ولی اینكه دین نباید به افراد تحمیل بشود و مردم باید در انتخاب دین آزاد باشند
یك مسئله است، و اینكه «عقیده» به اصطلاح امروز آزاد است مسئله دیگری است.
به عبارت دیگر تفكر و انتخاب آزاد است یك مطلب است، و اما عقیده آزاد است
مطلب دیگر است. بسیاری از عقیده ها و اعتقادات مبنای فكری دارد یعنی بسیاری
از اعتقادها را انسان تشخیص داده و انتخاب كرده است. دلبستگی و عقد قلبی كه در
انسان پیدا می شود، در بسیاری از موارد ناشی از تشخیص و انتخاب است. اما آیا
همه عقاید بشر مبنی بر فكر و تشخیص و انتخاب است؟ و یا اكثر عقاید بشر یك
بستگیها و انعقادهای روحی است كه هیچ مبنای فكری ندارد، مبنای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 260
عاطفی دارد،
مثل آنچه قرآن در باب تقالید نسلهای بعد از نسلهای پیشتر طرح می كند:
إِنّا وَجَدْنا
آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ [1]كه قرآن خیلی روی این مطلب تكیه كرده؛ و
همچنین است عقایدی كه با پیروی از اكابر صورت می گیرد. اساساً آزادی عقیده در
این موارد معنی ندارد، زیرا آزادی یعنی رفع مانع از فعالیت یك قوه فعال و پیشرو،
ولی عقیده به این معنی نوعی ركود و جمود است. آزادی در ركود، مساوی است با
مفهوم آزادی زندانی در بقای در زندان و آزادی آدمِ به زنجیربسته در بسته بودن؛
تفاوت در این است كه زندانی و زنجیریِ جسم حالت خود را حس می كند اما
زندانی و زنجیری روح حس نمی كند. این است كه ما می گوییم آزادی عقیده ای كه
ناشی از تقلید و تبعیت محیط است نه از تفكر آزاد، معنی ندارد.