قبل از اینكه اولین حادثه ی تاریخی در این زمینه را عرض كنم، جمله هایی از
امیر المؤمنین علی علیه السلام را- كه در نهج البلاغه است و من از مرحوم آیة اللّه العظمی
بروجردی شنیدم كه این جمله ها متواتر است یعنی تنها در نهج البلاغه نیست و
سندهای متواتر دارد- نقل می كنم.
امیر المؤمنین در آن مصاحبه ای كه با كمیل بن زیاد نخعی كرده است [مطالبی در
این باب بیان نموده است ] كه كمیل می گوید شبی بود، علی علیه السلام دست مرا گرفت
(ظاهراً در كوفه بوده است) ، مرا با خودش برد به صحرا، «فَلَمّا اَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَداءَ» به
صحرا كه رسیدیم یك نفس خیلی عمیقی، یك آهی از آن بُن دل بركشید و آنگاه درد
دلهایش را شروع كرد؛ آن تقسیم بندی معروف: «اَلنّاسُ ثَلاثَةٌ»
[1]مردم سه دسته هستند:
عالم ربّانی، متعلّمین و مردمان هَمَجٌ رَعاع، و بعد شكایت از اینكه كمیل! من آدم لایق
پیدا نمی كنم كه آنچه را می دانم به او بگویم. یك افرادی آدمهای خوبی هستند ولی
احمقند، یك عده ای افراد زیركی هستند ولی دیانت ندارند و دین را وسیله ی دنیاداری
قرار می دهند. مردم را تقسیم بندی كرد و همه شكایت از تنهایی خود: كمیل! من
احساس تنهایی می كنم، من تنهایم، ندارم آدم قابل و لایق كه اسراری را كه در دل دارم
به او بگویم. در آخر یك مرتبه می گوید: بله، البته زمین هیچ گاه خالی نمی ماند: اَللّهُمَّ بَلی !
لا تَخْلُو الْاَرْضُ مِنْ قائِمٍ للّهِ بِحُجَّةٍ، اِمّا ظاهِراً مَشْهوراً، وَ اِمّا خائِفاً مَغْموراً، لِئَلّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 171
بَیِّناتُهُ. . . یَحْفَظُ اللّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّناتِهِ، حَتّی یودِعوها نُظَراءَهُم وَ یَزْرَعوها فی قُلوبِ
اَشْباهِهِمْ
[2]. فرمود: بله، در عین حال هیچ وقت زمین از حجت خدا خالی نمی ماند، یا
حجت ظاهر آشكار و یا حجتی كه از چشمها پنهان و غایب است.
[1] . اَلنّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانِیٌّ، وَ مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاةٍ، وَ هَمَجٌ رَعاعٌ.
[2] . نهج البلاغه، حكمت 147.