در
کتابخانه
بازدید : 617777تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران بخش اول: بحثهای مسجد ارك تهران
Collapse 1اخلاق چیست؟ 1اخلاق چیست؟
Expand 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی 2فعل طبیعی و فعل اخلاقی
Expand 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی 3نظریه عاطفی و نظریه فلاسفه اسلامی
Expand 4نظریه وجدانی 4نظریه وجدانی
Expand 5نظریه زیبایی 5نظریه زیبایی
Expand 6نظریه پرستش 6نظریه پرستش
Expand 7اخلاق اسلامی 7اخلاق اسلامی
Expand 8خود و ناخود8خود و ناخود
Expand 9خودشناسی 9خودشناسی
Expand 10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر10بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر
Expand بخش دوم: تك سخنرانیهابخش دوم: تك سخنرانیها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال فعل اخلاقی چیست؟ اولین مشخِّصش همین است كه تقاضای ستایش و سپاس و آفرین دارد، تقاضای تعظیم و تبجیل دارد. هركس كه می بیند یا می شنود، به این كار و به آن صفتی كه مبدأ این كار است و به آن اندیشه ای كه مربوط به این كار است احترام می گذارد؛ او را ستایش و تعظیم و احترام می كنند، به او آفرین می گویند. مثال ذكر می كنم؛ اول هم از داستانهای قهرمانان اخلاقی مذهبی مثال نمی آورم چون این جور چیزها در وجدان انسان و در انسانیت انسان هست و در غیر افراد مذهبی هم وجود دارد.
پطر كبیر را- كه در حدود دویست سال پیش امپراطور روسیه بود و شاید معاصر با نادر باشد و به روسیه عظمت داد- یكی از شخصیتهای بزرگ دنیا می شمارند و حتی كمونیستهای فعلی برایش احترام قائل هستند. تاریخ آلبرماله می نویسد این مرد در سن پنجاه و سه سالگی در اثر ذات الریه مرد. در زمستان، ژانویه، روزی كنار رودخانه ای ایستاده بود. قایقی داشت از آنجا می گذشت و چند نفر انسان سوار آن قایق بودند. احساس كرد قایق در حال غرق شدن است، كسی هم آنجا نبود، فورا برای نجات این قایق خودش را به آب انداخت (نمی دانم این قایق نجات پیدا كرد یا نه) . در اثر همین كار ذات الریه كرد و مرد.
حال این كار را هركس بشنود چه می گوید؟ این آدم دو نوع كار می توانست انجام بدهد: یكی اینكه همین طور تماشاچی و بی تفاوت باشد، ببیند قایق غرق می شود یا نمی شود، با خودش فكر كند من خودم را در این زمستان و یخبندان، آنهم در هوای سرد روسیه، در آب بیندازم بخواهم جان دیگران را نجات دهم، جان خودم را در خطر بیندازم برای نجات یك عده انسان؟ چرا این كار را بكنم؟ روی چه حسابی؟ دیگر اینكه جان خودش را به خطر بیندازد و اینها را نجات دهد. این كار را هركس كه می شنود یك كار انسانی و اخلاقی تلقی می كند. این كار از سطح كار عادی بالاتر است، آفرین می طلبد. هركس كه ببیند یا بشنود می گوید: احسنت! بارك اللّه! مردی بوده؛ جان خودش را فدای یك عده دیگر كرد. این را كار اخلاقی می گویند.
در چند سال پیش دوست بزرگوار ما عالم جلیل مرحوم آیتی [در تصادف اتومبیل فوت كرد. ] سبب كشته شدن این مرد این بود كه با اتومبیلش در خیابان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 457
می رفت، سگی از جلو اتومبیلش رد می شد، دید سگ را دارد زیر می گیرد، برای اینكه سگ را زیر نگیرد اتومبیل را برگرداند و بعد تصادف كرد و مرد. اگر یك نفر دیگر بود می زد و می رفت. حال این كار را كه انسانی راضی نمی شود جان یك حیوان را به خطر بیندازد، هركس می شنود ستایش می كند، می گوید بارك اللّه، آفرین. فعلی را كه آفرین می طلبد «اخلاقی» می گویند؛ این كار در یك سطح عالی واقع شده است.
داستانی نقل می كنند؛ این داستان را یكی از دوستانمان با همان داستان پطر در مقدمه كتابش نوشته است و داستان خوبی است. می گوید زمانی با یك نفر ماتریالیست صحبت می كردم؛ این مثالها را با او در میان گذاشتم، گفتم اینها با چه منطق مادی جور در می آید و او جوابی نداشت. نوشته بود روزی جوانی از راه دور پای پیاده آمده بود در بیابانی در حالی كه به شدت گرسنه و فوق العاده خسته و كوفته و پاهایش مجروح بود. چند نفری كنار جاده نشسته و سفره ای پهن كرده اند.

