[1]*
در هفته گذشته شرحی راجع به سیره و طرز زندگی و معاشرت پیغمبر اكرم صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم به عرض رساندم. در این هفته نیز می خواهم همان رشته را تعقیب
نمایم و چند نكته از سیره آن حضرت استفاده نموده، به عرض برسانم.
ممكن است این موضوع در نظر بعضیها خیلی ساده و بی اهمیت و كم فایده
جلوه نماید. اما با در نظر گرفتن این كه یك قسمت مهم از موفقیتهای رسول اكرم در
دعوت به دین و پیشرفت اسلام و مؤمن ساختن افراد، مربوط به سیره و طرز
معاشرت و اخلاق آسمانی آن حضرت بود و این كه علت اصلی ناراحتیهای فردی و
اجتماعی و بی رونقی امور دینی انحراف و پیروی نكردن از سیره آن حضرت است،
اهمیت و فایده گفت و گو در اطراف سیره رسول اكرم روشن می گردد.
گذشته از اینها باید در نظر داشت كه در طول این چند قرن از طرف مخالفین و
دشمنان اسلام تبلیغاتی علیه پیغمبر اكرم [انجام شده است. ] مخصوصا تا چند قرن
پیش در اروپا از طرف نویسندگان و مبلّغین مسیحی برای بدبین كردن مردم به اسلام
و آورنده آن از هیچ گونه تهمت و افترایی كوتاهی نشده، تا آنكه در قرون اخیره كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 319
رابطه شرق و غرب زیادتر شد و دایره تحقیق در مسائل تاریخی توسعه یافت،
مستشرقین و خاورشناسان منصف و بی غرضی پیدا شدند و آثاری درباره اسلام و
شخصیت پیغمبر اسلام نشر دادند و تا حدی جلو آن تهمتها و افتراها را گرفتند.
متأسفانه آثار آن تبلیغات سوء در روح بعضی جوانان امروز دیده می شود.
قرآن كریم درباره لزوم اقتدا و تأسّی به پیغمبر اكرم تأكید فرموده، در سوره
احزاب می فرماید:
لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اَللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اَللّهَ وَ اَلْیَوْمَ اَلْآخِرَ
وَ ذَكَرَ اَللّهَ كَثِیراً [2]و خلاصه معنی این است كه در وجود پیغمبر خصلتهایی است كه
سزاوار است مؤمنین سرمشق بگیرند. این امر تأكید برای زنده نگه داشتن سیره
پیغمبر و بهره مند شدن از نتایج آن است.
پیغمبر اكرم بیش از همه كس به اصول و مقررات اسلام عملا پابند بود و چیزی
كه بیش از همه تولید عشق و حرارت در یاران پیغمبر می نمود آن ایمان كامل و
اطمینانی بود كه آن حضرت به گفته های خودش داشت. عبداللّه بن مسعود كه یكی
از كتّاب وحی بود یعنی از كسانی بود كه آیه های قرآن را كه به تدریج نازل می شد
می نوشت، می گوید: پیغمبر یك روز به من فرمود: آیه ای چند از قرآن بر من بخوان.
من مصحف را گشودم و از سوره نساء شروع كردم به خواندن تا آنكه رسید به این
آیه شریفه:
فَكَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً [3]یعنی پس
چگونه خواهد بود آنگاه كه از میان هر امتی یك نفر را گواه بیاوریم و تو را بیاوریم
در حالی كه بر این امت گواه باشی. ابن مسعود می گوید: در این هنگام دیدم كه اشك
از چشمان پیغمبر جاری شد و به من فرمود: دیگر نخوان، همین قدر كافی است.
پیغمبر در مقام دعوت و هدایت، اصل رفق و نرمی و مدارا را رعایت می نمود و
مسلمانان را نیز امر می فرمود كه این طور باشند.
