در حدیث است كه:
بدترین دوستان آن كس است كه آدمی مجبور است در معاشرت با او خود
را به زحمت و تكلّف اندازد.
درباره ی رسول اكرم صلی الله علیه و آله مورخین نوشته اند كه از خصایص وی یكی این بود كه
ساده و بی تكلّف زندگی می كرد، ساده و بی تكلّف سخن می گفت، ساده و بی تكلّف
غذا می خورد. در عین اینكه مقید بود همیشه پاكیزه و نظیف و معطر باشد، بسیار
ساده و بی تكلّف جامه می پوشید. یكی از اصول زندگی آن حضرت سادگی و پرهیز
از تكلّف بود. شك نیست كه زندگی، اصولی و حدودی دارد و باید آن اصول و
حدود را رعایت كرد. اگر بر زندگی اصول و حدود حكومت نكند، تبدیل می شود به
زندگی جنگلی. قرآن كریم مخصوصاً به این نكته تصریح می كند كه حدود الهی را
محترم بشمارید و از آنها تجاوز نكنید. بزرگان بشریت آنها هستند كه در درجه ی اول
اصولی داشته اند كه آن اصول را محترم می شمرده اند. ولی خیلی فرق است بین
اصول زندگی و بین یك سلسله قیود و تكلّفات و عادات بی دلیل كه در میان مردم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 128
پیدا می شود و زندگی را بر آنها دشوار و ناگوار می سازد. اصول زندگی موجب
گشایش و آسایش و رفاه است، ولی قیود و تكلّفات موجب سنگین باری و
ناراحتی است.
گفتیم كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله ساده لباس می پوشید و در عین حال به اصول نظافت
و پاكیزگی مقید بود. هر روز صبح قبل از آنكه جامه و سر و صورت و موی خود را
مرتب كند و در آینه خود را ببیند، از خانه بیرون نمی آمد. او نه نسبت به اصول
نظافت لاقید بود و نه برای خود تكلّفاتی درست كرده بود كه مدتی از وقت عزیز
خود را صرف آن قیود و تكلّفات كند. ولی مردمی هستند افراطی و مردمی دیگر
هستند تفریطی. یك دسته چنان پشت پا به قیود و حدود زده اند كه یكباره نسبت به
همه چیز لاقید و لاابالی شده اند، تنبلی و بیكاری را شعار خود قرار داده اند. و دسته ی
دیگر برعكس به قدری خود را در میان آداب و رسوم و عادات محبوس ساخته اند،
هزارها قید برای غذا خوردن و هزارها قید برای جامه پوشیدن و هزارها قید دیگر
برای معاشرتها و پذیراییها و مهمانیها و عروسیها و مسافرتها ساخته اند كه زندگی را
برای خود سنگین و ناگوار كرده اند؛ ساعتها باید وقت صرف كنند تا خودشان را به
شكل یك عروسك بسازند تا بتوانند از خانه قدم بیرون نهند و بعد هم مثل یك
موجود كاغذی و یا یك موجود شكستنی با هزاران قید و احتیاط راه بروند كه قیود
ساختگی درهم نریزد؛ سخن گفتنْ تكلّف، راه رفتن تكلّف، جامه پوشیدن تكلّف،
پذیرایی و مهمانی تكلّف، نشستن و برخاستن تكلّف و بالاخره برای یك عده از
مردم زندگی یكسره تكلّف شده است. رسول اكرم اجازه نمی داد كه مجلس او صدر
و ذیل و بالا و پایین داشته باشد؛ مخصوصاً دستور می داد كه اصحاب و یاران حلقه
و دایره وار بنشینند كه مجلس بالا و پایین نداشته باشد. قرآن كریم می فرماید: در
مجالس جاها را باز كنید
[1]؛ یعنی مقید نباشید كه یك نقطه ی معین را اشغال كرده
باشید.
به طور كلی مقید شدن به زندگی متكلّفانه ناشی از كوچكی روح و نداشتن
شخصیت است. بعضی افراد در خود احساس حقارت می كنند و بعد می خواهند این
حقارت را جبران كنند و برای خود در نظر دیگران شخصیتی اثبات كنند. این گونه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 129
افراد بیشتر خود را به تظاهر به یك سلسله قیود وادار می كنند. مردم عالِم كه همان
مقام علمی و شخصیت علمی آنها گواه راستین آنهاست، احتیاجی نمی بینند كه
تظاهر كنند. برعكس، افرادی كه از این جهت احساس عقب ماندگی می كنند بیشتر
به القاب و عناوین و تظاهر اهمیت می دهند.
به طور كلی كار و فعالیت و مثبت بودن، با تكلّف و به خودبندی و اسیر عادات و
رسوم شدن سازگار نیست. هریك از این تكلّفات مقدار زیادی وقت تلق می كند،
فكر و خیال مصرف می كند، خستگی و ملالت می آورد. مردمی كه می خواهند در
حال حركت و تلاش و فعالیت باشند و به مقامات و ترقیات نائل شوند، لازم است
بار خود را از این تكلّفات سبكتر كنند تا بتوانند سریع پیش بروند.
حضرت صادق علیه السلام خواست به حمام برود. حمامی اجازه خواست كه حمام را
برای امام خلوت كند و در وقتی كه امام هست كسی دیگر را راه ندهند. امام اجازه
نداد و فرمود: «مؤمن سبكبارتر و بی تكلّف تر از اینهاست. » سعدی از زبان
فقیرزاده ای خطاب به توانگرزاده ای مَثَلی برای این مطلب آورده است، می گوید:
توانگرزاده ای دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچه ای مناظره
درپیوسته كه صندوق تربت ما سنگین است و كتابه ی رنگین و فرش رخام
انداخته و خشت پیروره در او ساخته؛ به گور پدرت چه ماند كه خشتی دو
فراهم آورده و مشتی دو خاك بر آن پاشیده. درویش پسر این بشنید و
گفت: تا پدرت زیر آن سنگهای گران بر خود بجنبیده باشد، پدر من به
بهشت رسیده بود.
بابا طاهر می گوید:
دلا راه تو پر خاك و خسك بی
گذرگاه تو بر اوج فلك بی
گر از دستت برآید پوست از تن
برآور تا كه بارت كمترك بی