در قرآن كریم بعضی كلمات و جمله ها زیاد مكرر شده، به طوری كه آن كلمات و آن
جمله ها با آن تركیب مخصوص زبانزد عموم و معروف شده. از جمله كلمات و
تركیباتی كه مكرر ذكر شده «ایمان و عمل صالح» است كه با تركیب
اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ
عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ آمده است. از اینجا می توان فهمید كه این كتاب مقدس آسمانی تا
چه اندازه سعادت بشر را در گرو این دو چیز می شمارد: ایمان و عمل صالح. البته
قرآن كریم كه همواره از ایمان دم می زند، هر ایمانی را منظور نمی دارد؛ مقصود قرآن
از «ایمان» ایمان به ذات اقدس ربوبی است كه ایمان به او ایمان به همه ی حقایق عالم
است. لازم است توضیحی بدهم.
اولاً بدون تردید یكی از اركان زندگی بشر این است كه به چیزی ایمان داشته
باشد و به اصلی متكی باشد و چیزی را حقیقت بپندارد و در مقابل او تسلیم باشد.
بدترین حالات بشر این است كه نتواند به چیزی ایمان بیاورد و در مقابل حقیقتی
تسلیم شود، افكار و احساساتی پریشان و نامنظم داشته باشد و تمام جهان را مانند
افكار و احساسات خود آشفته و بی نظم و بی حساب فرض كند. در درجه ی دوم، آن
امری كه مورد ایمان انسان است خوب است مقدس و عالی باشد كه آدمی شایسته
بداند در مقابل او خضوع كند و به خاطر او فداكاری و جانفشانی نماید، و به عبارت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 95
دیگر خوب است كه انسان در این دنیا عقیده و مسلكی داشته باشد و همیشه از آن
عقیده و مسلك پیروی نماید، مزوّر و مذبذب نباشد، ولی هر عقیده و مسلكی
مقدس نیست و شایستگی از خودگذشتگی ندارد، بسیاری از عقاید و مسالك از
حدود منفعت پرستی و خودپرستی تجاوز نمی كند. بدیهی است عقیده ای كه ریشه و
اساسش خودپرستی است و بر محور كامرانی می چرخد، شایستگی ندارد كه بشر
در راه آن خود را فانی كند. فانی شدن در راه چنین عقیده ها و مسلكها مبنی بر هیچ
منطقی نیست و دور از عقل و خرد است. آن عقیده و مسلكی شایسته ی جهاد و
فداكاری است كه فوق منافع مادی افراد باشد. در درجه ی سوم، باید امری كه مورد
علاقه و عقیده و ایمان انسان قرار می گیرد مافوق همه ی مقدسات و همه ی امور عالی و
شریف باشد به طوری كه ایمان به او شامل ایمان به همه ی حقایق بوده باشد.
حكمای الهی قاعده ای را به ثبوت رسانیده اند و آن اینكه «ذات یگانه، جمیع
حقایق را در بر دارد» . ایمان به ذات یگانه نیز اگر خالص و عارفانه باشد ایمان به
همه ی حقایق را در بر دارد، چون تمام حقایق منبعث از ذات اوست، تمام اصلهایی كه
در این جهان هست از ذات پاك او سرچشمه می گیرد. قرآن كریم تعبیری دارد كه
می فرماید: بگو حق از خداست
[1]. قرآن نمی گوید حق با خداست، می گوید حق از
خداست. خداوند بالاتر است از اینكه بگوییم حق با او و او با حق است؛ او ذاتی
است كه همه ی حقها از ذات او منبعث می شود. ایمانی كه در قرآن مكرر ذكر شده یعنی
ایمان به خدا، یعنی ایمان به علم و حكمت و قدرت و نظام و تدبیر و عدالت، ایمان
به آنچه در این جهانْ حق و ثابت و مفید است.
و اما ركن دوم عمل است، نه مطلق عمل، عمل صالح و پاك و نیك. بشر روح
دارد و بدن، قلب دارد و قالب. در ناحیه ی روح و قلب باید اطمینان و ایمان داشته
باشد، حیران و سرگشته نباشد. در ناحیه ی بدن و قالب باید مانند درختی بارور و مثمر
بوده باشد.
جهان ما جهان حركت است، جهان كار است. از بزرگترین كرات آسمانی تا
كوچكترین ذراتی كه بشر تاكنون كشف كرده، در كار و در حركت و فعالیتند. یك
ذره و یك قطره بیكار نیست. انسان نیز از این قانون كلی و عمومی مستثنی نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 96
چیزی كه هست این است كه اگرچه انسان هم به حكم ضرورت بیكار نمی تواند
بنشیند، مثلاً روح و مغز انسان هر اندازه بخواهد بیكار باشد نمی تواند بیكار باشد،
دائماً در حال حركت است و از خاطره ای به خاطره ای و از تصوری به تصوری
منتقل می شود، حتی در حال خواب كه چنین به نظر می رسد روح و مغز استراحت
كرده و كار نمی كند دائماً در حال حركت و جنبش است (دانشمندان معتقدند كه در
حال خواب یك لحظه نیست كه روح و مغز بیكار مطلق باشد) ؛ در ناحیه ی بدن هم
انسان بیكار مطلق نیست، بالاخره چاره ای ندارد از اینكه چیزهایی را ببیند و تماشا
كند و چیزهای دیگری را بشنود؛ ولی انسان به حكم اینكه مختار و آزاد خلق شده
میدان عمل وسیعی دارد، می تواند خوب و مفید عمل كند و می تواند بد و زیان آور
عمل كند، می تواند در همان راهی گام بردارد كه كمال خیر و مصلحت و سعادت
اوست و می تواند در راهی گام بردارد كه برخلاف سعادت و مصلحت خودش است؛
به این جهت است كه احتیاج به هدایت و راهنمایی دارد و به او گفته می شود كه
عمل باید صالح باشد. مثلاً مغز و روح همیشه در حال فعالیت است. این فعالیت
ممكن است صالح و ممكن است غیر صالح باشد. اگر روح را به حال خود بگذاریم
دائماً در میان خاطرات گذشته ی خود در گردش و حركت است، مثل این است كه به
دور خود بچرخد، گامی به جلو برنمی دارد. ولی اگر روح را از لحاظ فكر كردن
تحت نظم و قاعده در بیاوریم، عمل روح را صالح گردانیم به اینكه وادار كنیم منظم
فكر كند، علمی فكر كند، طوری فكر كند كه همیشه فكر نو و اندیشه ی نو و صحیح
تولید كند، و بالاخره كاری كند كه مصداق سخن رسول اكرم واقع شود كه فرمود:
«یك ساعت فكر كردن از شصت سال عبادت بالاتر است» در این وقت عمل روح
صالح است. بشر چه در ناحیه ی روح و چه در ناحیه ی بدن بیكار نمی ماند، تلاش
می كند. عمده این است كه چگونه تلاش كند و چگونه عمل كند. این است كه قرآن
مجید هیچ گاه عمل را به طور مطلق ذكر نمی كند، «عمل صالح» ذكر می كند.
پس معلوم می شود سعادت انسان دو ركن دارد: ركن ایمان و ركن عمل، اما نه
مطلق ایمان و نه مطلق عمل، بلكه ایمان به مقدسترین و عالیترین حقایق كه شامل
ایمان به همه ی حقایق است، یعنی ایمان به ذات یگانه كه مبدأ علم و قدرت و نظم و
حكمت و حیات و سعادت است؛ و عمل صالح و شایسته و مفید كه انسان را جلو
ببرد و كامل كند و آثار خوب به بار آورد.