در
کتابخانه
بازدید : 617781تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران
Collapse 1اخلاق چیست؟ 1اخلاق چیست؟
Expand 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی
Expand 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی
Expand 4نظریه وجدانی 4نظریه وجدانی
Expand 5نظریه زیبایی 5نظریه زیبایی
Expand 6نظریه پرستش 6نظریه پرستش
Expand 7اخلاق اسلامی 7اخلاق اسلامی
Expand 8خود و ناخود8خود و ناخود
Expand 9خودشناسی 9خودشناسی
Expand 10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر
Expand بخش دوم: تك سخنرانیهابخش دوم: تك سخنرانیها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
علیه السلام
جناب عدیّ بن حاتم- پسر حاتم طایی معروف- در اواخر حیات رسول اكرم مسلمان شد كه داستان اسلامش هم داستان جالبی است و در كتاب داستان راستان آورده ایم. از كسانی است كه به علی علیه السلام پیوست و از آن شیعیان بسیار خالص و مخلص مولی علی علیه السلاماست و در جنگها در ركاب آقا بود. در جنگ صفین سه پسرش- طریف و طُرفه و طارف- در ركاب مولا شهید شدند. بعد كه امیرالمؤمنین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 463
از دنیا رفتند و شهید شدند او سالها زنده بود. یك وقتی اتفاق افتاد كه او با معاویه ملاقات كرد. معاویه كه از آن نیرنگ بازهای عجیب دنیا و منافق و كثیف و پلید و دشمن درجه اول مولاست، خواست با یك حرفی ببیند می تواند عدی را ناراحت كند، یك تبرّی ولو ظاهری از عدی نسبت به علی بگیرد. با خودش فكر كرد یك پدر پسر كشته كه داغ سه پسر دیده بالاخره هرچه باشد از اینكه بچه هایش از دست رفته اند ناراحت است. لابد با خودش فكر می كند كه ای كاش ما همراه علی نرفته بودیم، به علی نپیوسته بودیم و سه پسرِ اینچنین در راه علی از دست نداده بودیم.

این نقطه ای بود كه معاویه حس كرد در روح او وجود دارد، از همین جا بلكه بتواند او را به طرف خودش بیاورد. گفت: یا عدی! أین الطُرُفات؟ پسرانت طریف و طرفه و طارف كجا هستند؟ گفت: در ركاب علی بن ابی طالب در صفین كه با تو می جنگیدند شهید شدند. گفت: عدی! علی درباره تو انصاف نداد، بی انصافی كرد، بچه های خودش حسن و حسین را سالم نگه داشت بچه های تو را به كشتن داد، بچه های تو را جلو فرستاد و بچه های خودش را عقب نگه داشت. گفت: خیر بعكس است، من درباره علی انصاف ندادم. این انصاف نیست كه علی امروز در زیر خاكها باشد و عدی روی زمین زنده راه برود. معاویه وقتی دید مطلب بالاتر از این حرفهاست، یكمرتبه گفت: عدی! علی را آنچنان كه دیدی و شناختی برای من توصیف كن. عدی گفت: مرا معاف كن. گفت: نه، این حرفها گذشت، من می خواهم حقیقت را از تو بشنوم، می خواهم علی را آنچنان كه دیده و شناخته ای توصیف كنی.

عدی شروع كرد به توصیف علی كردن، سیمای اخلاقی و روحی علی را بیان كردن كه معاشرتش با دوستان چطور بود، عبادتش چگونه بود، تقوایش چطور بود، ایثارش چگونه بود، گفت و گفت تا به عبادت علی رسید. گفت: معاویه! من خودم در شبهای تار علی را در محراب عبادت دیدم كه اشك می ریخت و قطرات اشك بر محاسن مباركش جاری بود و مانند مارگزیده به خودش می پیچید. وقتی به اینجا رسید عدی نگاه كرد دید معاویه دارد گریه می كند و اشكهایش می ریزد. بعد با آستینش اشكهایش را پاك كرد. گفت: به خدا دیگر دنیا عقیم است كه مثل علی بن ابی طالب بزاید؛ یكی بود و او هم رفت.
این چیست؟ این ستایش دشمن ترین دشمنان دنیاست از یك مرد. این كار در چه سطحی قرار گرفته؟ از كار عادی همه انسانها و از هرچه كار حیوانات است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 464
بالاتر. این را كار انسانی، كار اخلاقی، فعل اخلاقی و صفت اخلاقی می گویند. كار علی را كار اخلاقی می گویند، تمایلات و احساسات علی را تمایلات و احساسات اخلاقی می گویند، و اندیشه علی را اندیشه اخلاقی می گویند. آیا بشر می تواند اینها را [نفی ] كند؟
داستانی است از داستانهای علی علیه السلام كه شاید مكرر شنیده اید و من در داستان راستان آن را نقل كرده ام. یكی از دوستانمان برای خود من نقل كرد، گفت من كتاب داستان راستان را به یك آدم چپی و كمونیست دادم؛ وقتی به من پس داد گفت حقیقتش این است كه آن داستان آخر یك اشكی از ما گرفت. این را یك آدم ماتریالیست می گوید. داستانی است كه در آن كم و زیاد نشده است.
علی علیه السلام همیشه خودش در كوچه و خیابان راه می رود، به [مأمورین ] و پستها صددرصد اعتماد نمی كند، خودش هم احیانا می آید مستقیم می بیند.

