در
کتابخانه
بازدید : 617724تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران
Collapse بخش دوم: تك سخنرانیهابخش دوم: تك سخنرانیها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یك نظریه دیگر از لابلای كلمات حكمای اسلامی پیدا می شود. آنها ملاك اخلاق را عقل، ولی عقل آزاد یا آزادی عقلی می دانند. این مطلب را به این شكلی كه عرض می كنم، شما در كتب آنها معمولاً پیدا نمی كنید و ما از لابلای كلمات [فلاسفه اسلامی ] مخصوصا صدرالمتألهین به دست آورده ایم. این نظریه مبتنی بر همان اصل روح مجرّد است.
این آقایان معتقدند كه گوهر انسان آن قوّه عاقله انسان است؛ جوهر انسان عقل انسان است، و كمال و سعادت نهایی و واقعی انسان سعادت عقلی است. سعادت عقلی یعنی چه؟ یعنی معارف؛ یعنی انسان در آن آخرین حدی كه برای او ممكن است، به معارف الهی آشنا بشود و عالم وجود را آنچنان كه هست دریافت كند.

می بینید آنها وقتی كه حكمت را از نظر غایت تعریف می كنند نه از نظر موضوع، می گویند: صَیْرورَةُ الاِْنْسانِ عالَما عَقْلِیّا مُضاهِیا لِلْعالَمِ الْعَیْنِیِّ اینكه انسان بشود جهانی عقلی شبیه جهان عینی. البته جزئیاتش را انسان عادی درك نمی كند، و درك نمی كنند مگر اولیای حق. ولی انسان عادی می تواند در عقل خودش [به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 645
مرتبه ای ] برسد كه كلیات نظام هستی را از اول تا آخر، آن طوری كه هست درك كند؛ از ذات واجب الوجود گرفته تا هیولای اولی، مراتب كلی عالم را درك كند. و به هر نسبت كه معارف انسان نسبت به خدا و صفات و افعال خداوند- كه جز این هم چیزی نیست- بیشتر باشد، انسان كاملتر است و از سعادت واقعی كه سعادت عقلی است بیشتر بهره مند می باشد.
بعد می گویند عقل انسان دو جنبه دارد: یك جنبه نظری و رو به بالا كه به این جنبه توجهش به بالاست و می خواهد حقایق را كشف كند، و یك جنبه رو به پایین یعنی رو به بدن كه به این جنبه می خواهد بدن را تدبیر كند. تا این مقدار را زیاد در كتابها می نویسند.
بعد می گویند این تدبیر عقلْ بدن را، بر چه اساسی باید باشد؟ شنیده اید كه اساس اخلاق از نظر علمای اسلامی عدالت است. هیچ فكر كرده اید چرا عدالت را اساس می دانند؟ ریشه اش این است: گفته اند اخلاق این است كه حاكمِ بر وجود انسان طبیعت نباشد، یعنی شهوت و غضب و هیچ یك از غرایز طبیعی نباشد، وهم و قوّه واهمه نباشد، خیال نباشد؛ حاكم بر وجود انسان عقل باشد، و اگر حاكمْ عقل باشد، عقل به عدالت در انسان حكم می كند. یعنی همان عدالتی را كه افلاطون به شكل دیگری می گفت، اینها در اینجا می گویند كه عقل حظّ هر قوّه و استعدادی را بدون افراط و تفریط به او می دهد. حالا چه مانعی دارد كه یك قوّه بیشتر گیرش بیاید و یكی كمتر؟ اگر به افلاطون می گفتیم: چه مانعی دارد؟ می گفت: زیبایی بهم می خورد. ولی امثال ملاصدرا چرا می گویند نباید افراط و تفریط در قوا و استعدادها باشد؟ آیا آنها هم می گویند برای اینكه زیبایی بهم نخورد؟ نه، آنها می گویند: اگر غیر از این باشد آزادی عقل از بین می رود، و نكته اساسی همین است. می گویند عقل اگر بخواهد حاكم در میان همه قوا باشد به طوری كه هیچ قوّه ای تخطی نكند، راهش فقط این است كه این قوّه ها را در مقابل یكدیگر قرار بدهد: شهوت را در مقابل غضب، غضب را در مقابل شهوت، به طوری كه این قوّه ها خودشان یكدیگر را خنثی كنند یعنی نگهداری كنند، كه عقل در كمال راحتی بتواند فرمان بدهد. اینها عدالت و حد وسط را از این جهت مزاج عقلی می دانند كه اگر انسان از نظر ملكات در حد وسط باشد، حكم عقل به سادگی اجرا می شود. وقتی حكم عقل به سادگی اجرا شد، بدن هیچ وقت مزاحم روح نیست و آنوقت روح بدون هیچ مزاحمتی از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 646
ناحیه بدن كمالات خودش را كسب می كند.
پس، از نظر اینها اخلاق یعنی تعادل میان قوا، حد وسط، ولی حد وسط برای چه؟ آیا برای زیبایی؟ نه، آنها به زیبایی كار ندارند. حد وسط برای اینكه استیلا و تسلط عقل و روح- كه جوهر روح همان عقل است- بر بدن در حد اعلی باشد، برخلاف آن جایی كه یك قوّه طغیان كند. مثلاً آدم شكم پرست یكی از غرایزش كه غریزه سیری باشد در او طغیان می كند و اختیار را از دست عقلش بیرون می برد.

جلو همه اینها را بگیرد تا عقلش آزادانه بتواند به بدن و قوا فرمان بدهد و مثلاً بگوید: اینجا برو، آنجا نرو، این مقدار استفاده كن، آن مقدار استفاده نكن [و خلاصه ] فرمان عقل در بدن حاكم مطلق باشد. از نظر اینها نیز ریشه اخلاق برمی گردد به عدالت و توازن، اما توازن برای چه؟ برای آزادی عقل. و در واقع اخلاق از نظر این حكما از مقوله آزادی است به یك معنا و از مقوله حاكمیت عقل است به معنی دیگر، كه اگر آزادی بگوییم می شود آزادی عقلی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است