در
کتابخانه
بازدید : 617755تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران
Collapse بخش دوم: تك سخنرانیهابخش دوم: تك سخنرانیها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اخلاق دیگر اخلاقی است كه برتراند راسل پیشنهاد می كند كه در كتابهای متعددی نظریه اش را بیان كرده است. یكی از آن كتابها كتاب معروف جهانی كه من می شناسم است كه در آن فصلی را به اخلاق اختصاص داده. دیگر، كتاب زناشویی و اخلاق است. اگرچه آنجا بحثش فقط درباره اخلاق جنسی است ولی باز كل نظریه اش روشن می شود. به نظرم در كتاب جهان بینی علمی هم هست. یكی دو جای دیگر نیز هست كه الآن یادم نمی آید.
راسل اخلاقش به اصطلاح اخلاق عقلی به معنی اخلاق تیزهوشی است. او در واقع به دلیل همان مادی فكر كردنش، به هیچ معیاری از معیارهای اخلاقی قائل نیست؛ نه به خیر و فضیلت افلاطون اعتقادی دارد، نه به حد وسط ارسطو و نه به اخلاق وجدانی یعنی احساس تكلیف كانت. می گوید: بشر یك موجودی است كه جبرا منفعت خواه آفریده شده، جز در پی سود خودش نیست، بقیه همه اش حرف است. باور نكنید كه بشر جز سود خودش چیز دیگری را بخواهد. از طرف دیگر ما در جامعه نیاز داریم به یك سلسله روابط حسنه كه نام آنها را «اخلاق» گذاشته ایم.

می گوییم حقوق یكدیگر را رعایت كنیم، نسبت به یكدیگر احترام بگزاریم، وظایف اجتماعی خودمان را انجام بدهیم. وظایف و تكالیف خود را انجام دادن، حقوق دیگران را رعایت كردن، به شخصیت دیگران احترام گزاردن، آنچه كه بشر در زندگی اجتماعی اش به آن احتیاج دارد به نام اخلاق، همینهاست. بعد می گوید:

اخلاق این است كه ما كاری بكنیم كه همین اصول در جامعه حكمفرما باشد؛ افراد همه معتقد به این اصول بشوند كه حقوق یكدیگر را رعایت كنند، وظایفشان را انجام بدهند، به یكدیگر احترام بگزارند و از این قبیل. شما می خواهید اینها را بر یك مبنای غیر مادی قرار بدهید: چرا حقوق یكدیگر را رعایت كنیم؟ چون فضیلت این است یا چون تكلیف و مسئولیت چنین ایجاب می كند. می گوید: نه، این حرفها اساس و پایه ای ندارد، حقیقت این است كه منافع انسان هم در همین است. ما باید به بشر بفهمانیم كه تو باید دنبال منافع و خوشی خودت باشی، و منافع تو در همین است. اشتباه می كنی كه خیال می كنی اگر حق دیگری را پایمال كنی به خودت سود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 665
رسانده ای، یا اگر تكلیف خودت را انجام ندادی به خودت سودی رساندی، و یا اگر احترامات را رعایت نكردی همین طور. (این مثالها را من می گویم) اینها همه اشتباه است. باید عقل و هوش بشر را زیاد كرد و به او دوربینی داد. آدمی كه خیال می كند سودش در پایمال كردن حقوق مردم است، به علت نزدیك بینی اوست، پیش پایش را می بیند و دور را نمی بیند و عكس العمل ها را توجه ندارد. باید به بشر مجموع عكس العمل ها را فهماند.
این مثال را من می گویم: فرض كنید عده ای در یك اتاق با همدیگر زندگی می كنند. هر فردی ممكن است به دلیل تنبلی یا به هر دلیل دیگری به وضع این اتاق اهمیت ندهد ولی انتظار هم داشته باشد كه این اتاق همیشه پاكیزه و مرتب باشد.

