در
کتابخانه
بازدید : 617582تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران
Expand 1اخلاق چیست؟ 1اخلاق چیست؟
Expand 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی
Expand 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی
Collapse 4نظریه وجدانی 4نظریه وجدانی
Expand 5نظریه زیبایی 5نظریه زیبایی
Expand 6نظریه پرستش 6نظریه پرستش
Expand 7اخلاق اسلامی 7اخلاق اسلامی
Expand 8خود و ناخود8خود و ناخود
Expand 9خودشناسی 9خودشناسی
Expand 10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر
Expand بخش دوم: تك سخنرانیهابخش دوم: تك سخنرانیها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مثلی می آورند كه شخصی از دكان مرغ فروشی، خروسی خرید- به قیمتهای قدیم- به دو قران؛ خروس خیلی خوبی كه بیشتر از این هم می ارزید. رفت خانه اش. تا وارد شد زنش گفت: این چیست كه آورده ای؟ گفت: خروس. گفت: یك آدم باغیرت هم خروس می آورد در خانه، آدمی كه زنش در خانه اش است؟ ! زود صورتش را پوشید و خودش را مخفی كرد، گفت: من هرگز حاضر نیستم در خانه ای كه جنس نر وجود داشته باشد زندگی كنم؛ یا این باید باشد یا من، دیگر از كنج خانه بیرون نمی آیم. مرد گفت: خروس كه عیبی ندارد، انسان را گفته اند. گفت: نه، آدم باغیرت خروس هم در خانه نمی آورد. خیلی خوشحال شد، گفت: الحمدللّه چقدر زن ما با عفت و عصمت است. خروس را نزد مرغ فروش برد و گفت: اگر ممكن است این را بگیرید، دوقران ما را پس بدهید. گفت: چرا؟ اتفاقا این خروس بیشتر می ارزد، دوقران و ده شاهی می ارزد، ما ده شاهی هم به شما تخفیف دادیم. گفت: به هرحال من نمی خواهم. گفت: اگر خیال می كنی ممكن است به تو دروغ گفته باشم، بدان كه حتما بیشتر می ارزد. گفت: نه، به آن علت نیست، می دانم بهتر است ولی نمی خواهم. گفت: چرا نمی خواهی؟ گفت: حالا چكار داری كه من چرا نمی خواهم؟ این هم لج كرد، گفت: تا علتش را نگویی من خروس را از تو پس نمی گیرم. گفت:

بجای دوقران، سی شاهی به من بده. گفت: تا راست نگویی نمی دهم. گفت: پس یك قران به من بده. گفت: تا راستش را نگویی، ده شاهی هم بگویی من از تو قبول نمی كنم؛ باید حقیقت را بگویی. گفت: حقیقت این است كه زن من خیلی باعفت و عصمت است و حاضر نیست یك خروس را در خانه راه بدهد. مرغ فروش زود خروس را گرفت و دوقران را به او داد و گفت: این دوقران را بگیر ولی یقین داشته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 520
باش كه زنت زن بدعملی است، اگر زن باعفت و عصمتی بود این جور حرف نمی زد.

این حرف، حرف یك زنی است كه اصلاً عفت و عصمت ندارد كه این جور گزاف و گز نكرده به اصطلاح پاره می كند. زنی كه واقعا باعفت و عصمت باشد هیچ وقت از خروس رو نمی گیرد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است