در
کتابخانه
بازدید : 617771تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران
Expand 1اخلاق چیست؟ 1اخلاق چیست؟
Expand 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی
Expand 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی
Collapse 4نظریه وجدانی 4نظریه وجدانی
Expand 5نظریه زیبایی 5نظریه زیبایی
Expand 6نظریه پرستش 6نظریه پرستش
Expand 7اخلاق اسلامی 7اخلاق اسلامی
Expand 8خود و ناخود8خود و ناخود
Expand 9خودشناسی 9خودشناسی
Expand 10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر
Expand بخش دوم: تك سخنرانیهابخش دوم: تك سخنرانیها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از همین جا مسئله بقا و خلود نفس را اثبات می كند. می دانید كه یكی از مسائل مهم بشریت همیشه این بوده است كه آیا روح یا نفس انسان بعد از مردن، باقی و جاویدان و در عالم دیگری سعادتمند و یا شقاوتمند است؟ یا نه، نفس یا روح انسان با مردن انسان، تمام و فانی می شود؟ این یكی از مهمترین مسائل فكری و فلسفی دنیاست. امروز هم اگر شما به همین دنیای به اصطلاح ماشینی اروپا بروید، باز فلاسفه بزرگ اروپا را می بینید كه بعضی از آنها مادی هستند و بعضی روحی.

كانت معتقد است كه با براهین فلسفه نمی شود بقا و خلود نفس را اثبات كرد ولی وجدان انسان می گوید نفس باقی و خالد است، همیشه هست و در دنیای دیگری پاداش یا كیفر می بیند. می گوید دلیلش این است:
وجدان انسان دائم به او فرمان می دهد صداقت را، امانت را، درستی را، عدالت را. انسان در عمل همیشه می بیند كه صداقت و امانت و درستی و عدالت و غیره لزوما در این دنیا پاداش ندارد، و نیز اینها از نظر رسیدن به پاداشهای دنیوی برای انسان قید و بند است. اگر آدمی این قید و بندها یعنی صداقت و امانت و عدالت و غیره را از میان بردارد، [مانع از [1]] جلو پایش برداشته شده، رها می شود.
این مَثَل را من ذكر می كنم: علی بن ابی طالب و معاویه رو در روی همدیگر قرار می گیرند. علی مردی است پایبند عدالت، مخالف با تبعیض، رشوه، دروغ گفتن، فریب دادن. تمام سیاستش بر این اساس است. و معاویه مردی است كه پایبند هیچ یك از این حرفها نیست. او می خواهد به هدف و مقصود برسد؛ اگر با عدالت بهتر می شود رسید، عدالت؛ اگر نه، تبعیض، رشوه، مال مردم خوردن، از این گرفتن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 511
به آن دادن، فریب دادن و نیرنگ زدن، دروغ گفتن. قهرا او موفق می شود و علی علیه السلامشكست می خورد.
همه انسانها این را احساس می كنند كه اینها برای انسان قید و محدودیت ایجاد می كند. با این حال باز آن اندرون و ضمیر انسان فرمان می دهد به صداقت، امانت، عدالت و غیره. او دست از فرمان خودش برنمی دارد. این برای چیست؟ می گوید:

محال است كه انسان در درون خودش ناآگاهانه مطمئن نباشد به پایان نیك این امور كه اینها گم نمی شود و هدر نمی رود. در عمق وجدان و ضمیر انسان، ناآگاهانه این اعتقاد و ایمان هست. ای بسا به ظاهر انكار می كند، می گوید ما نمی دانیم واقعا قیامتی هست، معادی هست و آیا بعد از مردن خبری هست یا نه، ولی ناآگاهانه در درون خودش به این حقایق ایمان دارد و لهذا صد بار اگر راست بگوید و بدی ببیند، عدالت كند و ظلم ببیند، بار صد و یكم باز صداقت و عدالتش را رها نمی كند. این برای آن است كه در عمق ضمیر و وجدان و به علم حضوری این مطلب را احساس می كند كه زندگی منحصر به اینجا نیست، دوره دنیا نظیر دوره زندگی یك جنین است كه تولدی دیگر در پیش روی او هست [2]. پس احساس تكلیف متضمن ایمان به پاداش است، یعنی متضمن ایمان به خلود و بقای نفس است. ایمان به خلود نفس یعنی احساس اینكه من باقی هستم و پاداشم را از جهان می گیرم و گم نمی شود. این خودش متضمن ایمان به خالق است. ایمان به خلود «من» مستلزم ایمان به خالق است.
این است كه آقای كانت از همین وجدان اخلاقی نه فقط دستورهای اخلاقی را استنباط می كند، بلكه این پایه فلسفه اوست در همه ماوراءالطبیعه و از همین جا آزادی و اختیار را اثبات می كند، از همین جا بقا و خلود نفس و عالم آخرت را اثبات می كند، از همین جا وجود خدا را اثبات می كند، و این است كه می گوید:
دو چیز است اعجاب آور و هیچ چیزی به اندازه آنها برای انسان اعجاب آور نیست: یكی آسمان پرستاره ای كه بالای سر ما قرار گرفته است، و دیگر وجدانی كه در ضمیر ما قرار دارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 512
این برای آن است كه او در ضمیر انسان به خیلی چیزها معتقد است و بسیاری از اصول را از ضمیر و باطن انسان كشف می كند. گاهی علما و عرفای ما یا علمای آنها بجای «عقل» كلمه «دل» را به كار می برند كه در این موارد مقصود از دل همین وجدان است. كانت گفته است كه روسو (یعنی ژان ژاك روسوی معروف، صاحب كتاب اِمیل و كتاب اعترافات و كتاب قرارداد اجتماعی) جمله ای دارد در مورد خدا، گفته است: دل منطقی دارد كه سَر آن منطق را درك نمی كند؛ یعنی گاهی انسان چیزهایی را به حسب وجدان خودش احساس می كند كه فكرش به آنجا نمی رسد.

و بعد می گوید: راست گفته روسو. و نیز می گوید: راست گفته پاسكال [3]كه دل برای خود دلیلهایی دارد كه سَر (یعنی عقل) اساسا از آن دلیلها خبر ندارد. كانت می گوید:

حرف اینها درست است. مقصودش این است كه برای اثبات وجود خدا انسان نباید همواره دنبال دلیل عقل برود. آنها یك سلسله ادلّه است، ولی دل برای خودش دلیلهایی دارد غیر از دلیلهای عقل. راه دل و ضمیر یك راه است به سوی خدا، و راه عقل راه دیگری است به سوی خدا. یكی می خواهد از آن راه برود و یكی از راه دیگر.

[1] - . [افتادگی از نوار است. ]
[2] - . تعبیر از خود اوست.
[3] - . پاسكال یكی از نوابغ ریاضی اروپاست و می گویند فوق العاده نابغه بوده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است