ولی زود می شود به این جمع فهماند كه منفعت فرد فرد ما این است كه این وظایف را در مورد این اتاق عمل كنیم. بشر زود می تواند این مطلب را بفهمد. وقتی من فهمیدم كه منفعت فرد من در همین است، شما هم بفهمید كه منفعت فرد شما در همین است، دیگری هم بفهمد كه منفعت فرد خودش در همین است، قهرا همه این كار را خواهند كرد چون انسان منفعت خواه است.
مثال می زند، می گوید: من ممكن است ابتدا فكر كنم كه اگر بروم گاو همسایه را بدزدم سود بیشتری خواهم داشت، ولی وقتی به من بفهمانند كه اگر تو گاو همسایه را بدزدی همسایه هم گاو تو را می دزدد و آن همسایه دیگر هم مثلاً الاغت را می دزدد و تو بجای اینكه یك سود ببری صد زیان می بری، بدیهی است گاو همسایه را نمی برم تا گاو مرا نبرند و این خیلی طبیعی است. پس فقط باید به بشر تیزهوشی داد و به او حالی كرد كه آنچه «اخلاق» نامیده می شود همان چیزهایی است كه سود همگان را در بر دارد.
این هم یك نوع مكتب اخلاقی كه در واقع ارزشهای اخلاقی را انكار كرده؛ یعنی باز مقیاس، منافع شده. منتها تا حالا همیشه گفته می شد كه اخلاق چیزی است كه با منافع تزاحم پیدا می كند و آن كه فلان ارزش اخلاقی را بر منفعت مقدم بدارد كارش اخلاقی است، ولی این مكتب می گوید: چرا شما می آیید میان منفعت و كار اخلاقی تعارض قائل می شوید و بعد می گویید منفعت را انسان به حسب طبع خودش دنبالش می رود اما كار اخلاقی را روی چه حسابی انجام دهد؟ و بعد می خواهید برایش یك مقیاس و میزان بیان كنید و هركدام چیزی می گویید. خیر،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 666
كار اخلاقی آن كاری است كه در دوردست، منافع را تأمین می كند و كار غیر اخلاقی یعنی كاری كه در آن انسان فقط همان نزدیكش را می بیند.
ما یك مثال دیگر عرض می كنیم: بچه ای كه می خواهد به دبستان برود، نزدیك بین است، برای همین امروزش فكر می كند و متأسف است كه امروز من باید به مدرسه بروم، چهارساعت در آنجا باشم، بازیهای من و این همه خوشی از من فوت بشود. خودش را بین یك خوشی و یك زحمت می بیند: خوشی امروز و زحمت امروز. تیزهوشی ندارد كه دنبال قضیه را ببیند كه اگر من امروز درس نخوانم بعدها این درس نخواندن به كجا منته می شود و درس خواندن به كجا منته می شود. او نمی فهمد ولی پدر و مادر می فهمند. آنها سود بچه را می خواهند، بچه هم سود خودش را می خواهد، ولی بچه سود خودش را در شعاع كوچك می بیند، پدر و مادر سود او را در شعاع بزرگ می بینند. و لهذا آن منفعت بینی پدر و مادر منته می شود به تحمل چنین محرومیت و رنجی كه رنج درس خواندن باشد، ولی بچه چون نزدیك بین است نمی خواهد این كار را انجام دهد.
[طبق این مكتب ] تمام كارهای اخلاقی از این قبیل است: من باید راست بگویم، سود من در راست گفتن است، اگر دروغ بگویم افراد دیگر نیز به من دروغ می گویند. من باید امین باشم، اگر امانت به خرج ندهم هیچ كس امانت به خرج نمی دهد و این صددرصد به ضرر من است، پس نفع من در امین بودن است.
سخن راسل در واقع انكار اخلاق به عنوان یك ارزش است، چون اخلاق را در سود پیاده كرده. پس اولین ایرادی كه به آقای راسل وارد است این است كه اخلاقی كه او پیشنهاد می كند فاقد ارزش متعالی و قداست است و چیزی مافوق منفعت نیست بلكه خود منفعت است، و این برخلاف شعارهایی است كه خود راسل می دهد. یكی از كسانی كه شعارهایش بر ضد فلسفه اش می باشد راسل است. او خودش را در دنیا به انسان دوستی و انسان خواهی معروف كرده بود و حال آنكه اصلاً فلسفه اش بر ضد آن است، فلسفه اش فلسفه منفعت خواهی است. پس تمام ارزشهای صلح دوستی راسل به شخص خودش برمی گردد: چرا من امروز در انگلستان با جنگ در ویتنام مخالفت می كنم؟ برای اینكه سود شخص من در این است. بنابراین كار تو ارزش ندارد.