برای اینكه سد رمقی بكند، به اینها می گوید من گرسنه ام، خواهش می كنم از غذایتان لقمه ای به من بدهید. سگی هم آنجا به سفره زل زده بود كه آنها چیزی جلو او بیندازند. آنها می گویند ما مقداری غذا را گلوله و آن طرف پرت می كنیم، از تو و این سگ هركدام زودتر برداشتید مال او. یك مقدار نان و گوشت را لوله و پرتاب می كنند. او و سگ می دوند دنبال نان و او از سگ زودتر می رسد. نان را برمی دارد.

وقتی برمی دارد می بیند این سگ آمده ایستاده، یك نگاه ملتمسانه ای به او می كند.

نان را جلو آن سگ می اندازد و سگ می خورد؛ یعنی سگ را بر خودش مقدم می دارد. من گرسنه هستم این سگ هم گرسنه است؛ من به عنوان یك انسان هستم كه باید به این سگ ایثار كنم نه این سگ كه حیوان است. اینجا مسئله دین و مذهب هم در كار نیست.
آیا هركس با چنین منظره ای روبرو بشود چه فكر می كند و چه می گوید؟ آیا این كار را در مافوق سطح عادی و طبیعی می بیند یا نه؟ می تواند این كار را طبیعی تلقی كند؟ با منطق طبیعی جور در نمی آید. منطق طبیعی می گوید برای خودت كوشش و فعالیت كن. در منطق طبیعی مركز منم، مركز خود من است، خودم؛ برای خودم كار می كنم، آن «م» خودم، مركز آن «م» خودم است، ولی اینجا «خودم» وجود ندارد غیر خودم است: من غیر خودم را بر خودم مقدم می دارم. این كار را چه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 458
می شود نامید؟ قدر مسلّم این است كه كاری است قابل ستایش، تحسین، آفرین و مرحبا. آن آدمی هم كه اگر خودش در چنین شرایطی قرار بگیرد این كار را نمی كند و همت چنین كاری را ندارد در عین حال چنین انسانی را ستایش می كند، می گوید من كه مرد چنین كاری نیستم اما هركسی چنین كاری بكند من به او آفرین می گویم و او را ستایش می كنم.
در یكی از جنگهای اسلامی چند نفر مجروح از مسلمین روی زمین افتاده بودند؛ و می دانید كه آدم مجروح، قطع نظر از اینكه هوا هم گرم باشد یا نباشد، به دلیل اینكه خون از بدنش رفته است احساس تشنگیِ بیشتر می كند چون بدن احتیاج پیدا می كند به اینكه فورا خون بسازد و آب می خواهد. یك نفر به بالین این مجروحین می رسد، احساس می كند كه اینها خیلی تشنه هستند، فورا ظرف آبی می برد به یكی از اینها بدهد، او اشاره می كند به یك مجروح دیگر، می گوید برو به او بده. فورا می رود سراغ او. وی اشاره می كند به مجروح سوم، می گوید برو به او بده.

می رود سراغ او. وقتی می رود، می بیند او از تشنگی مرد. برمی گردد سراغ دومی، می بیند دومی هم مرده، برمی گردد سراغ سومی می بیند سومی هم مرده است. این آب به هیچ یك از این سه نفر نرسید؛ هرسه به تعبیر قرآن ایثار كردند: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ [1]یعنی در عین كمال احتیاجی كه خود دارند دیگران را بر خود مقدم می دارند.
حال اسم این را چه می گذارید؟ هرچه می خواهید بگذارید، اخلاق یا چیز دیگر، یك عمل قابل ستایش است، احدی نمی تواند این كار را ستایش نكند، بزرگواری نداند و به تعبیر رسول اكرم مكرمت نشناسد. مكرمت و بزرگواری است.

[1] - . حشر/9
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است