوید:

جمرة من نار المحبّة فی القلب المقتضیة لاجابة دواعی الحقیقة.

اراده پاره آتشی است از آتش محبت كه در دل می افتد و ایجاب می كند كه انسان به بانگهای حقیقت پاسخ اجابت دهد.

خواجه عبداللّه انصاری در منازل السائرین در تعریف اراده می گوید:

و هی الاجابة لدواعی الحقیقة طوعاً.

اراده پاسخگویی (پاسخگویی عملی) است كه انسان با آگاهی و اختیار به دواعی حقیقت می دهد.

نكته ای كه لازم است یادآوری شود این است كه اراده در اینجا اول منزل خوانده شده است؛ مقصود بعد از یك سلسله منازل دیگر است كه آنها را بدایات و ابواب و معاملات و اخلاق می نامند. یعنی از آنجا كه در اصطلاح عرفا «اصول» خوانده می شود و حالت عرفانی حقیقی پدید می آید، اراده اول منزل است.

مولوی اصل «اَلنِّهایاتُ هِیَ الرُّجوعُ اِلَی الْبِدایات» را اینچنین بیان كرده است:

جزءها را رویها سوی كُل است
بلبلان را عشق با روی گل است
آنچه از دریا، به دریا می رود
از همانجا كآمد آنجا می رود
از سر كُه سیلهای تندرو
وز تن ما جان عشق آمیز رو
مولوی در دیباچه ی مثنوی سخن خود را با دعوت به گوش فرا دادن به درد دلهای «نی» آغاز می كند كه از جدایی و دور شدن از نیستان می نالد و شكایت می كند.

مولوی در حقیقت در اولین ابیات مثنوی اولین منزل عارف یعنی «اراده» به اصطلاح عرفا را طرح می كند كه عبارت است از شوق و میل به بازگشت به اصل كه توأم با احساس تنهایی و جدایی است. می گوید:

بشنو از نی چون حكایت می كند
از جداییها شكایت می كند
كز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج23، ص: 75
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هركه او مهجور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
مقصود بوعلی در عبارت بالا این است كه «اراده» میل و اشتیاقی است كه در انسان پدید می آید پس از احساس غربت و تنهایی و بی تكیه گاهی، برای چنگ زدن و متصل شدن به حقیقتی كه دیگر با او نه احساس غربت و تنهایی است و نه احساس بی تكیه گاهی
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است