ثانیا این اخلاق پیشنهادی فقط در جایی نافع است كه قدرتها متساوی باشند،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 667
مثل همان دوتا همسایه: من گاو همسایه را نمی دزدم چون همسایه می آید گاو مرا می دزدد. وقتی كه دو نیروی برابر در مقابل یكدیگر قرار بگیرند یا یك نیروی ضعیف در مقابل نیروی قوی قرار بگیرد، این را خوب ملاحظه می كنند. اما در جایی كه یك نیرو فوق العاده قوی است و یك نیرو ضعیف، و این نیروی قوی می داند كه آن نیروی ضعیف تا صد سال دیگر هم نمی تواند منافع او را بگیرد، اخلاق برای او چنین اقتضایی ندارد. بنابراین اگر مثلاً برژنف در مقابل كارتر قرار بگیرد، اخلاق حكم می كند كه هم كارتر اخلاقی باشد چون رقیب گردن كلفتی مثل او دارد، و هم برژنف اخلاقی باشد چون رقیب گردن كلفتی مثل این دارد. ولی هردو اینها در مقابل ملل ضعیف، هیچ وقت اخلاق اقتضا نمی كند كه [اخلاقی باشند] چون می دانند كه ملل ضعیف تا صد سال دیگر هم قدرت ندارند [منافع آنها را بگیرند] ، بلكه از اول نمی گذارند اینها قدرت پیدا كنند و بنابراین اطمینان خاطر كامل پیدا می كنند؛ و در این صورت این اخلاقهای بر اساس منفعت مثل اخلاق راسل به چه كار می آید؟ ! اصلاً اخلاق برای این است كه جلو قدرتمند را در كمال قدرت بگیرد (اَوْلَی النّاسِ بِالْعَفْوِ اَقْدَرُهُمْ عَلَی الْعُقوبَةِ [1]) ، آن كه بیشتر قدرت دارد به او بیشتر عفو و گذشت و غیره را تلقین كند، و الاّ اخلاقی كه براساس منافع باشد پایه دومش هم تساوی قدرتهاست، یعنی فقط بر فرض تساوی قدرتها كارگر است. من وقتی كه در برابر رقیبی كه لااقل به اندازه خودم قدرت و زور دارد قرار بگیرم هیچ وقت آهنگ كشتن او را نمی كنم، چون او هم ممكن است آهنگ كشتن مرا بكند. اگر صدی پنجاه احتمال می دهم كه او را می كشم، صدی پنجاه هم احتمال می دهم كشته بشوم، بدیهی است نمی كنم. یا مثل داستان آن مرد اداری و دوستش كه در آخر گفت: پس بهتر است هر دومان مواظب همدیگر باشیم. در جایی كه دو نفر از نظر قدرت متساوی باشند همین طور است، اما اگر متساوی نبودند دیگر اخلاق وجود ندارد.

بنابراین، این اخلاق هم اخلاق نیست، انكار اخلاق است.
در واقع معنای فلسفه راسل این است: اخلاق را رها كنید؛ چون اخلاق مساوی است با ارزش داشتن، قداست، و چیزی مافوق منافع و مافوق حیوانیت. اخلاق یعنی انسانیت، و انسانیت یعنی ارزشی مافوق حیوانیت و كاری مافوق منافع. معنی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 668
حرف راسل این است كه اخلاق، اساسی ندارد ولی آن نتیجه ای را كه شما از اخلاق می توانید بگیرید از تعلیم هم می توانید بگیرید، به اینكه به مردم حالی كنید كه منافع همگانی این جور اقتضا می كند. و دیدید كه به این سخن این ایراد وارد بود كه بله، به مردمی كه از نظر قدرت متساوی هستند می شود چنین حرفی را گفت ولی در مورد آن كسی كه زورمند است این اخلاق كارگر نیست بلكه او را تشویق به ضد اخلاق می كند، چون می گوید اصلاً معیارْ منافع است، او مجبور است اخلاقی باشد ولی تو هیچ اجباری نداری كه اخلاقی باشی.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 669

[1] - . نهج البلاغه، حكمت 49
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است