منظره هایی جلو چشمش می آید، گاهی از یك منظره [ناراحت می شود كه ] چرا این گونه است؟ روزی زنی را می بیند كه مشك آبی به دوش كشیده. با خود گفت یك زن به چه مناسبت مشك آب به دوش كشیده؟ جریان باید غیرعادی باشد. به فلان شرطه نمی گوید برو تعقیب كن ببین قضیه چیست؛ بلكه خودش فورا پیش می رود ولی می خواهد حقیقت قضیه را بفهمد. نمی آید در حالی كه او زیر بار سنگین است از او استنطاق و بازپرسی كند. اول پیش می آید، به او سلام می كند:

خانم! اجازه می دهید من به شما كمك كنم و این مشك آب را من به منزل برسانم؟ می گوید بسیار خوب. خلیفه است، مشك آب را به دوش می گیرد و می برد ولی كسی از دل او باخبر نیست. (حالا اگر كسی مثل ما این كار را بكند مرتب خودمان را ستایش می كنیم؛ او برعكس است. ) می رود تا آن زن به خانه اش می رسد. خانه زن را یاد می گیرد. مشك را به زمین می گذارد. بعد با كمال ادب می پرسد: ای زن! معلوم است كه تو مردی نداری، اگر مردی می داشتی كه لابد خودت این كار را نمی كردی.

بله، شوهرم فلان كس در ركاب علی بن ابی طالب در صفین كشته شد. بعد از او منم و چند یتیم، ناچارم كار بیرون و داخل هر دو را خودم انجام بدهم و كسی هم به ما رسیدگی نمی كند.
نوشته اند علی برمی گردد و به خانه می رود. ولی شب خوابش نمی برد. تا صبح از این پهلو به آن پهلو می خوابد مثل آدمی كه تب چهل و یك درجه داشته باشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 465
منتظر است كه صبح شود. صبح كه می شود- باز هم نه فردی را مأموریت بدهد، فقط شخص خودش- زنبیل را برمی دارد، پول و گوشت و خرما و آرد در آن قرار می دهد و به عجله خودش را به در همان خانه می رساند. در می زند. زن می گوید كیست؟ می گوید من همان مسلمان دیروزی هستم، برای این بچه یتیم ها هدیه ای آورده ام اگر اجازه می دهید داخل شوم. این زن وقتی احساس كرد یك مرد غریبه به او رسیدگی می كند و علی كه مسئول بوده است باید زودتر رسیدگی می كرد گفت: خدا داد دل ما را از علی بگیرد، چرا علی به ما رسیدگی نمی كند؟ علی علیه السلام هیچ به روی خودش نیاورد. احساس می كند بچه ها گرسنه اند. به عجله و شتاب گوشتهایی را كباب می كند و به آنها می خوراند، خرما به آنها می دهد. فورا به زن می گوید: ای زن! یا تو بچه ها را نگه دار من خمیر بكنم و نان بپزم یا من بچه ها را نگه می دارم و تو این كار را بكن. می گوید من برای كار نان پختن بهتر هستم، تو بچه ها را نگه دار. فرمود من تنور را روشن می كنم. خودش تنور را روشن كرد. بعد شروع می كند به سیر كردن بچه ها و بازی كردن با آنها، و مرتب می گوید: بچه ها! علی را ببخشید، از گناهان علی بگذرید، علی درباره شما كوتاهی كرده است. آن زن بیچاره هم نمی داند كه او كیست. در حالی كه علی علیه السلام تنور را روشن می كند زن همسایه می آید از دیوار سر می كشد. می بیند مردی هم آنجاست؛ می شناسد. می گوید ای زن! این كیست كه تو آورده ای؟ می گوید آدم خوبی است، دیروز در كوچه ما را دید، مشك آب را به منزل رساند، امروز هم برایمان پول و غذا آورده است. گفت: آیا می دانی این كیست كه تو به خدمت گرفته ای؟ این علی بن ابی طالب، خلیفه است. این زن معذرت خواهی می كند. فرمود من باید از تو معذرت بخواهم نه اینكه تو از من معذرت بخواهی.
فعل اخلاقی و انسانی یعنی این، یعنی كاری كه از حد كارهای طبیعی انسان بالاتر است.
نهضت حسین بن علی علیه السلام نهضتی است اخلاقی و انسانی، یعنی برای نجات دادن انسانها (ما می گوییم برای اسلام؛ اسلام برای چیست؟ برای نجات دادن انسانها) . از این جهت است كه مقدس و متعالی و در حد اعلی قابل ستایش است.

مردی كه در بین راه وقتی با دشمن برخورد می كند و احساس می كند دشمنش تشنه است فورا می گوید مشكها را باز كنید اسبهای اینها را آب بدهید، مردانشان را هم آب بدهید؛ و تمام كارهایی كه در آنجا داشت از این قبیل بود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 466
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است