ما در سیرت پیشوایان دین به اموری برمی خوریم كه به حسب ظاهر با یكدیگر
تناقض و تعارض دارند، همچنان كه در اخبار و آثاری كه از پیشوایان دین رسیده
احیانا همین تعارض و تناقض دیده می شود. در آن قسمت از اخبار و روایات متعارض
كه مربوط به فقه و احكام است، علما در مقام حل و علاج آن تعارضها برآمده اند كه در
محل خود مذكور است. در سیرت و روش پیشوایان دین هم همین تعارض و تناقض
در بادی امر دیده می شود، باید دید راه حل آن چیست؟ .
اگر در اخبار متعارض كه در فقه و احكام نقل شده، تعارضها حل نگردد و هر
كسی یك خبر و حدیثی را مستمسك خود قرار دهد و عمل كند مستلزم هرج و مرج
خواهد بود. سیرت و روش پیشوایان دین هم كه با یكدیگر به ظاهر اختلاف دارد
همین طور است، اگر حل نگردد و رمز مطلب معلوم نشود مستلزم هرج و مرج اخلاقی
و اجتماعی خواهد بود. ممكن است هر كسی به هوای نفس خود یك راهی را پیش
بگیرد و بعد آن را با عملی كه در یك مورد معین و یك زمان معین از یكی از ائمه نقل
شده توجیه و تفسیر كند، باز یك نفر دیگر به هوای خود و مطابق میل و سلیقه ی خود
راهی دیگر ضد آن راه را پیش بگیرد و او هم به یك عملی از یكی از ائمه علیهم السلام كه در
مورد معین و زمان معین نقل شده استناد كند و بالاخره هر كسی مطابق میل و سلیقه و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 39
هوای نفس خود راهی پیش بگیرد و برای خود مستندی هم پیدا كند.
مثلاً ممكن است یك نفر طبعا و سلیقتا و تربیتا سختگیر باشد و زندگی با قناعت و
كم خرجی را بپسندد، همین كه از او بپرسند چرا این قدر بر خودت و خانواده ات سخت
می گیری بگوید رسول خدا و علی مرتضی همین طور بودند، آنها هرگز جامه ی خوب
نپوشیدند و غذای لذیذ نخوردند و مركوب عالی سوار نشدند و مسكن مجلل
ننشستند، آنها نان جو می خوردند و كرباس می پوشیدند و بر شتر یا الاغ سوار
می شدند و در خانه ی گلی سكنی می گزیدند.
و باز یك نفر دیگر طبعا و عادتا خوش گذران و اهل تجمل باشد، و اگر از او سؤال
شود كه چرا به كم نمی سازی و قناعت نمی كنی و زهد نمی ورزی، بگوید چون امام
حسن مجتبی و یا امام جعفر صادق این طور بودند، آنها از غذای لذیذ پرهیز نداشتند،
جامه ی خوب می پوشیدند، مركوب عالی سوار می شدند، مساكن مجلل هم احیانا
داشتند.
همچنین ممكن است یك نفر یا افرادی طبعا و مزاجا سر پرشوری داشته باشند و
طبعشان سكون و آرامش را نپسندد و برای توجیه عمل خود به سیرت پیغمبر
اكرم صلی الله علیه و آله در صدر اسلام یا به نهضت حسینی علیه السلام استدلال كنند، و یك نفر یا افراد
دیگر كه برعكس مزاجا عافیت طلب و گوشه گیر و منزوی اند و در نفس خود شهامت و
جرئتی نمی بینند، موضوع تقیه و راه و روش امام صادق علیه السلام یا ائمه ی دیگر را مورد
استناد خود قرار دهند. آن كس كه مثلا طبعا معاشرتی و اجتماعی است به عمل و
سیرت یك امام و آن كس كه طبعا اهل عزلت و تنهایی است به سیرت یك امام دیگر
متوسل شود.
بدیهی است در این صورت نه تنها سیرت و روش پاك و معنی دار رسول اكرم و ائمه ی
اطهار مورد استفاده قرار نمی گیرد، بلكه وسیله ای خواهد بود برای اینكه هر كسی راه
توجیهی برای عمل خود پیدا كند و به دعوت و سخن كسی گوش ندهد و جامعه دچار
هرج و مرج گردد.
واقعا هم همچون تعارض و تناقض ظاهری در سیرت ائمه ی اطهار علیهم السلام دیده
می شود؛ می بینیم مثلا حضرت امام حسن علیه السلام با معاویه صلح می كند و اما امام
حسین علیه السلام قیام می كند و تسلیم نمی شود تا شهید می گردد؛ می بینیم كه رسول خدا و
علی مرتضی در زمان خودشان زاهدانه زندگی می كردند و احتراز داشتند از تنعم و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 40
تجمل، ولی سایر ائمه این طور نبودند. پس باید این تعارضها را حل كرد و رمز آنها را
دریافت.