وقتی یكی از اعراب بادیه نشین آمد خدمت پیغمبر و از آن حضرت چیزی
طلب كرد. پیغمبر هم به او داد. مرد اعرابی به جای آن كه تشكر كند كلام ناهمواری
گفت. اصحاب پیغمبر كه حاضر بودند، عصبانی و خشمناك شدند و نزدیك بود
تصمیم شدیدی بگیرند. پیغمبر اشاره كرد كه متعرض نشوید. آنگاه به طرف خانه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 320
خودش رفت و اعرابی را طلبید و مقدار زیادتری به او كمك فرمود. مرد اعرابی این
وقت اظهار خشنودی نمود و درباره پیغمبر دعای خیر كرد. پیغمبر به او فرمود: آن
كلامی كه سابقا در حضور اصحابم گفتی سبب شد كه به تو خشمناك شوند. خوب
است این كلامی كه در حضور من گفتی، در حضور اصحابم تكرار كنی تا نظر آنها
درباره تو تغییر كند. لهذا روز بعد اعرابی آمد و در حضور جمعیت از پیغمبر اظهار
خشنودی نمود و درباره اش دعا كرد و اصحاب خوشوقت شدند.
در این وقت پیغمبر یك دستور جامع و مفید راجع به كیفیت دعوت و هدایت
افراد به اصحابش داد و فرمود: «مثَل من و مثَل این گونه اشخاص مثَل كسی است كه
شترش از دستش فرار كرده. جمعی از مردم برای آن كه آن حیوان را بگیرند به دنبال
می دوند و فریاد می كنند. این عمل هیچ فایده ای ندارد، بلكه بیشتر اسباب رمیدگی
و فرار آن حیوان می شود. در این وقت صاحب شتر می آید و می گوید: ای مردم! شما
به شتر من كار نداشته باشید، من خودم بهتر می دانم چه بكنم. آنگاه آهسته از جلو
شتر بیرون می آید و مهارش را به دست می گیرد، و اگر من شما را به حال خود باقی
گذاشته بودم شما فورا این مرد اعرابی را كشته بودید. »
چو در طاس لغزنده افتاد مور
رهاننده را چاره باید نه زور
پیغمبر اكرم با اصحاب و یاران با كمال رفاقت و برادری و برابری رفتار
می نمود. هیچ گاه تكبر و ترفّع نمی ورزید و عملی كه موجب عكس العمل سوئی در
زیردستان باشد انجام نمی داد. هنگامی كه وارد مجلس می شد اگر اصحاب
می خواستند در جلو پایش برخیزند، نهی می فرمود و هر جا كه جا بود می نشست و
اگر سوار بود نمی گذاشت كسی در ركابش پیاده راه برود، بلكه او را سوار می كرد و
اگر طرف سوار نمی شد به او می فرمود: پس تو جلوتر برو و وعده ملاقات من و تو
در فلان مكان.
روی همین سیره پیغمبر بود كه علی علیه السلام در ایام خلافت خویش وقتی كه به
حدود مدائن رسید، گروهی از دهقانان ایرانی كه به استقبال آمده بودند شروع كردند
به دویدن در جلو مركب آن حضرت. علی علیه السلام فرمود: چرا این كار را می كنید؟
عرض كردند: این یك نوع احترامی است كه ما از سلاطین خودمان می كنیم.
حضرت فرمود: این كار برای شما ذلت است بدون آنكه برای شخص مورد احترام
سودی داشته باشد، و آنها را نهی فرمود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 321
پیغمبر به قدری متواضع بود و فروتنی می كرد كه اعراب عیب می گرفتند و
می گفتند: تو در نحوه خوراك و پوشاك مانند بندگان و بردگان می باشی. پیغمبر در
جواب می گفت: كدام بنده از من بنده تر است؟ و می فرمود: من به این كه بنده خدا
هستم خرسندترم از آن كه پیغمبر او هستم.
وَ اَلسَّلامُ عَلی مَنِ اِتَّبَعَ اَلْهُدی مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 322
[1] - * [تاریخ نگارش مقاله 21 ربیع الاول سال 1372 قمری مطابق با /91331/19 شمسی است. ]