در
کتابخانه
بازدید : 197772تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse بخش اول: اصول فقه بخش اول: اصول فقه
Expand بخش دوم: فقه بخش دوم: فقه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
برای فقیه تسلط بر علوم زیادی مقدمتاً لازم است. آن علوم عبارت است از:

1. ادبیات عرب، یعنی نحو، صرف، لغت، معانی، بیان، بدیع؛ زیرا قرآن و حدیث به زبان عربی است و بدون دانستن- لااقل در حدود متعارف- زبان و ادبیات عربی استفاده از قرآن و حدیث میسر نیست.

2. تفسیر قرآن مجید. نظر به اینكه فقیه باید به قرآن مجید مراجعه كند آگاهی اجمالی به علم تفسیر برای فقیه ضروری است.

3. منطق. هر علمی كه در آن استدلال به كار رفته باشد نیازمند به منطق است. از این رو فقیه نیز باید كم و بیش وارد در علم منطق باشد.

4. علم حدیث. فقیه باید حدیث شناس باشد و اقسام حدیث را بشناسد و در اثر ممارست زیاد با زبان حدیث آشنا بوده باشد.

5. علم رجال. علم رجال یعنی راوی شناسی. بعدها بیان خواهیم كرد كه احادیث را دربست از كتب حدیث نمی توان قبول كرد، بلكه باید مورد نقّادی قرار گیرد. علم رجال برای نقّادی اسناد احادیث است.

6. علم اصول فقه. مهمترین علمی كه در مقدمه فقه ضروری است كه آموخته شود علم «اصول فقه» است كه علمی است شیرین و جزء علوم ابتكاری مسلمین است.

علم اصول در حقیقت «علم دستور استنباط» است. این علم روش صحیح استنباط از منابع فقه را در فقه به ما می آموزد. از این رو علم اصول مانند علم منطق یك علم «دستوری» است و به «فن» نزدیكتر است تا «علم» یعنی در این علم درباره یك سلسله «باید» ها سخن می رود نه درباره یك سلسله «است» ها.

بعضی خیال كرده اند كه مسائل علم اصول مسائلی است كه در علم فقه به آن شكل مورد استفاده واقع می شود كه مبادی یعنی مقدمتین قیاسات یك علم در آن علم مورد استفاده قرار می گیرد. از این رو گفته اند كه مسائل و نتایج در علم اصول «كُبرَیات» علم فقه است.

ولی این نظر صحیح نیست. همچنان كه مسائل منطق «كبریات» فلسفه قرار نمی گیرند مسائل اصول نیز نسبت به فقه همین طورند. این مطلب دامنه درازی دارد كه اكنون فرصت آن نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 28
نظر به اینكه رجوع به منابع و مدارك فقه به گونه های خاص ممكن است صورت گیرد و احیاناً منجر به استنباطهای غلط می گردد كه برخلاف واقعیت و نظر واقعی شارع اسلام است، ضرورت دارد كه در یك علم خاص، از روی ادلّه عقلی و نقلی قطعی تحقیق شود كه گونه صحیح مراجعه به منابع و مدارك فقه و استخراج و استنباط احكام اسلامی چیست؟ علم اصول این جهت را بیان می كند.

از صدر اسلام یك كلمه دیگر كه كم و بیش مرادف كلمه «فقه» است در میان مسلمین معمول شده است و آن كلمه «اجتهاد» است. امروز در میان ما كلمه «فقیه» و كلمه «مجتهد» مرادف یكدیگرند.

اجتهاد از ماده «جُهد» (به ضمّ جیم) است كه به معنی منتهای كوشش است. از آن جهت به فقیه، مجتهد گفته می شود كه باید منتهای كوشش و جهد خود را در استخراج و استنباط احكام به كار ببرد.

كلمه ی «استنباط» نیز مفید معنیی شبیه اینهاست. این كلمه از ماده «نَبط» مشتق شده است كه به معنی استخراج آب تحت الارضی است. گویی فقها كوشش و سعی خویش را در استخراج احكام تشبیه كرده اند به عملیات مقنّیان كه از زیر قشرهای زیادی باید آب زلال احكام را ظاهر نمایند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است